گونه شناسی هویت جنبش زنان در افغانستان پس از طالبان٢
براساس مصاحبه ها که با «۸۰ » تن از فعالان جنبش زنان در افغانستان مصاحبه نمودهایم ،۵۶ تن آنها دارای سطح تحصیلی لیسانس و یا دانشجوی این دوره می باشند که از مجموع افراد مصاحبه شده ۷۰ درصد میشود .۱۸ تن(۲۲درصد) آنها در سطح ماستری، تحصیلات دارند و ۷ تن(۹درصد) دیگردارای درجه تحصیلی دکترا میباشند .این ارقام نشان میدهد که جنبش زنان افغانستان را افرادی که دارای تحصیلات عالی و یا در حال فراگیری تحصیلات عالی هستند، شکل میدهد
***
ابراهیم داریوش از رسانه دیگری: در بخش اول این مطلب گونه شناسی هویت فعالان جنبش زنان در افغانستان پس از طالبان نویسنده کلیاتی در مورد وضعیت فعالان زنان افغانستان مطرح کرده و در بخش دوم جزییات پژوهش خود را ارائه داده است که در ادامه می خوانید.
هویت فعالان جنبش زنان افغانستان
مفهوم هویت در جنبش زنان افغانستان دارای سه متغیر است که شامل سطح تحصیلی، محل زندگی و نوع ارزیابی آنها از موقعیت و جایگاه زنان در افغانستان است.
براساس مصاحبه ها که با «۸۰ » تن از فعالان جنبش زنان در افغانستان مصاحبه نمودهایم ،۵۶ تن آنها دارای سطح تحصیلی لیسانس و یا دانشجوی این دوره می باشند که از مجموع افراد مصاحبه شده ۷۰ درصد میشود .۱۸ تن(۲۲درصد) آنها در سطح ماستری، تحصیلات دارند و ۷ تن(۹درصد) دیگردارای درجه تحصیلی دکترا میباشند .این ارقام نشان میدهد که جنبش زنان افغانستان را افرادی که دارای تحصیلات عالی و یا در حال فراگیری تحصیلات عالی هستند، شکل میدهد. همچنین ،۴۷ تن(۵۹٫۸درصد) آنها ساکن کابل بوده و ۱۲ تن (۱۵درصد)در ولایتهای دیگر کشور که بیشتر شهرهای بزرگ نظیر هرات، بلخ، ننگرهار و دیگر شهرهای نسبتا امن می باشد، ساکن هستند و به تعداد ۲۰ تن(۲۵ درصد) دیگر، در خارج از کشور زندگی میکنند.
این حضور زنان فعال در مرکز و شهرهای بزرگ بیشتر دلایل امنیتی دارد؛ یعنی زنان به علت حضور مخالفان مسلح و نیروهای افراطی نمیتوانند به آسانی به مناطق خارج از کابل سفر کنند و به مطالعۀ زندگی زنان روستایی بپردازند؛ بنابراین یک شکاف عمیق میان وضعیت زندگی زنان روستایی و شهری و نیازمندیها و مطالبات آنها مشاهده میشود. نیازمندی زنان در دهات، نیازهای ابتدایی و بشری نظیر حق دسترسی به خدمات بهداشتی، حق انتخاب همسر، حق زندگی کردن ،حق دسترسی به آموزش و پرورش، حق احترام و کرامت، و مصئونیت از خشونتهای خانوادگی مطالبات آنها را شکل میدهد. مطالباتی که از سوی خود زنان روستایی، هیچگاه زمینۀ اعلامی نمییابد و زنان شهری نتوانستهاند تا هنوز، زبان این زنان محروم شوند. بنا بر اظهارات برخی از همین زنان که ما با آنها مصاحبه نمودهایم، آنها نسبت به تشکلها و تجمعهای زنان در شهرهای بزرگ ،اظهار بیگانگی میکنند و با بی اعتمادی به آنها نگاه مینمایند.
