به یاد پروین ستاره اسمان جنبش زنان
خبر درگذشت پروین بختیار نژاد و حکم شش سال زندان برای او روز بعد از فوت ایشان همه ما فعالان زن را داغدار و ناراحت کرد که فعالیت مدنی در مسالمت امیزترین شکل اش هم تاوانی سخت دارد. شاید که صدور حکم روز بعد از درگذشت تنها تلاشی باشد برای زهر چشم گرفتن از فعالان زنان
***
داستان آشنایی من با پروین بختیار نژاد برمیگردد به کتاب «زنان خود سوخته». قرار بود برای نشریه ای درباره خودسوزی زنان مقالهای بنویسم. جستجوی بسیاری انجام دادم، منابع در آن زمان بسیار کم بود. تا این که این کتاب به دستم رسید. پژوهشی تکان دهنده درباره وضعیت خودسوزی زنان در ایران که به من کمک بسیاری کرد و بعد ها کتاب فاجعه خاموش اش را خواندم.
پروین بختیار نژاد تنها یک روزنامهنگار، نویسنده و از کنشگران با سابقهی جنبش زنان نبود، بلکه پژوهشگری بود که به سراغ بخش فراموش شده جامعه رفت دغدغه او زنانی بودند که در لایه های فرودست جامعه میسوختند و مرگ هر لحظه آنها را تهدید میکرد؛ موضوعی که کمتر کسی به دنبال آن رفته بود؛ و حتی پیش از آن این پدیده در برخی شهرهای ایران مانند یک اتفاق، عادی، تلقی می شد و هیچ آماری از آن وجود نداشت.
او در کتابش به نقل از پرستاران نوشت که واقعیت خودسوزی زنان در ایران ثبت نمیشود: «چون به گفته خودشان، اگر بخواهند واقعیت را بنویسند، آمارها خیلی بالا میروند. به همین دلیل مرگهایی چون خودکشی، خودسوزی یا قتل ناموسی تحت عنوان سانحه ثبت میشوند.» او نتایج پژوهش خود را در مورد خودسوزی زنان در ایران در سال ۸۰ به چاپ رساند و نوری افکند بر این بخش تاریک و ناپیدای جامعه که اگر نبود تلاش های او در این زمینه، واقعیت تلخ خودسوزی و خشونت علیه زنان در لایه های زیرین جامعه همچنان پنهان بود.
او در مصاحبه ای در مورد این کتاب می گوید:« در شهرها و استان هایی که من از نزدیک مشاهده کردم، مشکل حقوقی زن ها است که بیش از هر علتی، باعث شکل گیری این معضل شده؛ یعنی نادیده گرفته شدن حقوق فردی و انسانی زن ها درون خانواده و جامعه یی که در آن زندگی می کنند، باعث شده تا این زن ها هیچ راه گریزی از هنجارها و قواعدی که از پیش نوشته شده و آنها هم باید تبعیت کنند و در آن چارچوب زندگی کنند، نداشته باشند. از طرف دیگر نسل های گذشته از این قواعد پیروی می کردند، چون انسان های ناآگاهی بودند.برای نسل های گذشته، مرد فردی بود که اول و آخر تمام مسائل خرد و کلان در جامعه را می دانست و حرف اول و آخر را می زد، اما با وجود اینکه بسیاری از زن های خودسوخته یی که من دیدم، افراد بی سوادی بودند، از طریق وسایل ارتباط جمعی در جریان سیر تحولاتی که در مورد حقوق زنان در ایران و جهان اتفاق می افتد، قرار گرفته بودند. در نتیجه به راحتی نمی توانستند با مساله تعدد زوجات کنار بیاند. یا نمی توانستند قبول کنند که هیچ حقوقی ندارند و باید تابع محض همسر باشند.این مشکلات که روی هم انباشته شده، باعث می شود تا این زنان هیچ راه گریزی پیدا نکنند و خودشان را به خشن ترین شکل ممکن از بین ببرند. البته، آن زمان که ما رفتیم ایلام، رئیس دانشکده پزشکی این شهر، دکتر مروارید، می گفت؛ حالا در بعضی از شهرها، زن ها به جای خودسوزی با خوردن گچ خودکشی می کنند. گچ سریع سفت می شود و تمام مجرای نای و دیگر بخش های دستگاه تنفسی را می گیرد؛ یعنی اگر انگشت را در حلق این افراد فروکنی، دستت در گچ فرو می رود. با این وجود دکتر مروارید اعتقاد داشت که این خودکشی با گچ یک گام به پیش است. چون حداقل دیگر زن ها با آن شکل فجیح نمی میرند.»
بختیارنژاد در سال ۸۴ شروع به نگارش کتاب دوماش کرد که تحقیقی در مورد موانع درون ساختاری سازمانهای غیر دولتی در ایران بود و به مشکلات درونی نهادهای مدنی میپرداخت. او حتی بعد از بازگشت اش به نهادهای مدنی می اندیشید و تلاش داشت به تقویت این حوزه با آسیب شناسی آن بپردازد.
قتلهای ناموسی موضوعی که به دلایل فرهنگی همیشه در هاله ای از سکوت و ابهام قرار داشت، موضوع کتاب سوماش فاجعه خاموش شد. او خود در این رابطه نوشته است «در آغاز جستجو براین تصور بودم که قتلهای ناموسی فقط در ۲-۳ استان ایران به وفور وجود دارد؛ اما هر قدر در این کنکاش بیشتر جلو رفتم استان های بسیاری را درگیر این پدیده شوم دیدم.» او در این کتاب علل قتلهای ناموسی را بررسی کرده بود و به پدیدههای نظیر قومیت و تبعیض و سوء ظن و تعصب و ازدواج اجباری و خشونت و جامعهپذیری و فشار و کنترل اجتماعی به عنوان دلایل این قتل ها رسیده بود .
