Archive for جولای 28th, 2019
لیلا حسینزاده فعال صنفی دانشجویی بازداشت شد!
لیلا حسینزاده دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی انسانشناسی دانشگاه تهران بازداشت شد. این فعال صنفی دانشجویی که روز گذشته با تماسی تلفنی به دادسرای اوین احضار شده بود، علی رغم آنکه معین شده بود طی روزهای آتی در این دادسرا حضور پیدا کند، صبح امروز توسط ماموران امنیتی در خانهی خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد ادامه مطلب »
سکوت در برابر ازارخیابانی عادی سازی خشونت است
مصاحبه با مهتاب محمودی / آیدا جودکی
آزار خیابانی معضلی اجتماعی است که اغلب زنان به واسطه زن بودن ( هویت ، شخصیت و بدن زنانه ) با آن دست به گریبانند. باید با بکارگیری راهکارهایی مؤثر به مقابله با آن پرداخت . دیده بان آزار سایتی است که از سال ۱۳۹۷ به طور رسمی فعالیت خود را در برای کاهش آزار خیابانی آغاز کرده تا با ایجاد حساسیت در جامعه نسبت به امحای این معضل اجتماعی قدم بر دارد . تحریریه دیگری به بهانه یک سالگی فعالیت این سایت مصاحبه ای را با مهتاب محمودی ، دبیر کارگروه دانشگاه دیده بان آزار انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می خوانید ادامه مطلب »
گزارشی از وضعیت زندانیان زندان قرچک
زندان قرچک در نیزارهای اطراف ورامین واقع شده است. عدم دسترسی آسان به آن جا رفت و آمد خانواده ها جهت ملاقات را با مشکلات جدی مواجه ساخته است. به قصد تنبیه و اعمال فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی و عقیدتی به مدت طولانی در بند قرنطینه آن، که مکانی شلوغ و پر رفت و آمد است محبوس می نمایند. غیر از بند قرنطینه دو بند مخصوص نگهداری زندانیان محکوم به مصرف یا حمل مواد مخدر بوده و دو بند مخصوص نگهداری محکومین به قتل یا مشارکت و معاونت در قتل است. زندان قرچک و احتمالا بسیاری دیگر از زندان های ایران، نه تنها ندامتگاه نبوده، بلکه مجموعه ای هستند که در آن ها انسان های بسیاری را از هویت انسانی تهی می کنند ادامه مطلب »
شورایاری محله؛ استخوان لای زخم مسیر دموکراتیکسازی
نامه ای برای سپیده قلیان: من دختر یکی از هزارها قربانی فاجعه ملی سال ۶٧ هستم
میدانی سپیده از بچگی همه زندگیام با شمارش شروع شده درست ١۴ روز باید میشمردم تا بابام رو ببینم هنوز یادم میاد که دفعه آخر ١۴ روز بیشتر طول کشید شد٣ ماه یا ۴ ماه(از اون روزها زیاد چیزی به خاطر ندارم) چرا که طفلی خردسال بودم و بعد دیگه ١۴ روزی در کار نبود و بعد هر ٣٠ روز میگذشت و من میتوانستم برم خاوران و به یک مشت خاک سلام کنم خاکی که برایم عزیز است و حالا روزها و ساعتها رو میشمارم تا شاید آدمهایی که برای همان دلایلی که بابا زندان بوده دارن جانشان را، جسمشان را فدا میکنند بتوانند صدایشان را به جایی برسانند …../ ادامه مطلب »