با توجه امنیت بیشتر و امکانات و تسهیلات مناسبتر در مرکز و کلان شهرها، افراد تحصیلکرده و فعال نیز در این مناطق متراکم گردیدهاند. زنان به دلایل مختلف، از جمله ناامنی در مناطق اطراف و نبودن امکانات و فضای کاری در مرکز و برخی بزرگ شهرهای دیگر به اضافه مراکز ولایتها تجمع نمودهاند. با توجه به جنگهای طولانی مدت و خانمانسوزی که در افغانستان تاهنوز ادامه دارد، تعداد زیادی از مردم کشور، ازجمله زنان نخبه و روشنفکر به کشورهای همسایه و کشورهای غربی مهاجرت کرده اند. هرچند برخی از آنها به کشور برگشته و فعالیتهای چشمگیری انجام میدهند و در رفت و آمد میان افغانستان و کشور دومی خود هستند .برخی دیگر آنها از عالم مهاجرت نیز، تاثیر خود را بر زندگی زنان افغانستان از طریق نوشتهها، اعلامیهها و برگزاری کنفرانسها و سمینارهای آموزشی گذاشته و بیتفاوت نیستند .
با توجه به موارد ذکر شده، میتوان گفت که جنبش زنان در افغانستان، متشکل از زنانی است که در مرکزکشور و دیگر شهرهای بزرگ زندگی میکنند و یا اینکه در خارج از کشور به سر میبرند؛ ولی در مسایل و مباحث مربوط به زنان فعال هستند. زنانی که دارای تحصیلات عالی هستند؛ با فرهنگ مدرن و حقوق بشر آشنایی دارند؛ در مناصب و پستهای مختلف دولتی و خصوصی خدمت میکنند. این زنان از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی آگاهیدهی، دادخواهی وسازماندهی مینمایند. به عنوان نیروی فشار برای تطبیق قانون در برابر خشونتها و تبعیضهای جنسیتی عمل میکنند. هرچند زنان روستایی نیز از طریق مشارکت در انتخابات به عنوان رأی دهندو مشارکت در شوراهای محلی در امور جمعی، مشارکت میکنند؛ اما این مشارکت، توام با آگاهی جنسیتی نیست؛ ولی در آینده میتواند عامل خوبی در جهت رشد جنبش و بومی شدن آن باشد.
وقتی که وارد مصاحبه با فعالان جنبش زنان در افغانستان میشوید، کمتر دارای دیدگاههای منسجم فمینیستی و جنسیتی هستند. به گونهای که به سختی میتوان نوع نگاه آنها را در ذیل دیدگاههای فمنیستی گنجانید. زنانی که بیشتر از تجربیات زندگی آموخته اند و کمتر با تئوریهای علمی در مورد تحلیل زنان آشنایی دارند. در میان این زنان، افرادی هستند که برای حقوق زنان فعالیت می کنند و از نابرابری جنسیتی در جامعه شکایت دارند؛ بدون آن که تحلیل علمی از این وضعیت داشته باشند. نوع نگاه زنان افغانستان نسبت به وضعیت زنان در کشور مربوط به یک دیدگاه خاص نیست و پراکنده است؛ اما با توجه به مصداقها و مواردی که برمی شمرند، به گونه ی زیر تقسیم بندی شدهاند.
براساس مصاحبه ها بیشترین نوع نگاه به وضعیت و جایگاه زنان با توجه به دسته بندی ریتزر، نگاه نابرابری است. بیشتر از ( %۵۱ ) افرادی که ما با آن ها گفتگو نموده ایم، ارزیابی شان از جایگاه زنان در کشور مطابق نظریه نابرابری جنسیتی است که زنان را به نسبت مردان در وضعیت نابرابر ارزیابی می کنند. به باور این افراد، زنان جامعۀ ما در تمام موقعیت ها،نسبت به مردان، نه تنها متفاوت، بلکه نابرابر هستند و این نابرابری ها از سازمان جامعه سرچشمه می گیرد. به باور این افراد، زنان چه در سطح پایین جامعه نظیر خانواده، ادارات و مناصب سیاسی و چه در سطح بالای آن نسبت به مردان از جایگاه نابرابر برخوردار هستند. جایگاه زنان بیشتر، نمادین و کم تاثیر است(۵،۴۲ درصد) در حالی که جایگاه مردان تاثیر گذار و اساسی است.
