زنان و زخمهایی که نمیبینیم
انسانهایی که بخش عمدهای از زندگی روزمره و شادی کردنشان را به دلیل زن بودنی که بیش از حد تقدیس میشود از دست میدهند تا از این کاراکتر فانتزی ساختهشده فاصله نگیرند.
زنانی که نباید در خیابان با صدای بلند بخندند، زنانی که نباید برای چیزی که دلخواهشان است پافشاری کنند، زنانی که باید انقدر از خودگذشتگی کنند، تا درامهای تلویزیونی در واقعیت تبلور پیدا کند.
سانسور کردن بخش عمده شخصیت آدمها میتواند خشونت پنهانی باشد که کسی به آن توجه نمیکند. درباره زنانی صحبت میکنم که برای اینکه بتوانند از الگوی ساخته شده پیروی کنند و نشان ازخودگذشتگی دریافت کنند، چشمشان را روی بیشترین چیزهایی که دلخواهشان است میبندند. آنها هستند که همیشه باید از میان چیزهایی که در زندگیشان مهم است انتخاب کنند.
زنانی که باید میان موفقییت در اجتماع و تحصیل و مادر شدن یکی را انتخاب کنند، زنانی که باید میان ازدواج با مرد دلخواهشان و حق اشتغال یکی را انتخاب کنند. زنانی که هنگام ازدواج وقتی صحبت از حق طلاق میکنند، به بیقیدی و جنگ طلبی متهم میشوند.
زنانی که وقتی جدی هستند و مدیران قوی، در مکالمات روزمره مردم با یکدیگر، وجهه زنانه وجودیشان کمرنگ میشود و در شوخیهای سخیف از آنها به زنان ریشو و زنانی که خودشان صد مرد را حریف هستند تمثیل میشوند.
این سانسور شدن خود، چیزی است که بخش عمدهای از جامعه از زنان میخواهد. در مکالمهای ساده در یک مرکز توانبخشی کودکان معلول، منشی دفتر خطاب به مدیریت مرکز میگفت: مادر یکی از بچهها اصلا مادر خوبی نیست، میخواهد دکترا بخواند، انقدر میشود یک مادر خودخواه باشد که با وجود داشتن فرزند معلول میخواهد کنکور دکتری بدهد؟ چهطور یک زن انقدر میتواند آدم بیخیالی باشد؟
این گفتوگوی ساده را میشود به تمام بخشهای زندگی، عده زیادی از زنان تعمیم داد؛ زنانی که چون سرکار میروند متهم به بیعاطفه و بیمسئولیت بودن در قبال فرزندانشان میشوند و یا در حالی که تربیت فرزند و شب زندهداری بر بالین نوزاد را بخش مهمی از وظایف قطعی مادران میدانند، اگر پدری تنها یک بار بر بالین فرزند تبدارش شب زندهداری کند از او فرشتهای با بال های نامرئی میسازند.
همانقدر که زنانی که با صورتهای کبود در صف پزشک قانونی برای گرفتن طول درمان در انتظار ایستادهاند، خشونت دیده هستند، زنانی که در این یادداشت برایتان نوشتم هم روحی کبود و آسیبدیده دارند. زنانی که برای آن شبیه آن زن آرمانی خلق شد بنگاهها تبلیغاتی باشند، برای اینکه الگو باشند، خود واقعیشان را پنهان میکنند و از خواستههایشان میگذرند.
زنان که پس از مرگ همسرشان مطابق قانون نانوشتهای ترجیح میدهند که فرزندانشان را بدون پدر بزرگ کنند، اما همان قانون نانوشته است که مردان را پس از مرگ همسرانشان در همان روزهای اولیه از دست دادن همسر ملزم به ازدواج مجدد میداند.
همه اینها دلیل بر توانایی زنان نیست، اینها همهاش به خاطر تصور و الگوی غلطی است که از زنان ساخته شده. زنانی که هرروز در مترو و اتوبوس و محل کارمان میبینیم، همان زنان بشاش با چشمهای امیدوار، روی پیکره روحشان زخمهای عمیقی دارند که کسی دربارهشان نمیداند.
در این ۱۶ روز نارنجی که باید از خشونت علیه زنان حرف بزنیم، این زخمهای روی تن زنان را هم فراموش نکنیم و از آنها بخواهیم بدون سانسور، بدون در نظر گرفتن آن نمونه آرمانی و فانتزی از خود واقعیشان حرف بزنند.
امتداد – شهرزاد همتی
به نقل از اخبار روز ـ ۱۱ آذر ۱۳۹۷