در سال ۸۹ و بعد از اینکه این کتاب ۹ ماه در وزارت ارشاد برای ممیزی منتظر ماند، وزارت ارشاد به ناشر اعلام کرد کتاب مجوز چاپ نمی گیرد. بختیار نژاد در همان سال اقدام به چاپ اینترنتی این کتاب در سایت مدرسه فمینیستی کرد البته این کتاب در نهایت توسط نشر آرش در استهلکم منتشر شد.
بر اساس مطالعات خانم بختیارنژاد، در مناطقی که قتل ناموسی رواج دارد، هیچ نسبت معناداری بین خیانتکاری زنان و آمار قتلهای ناموسی وجود ندارد؛ بنابراین دلیل این خشونتها تنها میتواند فشار زیاد جامعه بر مردان و شیوع سوءظن بین آنها باشد. جامعهای که زن را ناموس مرد میداند، حفاظت از ارزشهای قومی و سنتهای خود را ضامن حیات خویش و خروج زن از حدود تنگ تعیین شده را نقض صریح این اصول میپندارد، بروز خشونتهایی چون قتل، اسیدپاشی، سنگسار و غیره میتواند توجیه قابل قبولی داشته باشد. مردانی که خشونت میورزند از همه اقشار جامعه، تحصیلکرده یا کمسواد و بیسواد، جوان و مسن، شاغل و بیکار هستند. ساختار فرهنگی و روابط، اختلافها و رقابتهای بین خاندانهای هر قوم، شایعهپراکنی درباره زن و سوءظن مردان خاندان را به ابزاری برای آسیب زدن به دیگری و تسویه حسابهای خاندانی تبدیل میکند. از طرفی تغییر نگاه زنان به خود، تعییر پوشش و رفتار آنها، ترس از آثار این تغییرات در زندگی و از همه مهمتر، آبروی خاندان و مردان خانواده، آنها را در جایگاه نگهبان زنان قرار میدهد، مبادا دست از پا خطا کنند. شایعات در مورد یک زن، میتواند خود او را نیز به خشونت بر خود وادارد تا جایی که خودسوزی کند و در واقع بهای گناه ناکرده را برای پاک کردن ننگ از خاندان و مردان بپردازد.
او در این کتاب، به ارائه داستان زنان قربانی میپردازد، از دختر هفت سالهای که توسط پدرش به قتل رسیده تا زن ۵۴ سالهای که خودسوزی کرده است. بر اساس دستاوردهای این پژوهش بیشترین قتلهای ناموسی که اوج خشونت بر زنان است در بین قومیتهای ساکن در استانهایی که پیشتر نام برده شد رخ میدهد و بیشتر زنان شوهردار قربانی هستند و اتفاقاً چندهمسری بین مردان این مناطق امری عادی و پذیرفته است.
بختیار نژاد در این کتاب همچنین به بررسی حقوقی و فقهی قوانین موجود پرداخته و به طور خلاصه راه حلهای ارائه داده که به ترتیب اهمیت عملی و اثرگذاریشان عبارت است از:
-ایجاد فضای امن و آزاد برای فعالیت کارشناسان و علاقهمندان و طرفداران حقوق زنان و مخالفان خشونت بهویژه در شکل نهادها و موسسات غیر دولتی.
– کار فرهنگی گسترده با بهرهگیری از تمامی ابزارهای فرهنگی و هنری جهت اصلاح جزمگرایی.
– اصلاح قوانین برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و طراحی راهکارهایی برای تضمین تحقق عملی این قوانین.
– انجام فعالیتهای حمایتی و ایمنی برای زنان در معرض قتلهای ناموسی و اختصاص بودجه کافی برای این امر و پوشش و حمایت از نهادهای مدنی علاقهمند به این امر انسانی
بختیارنژاد زنی بود چند وجهی، کنشگر و پژوهشگر حوزه زنان و جامعه مدنی، روزنامه نگار که جنبش دموکراسی خواهی نیز برایش مهم بود. او معتقد بود اگرچه لایههای جامعه ایران میدانند که کنشگران و فعالان مدنی برای رسیدن به دموکراسی هزینه دادهاند اما نسبت به آنها در بزنگاههایی که باید با «مدارا در کنار هم»، برای «منافع ایران» گفتوگو کنیم، «بیاعتماد» هستند: «به همین خاطر تغییرات اجتماعی و سیاسی کُند پیش میروند و ما نباید برای آسیبشناسی این بیماری یقه مردم را بگیریم. ما باید از نقد خودمان شروع و به مردم ثابت کنیم که صلاحیت در کنار هم نشستن و ایستادن پای حرفمان را داریم» او در مقاله ای زبان روشنفکر و آکادمیک را مورد بررسی قرار دارد، همچنین در گفتگوی با حسن محدثی تفاوت روشنفکریهای دهه پنجاه و هشتاد را از دیگر مقالات و پژوهشهای ارزشمندی که از او به یادگار مانده است می توان به پژوهشی در باب خدمات سازمان و نهادها به نابینایان اشاره کرد.
او سال ۸۸ همراه خانواده اش به فرانسه مهاجرت کرد به ایران بازگشت تا ۱۸ مهرماه به دلیل تالاسمی این جهان متلاطم و پر اشوب را ترک کرد. زنی که با حکم شش سال زندان در دامان خاک ارام گرفت.
غزاله مرادی – دیگری
۲۱ مهر ۹۷