بخش مهم (% ۴۲.۵) دیگر از زنانی که در این گفتگو شامل بوده اند، ارزیابی شان از وضع زنان، مطابق نظریه ستمگری جنسیتی است. به نظر این افراد، زنان تحت قید و بند، تابعیت، تحمیل، سوء استفاده و بدرفتاری مردان هستند. ساختارهای اجتماعی مسلط پدرسالاری در افغانستان این الگوی ستمگری را نهادینه ساخته و زنان را در بند کشانیده است. زنان را زیر نام ناموس و القابی همچون ضعیفه و دیگر تعاریف مبتنی برخویشاوندی، اجازه حضور نمی دهد. تعداد اندکی(% ۶.۵) از زنان بودند که ارزیابی آنها مطابق نظریۀ تفاوت های جنسیتی بود؛ بنابراین بیشترین فعالان جنبش زنان افغانستان، ارزیابی هایشان طبق دیدگاه های نابرابری جنسیتی و ستمگری جنسیتی است.
جنبش زنان در افغانستان به عنوان یک پدیدۀ مدرن وارد ادبیات افغانستان گردیده است که با استفاده از شرایط و امکانات موجود در حال گسترش و گفتمانی شدن است. جنبش زنان تلاش می کند سیاست، اقتصاد، حقوق، رسانه، آموزش و پرورش، فرهنگ، ساختارها و روابط اجتماعی موجود را به چالش بکشد و خواسته های خود را برآنها تحمیل نماید. اما این جنبش نتوانسته است سراسر کشور را پوشش بدهد و انعکاس آن محدود به پایتخت و برخی کلان شهرها می باشد. یشترین اعضای فعال این جنبش در کابل و دیگر کلان شهرها که از امنیت، امکانات، و خدمات نسبی برخوردار هستند زندگی می کنند و بخش مهم دیگر آنها در خارج از کشور بسر می برند اما به شکل مستقیم و غیر مستقیم در اعتراضات، کمپاین ها و تصمیم گیری های این جنبش اثر گذار هستند. مشکلات نا امنی و عدم امکانات در شهرهای کوچک و روستاها باعث شده است، زنان نخبه و روشنفکر نتوانند به آن مناطق سفر کنند و خواسته ها و مطالبات خود را با زنان روستایی شریک نموده آنها را همگام با خود بسیج سازند.
گفتگوهایی که انجام شده نشان دهندۀ این موضوع است که اکثریت فعالان جنبش مذکور دارای باورها و اهداف برابری خواهانه هستند و ارزیابی آنها از موقعیت و جایگاه زنان مبتنی بر تئوری های نابرابری جنسیتی است. اعم از زنانی که با نظریه های مارکسیستی که فعالیت خود را از دهۀ ۷۰ برای برابری جنسیتی و دریافت حقوق سیاسی و اقتصادی آغاز کرده اند و اکنون نیز بخش مهمی از این جنبش را تشکیل می دهند و همین طور زنانی که در سال های اخیر با گرایش های لیبرال فمینیستی از کشورهای غربی و دانشگاه های داخل کشور وارد جامعه و بخشی از این جنبش شده اند درصدد احیای هویت فردی و حقوق اساسی کتمان شدۀ زنان برآمده اند. بخشی قابل ملاحظۀ از این زنان طوری که در صفحات پیشین درج گردیده بود ارزیابی آن ها مبتنی بر نظریه های ستمگری جنسیتی است که باورمند هستند زنان افغانستان مورد سؤ استفادۀ مردان، زیر سلطه و انقیاد ساختارهای اجتماعی و سیاسی مردسالارانه قرار دارند. که این ساختارها باید تعدیل و یا تبدیل گردند. بنابراین بطور خلاصه میتوان گفت که جنبش زنان افغانستان متشکل از زنان تحصیلکرده، روشنفکر و شهرنشین است که به نظر آنها زنان افغانستان در موقعیت نابرابر و زیر ستم جنسیتی قرار دارند.
• این مقاله به صورت اکادمیک قبلا در فصلنامه علمی پژوهشی رنا، دورۀ ۱، شماره ۷ زمستان سال ۱۳۹۶ چاپ شده است.
بخش اول را در لینک زیر بخوانید:
http://telegra.ph/گونه-شناسی-هویت-جنبش-زنان-درافغانستان-پس-از-طالبان١-۰۸-۰۸
سرچشمهها
۱- باختری ،منیژه. ۱۳۸۹. بازشناسی نقش زنان افغانستان در مبارزات آزادیخواهی زنان.
بازیابی در ۲۰حمل ۱۳۹۶:
http://۸am.af/oldsite.php?option=com_content&view=article&id
۲- صادقیار، حمیرا .۱۳۹۱. مفهوم ناموس در افغانستان ،بازیابی در ۴ثور ۱۳۹۶:
http;//www.rawanonline.vom/concept-of-namoos-in-afghanistan.
۳- فریبرز لرستانی، جنبش اجتماعی زنان ایران ،۱۳۸۲، فصلنامۀ پژوهش زنان، دوره ۱، شماره ۶ : .۲۳-۴۲
۴- کمیتۀ مشارکت سیاسی زنان افغانستان ،۱۳۸۹. زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرارسیده است، بازیابی در ۲۸ اکتوبر ۲۰۱۶. http://www.mihanma.com /social/۱۶۶.html
۵- محسن رضوانی ،۱۳۸۷، فمینیسم ۲، مجلۀ معرفت، ش ۲۱.
۶- موسوی، فاخره. ۱۳۹۳. رهبری در جنبش زنان افغانستان پس از سقوط طالبان ، بازیابی در
سرطان ۱۳۹۶
http://dailyopensociety.com/fa/%E۲%۸۰%۸C%D۸%B۱%D۹%۸۷%D۸%
۸٫ زنان و تاریخ افغانستان، جنبش های اجتماعی زنان؛ مجموعه مقالات، به کوشش روح الامین امینی، (۱۳۹۳)چاپ اول، انتشارات آرمان شهر : ۹۷-۶۱.
۹ – روزنههای روشنفکری و جنبش زنان در افغانستان، ۱۳۹۳:http://dailyopensociety.com/fa/%D۸%B۱
۱۰- نظیری، شیرین. ۲۰۱۴. تاریخچه جنبش زنان در افغانستان ،۲۰۱۴ بازیابی: html۲۷/blog-post_۰۵/۲۰۱۴http://voiceofwomenafg.blogspot.com/
۱۱- واعظی، حمزه .۱۳۹۲. زنان افغانستان ونطفۀ عقیم جنبشهای هویت محور، بازیابی در
۲۱حمل ۱۳۹۶:
_afghan_۰۵_k۱۳۱۰۲۵/۱۰/۲۰۱۳http://www.bbc.com/persian/afghanistan/ hamza_vaizi
۱۲- وحدتی، سهیلا. ۱۳۸۹. جنبش زنان ایران در جستجوی هویت: اسلامی یا سکولار ،مدرسۀ فمینیستی.
۱۳- یوسفزاده، منیره .۱۳۹۲. زن افغان و جنبشهای روشنفکری ،بازیابی در ۱۲دلو ۱۳۹۵: /http://rahemadanyat.com/index.php/human-right/item