جستاری در ابژگی جنسی و محرومیتهای اجتماعی زنان
در مناسبات اجتماعی امروز جامعه ایران، زیبایی بدن، اهمیتی فوقالعاده یافته، بهطوری که بهعنوان یک متغیر تعیینکننده در کسب پذیرش و ترقی اجتماعی عمل میکند و برخوردار بودن از آن میتواند بر کسب موقعیتها، امتیازات و منابع تاثیر بگذارد. در این زمینه رویکردی به تقبیح جلوهگری زنان در فضای عمومی میپردازد و رویکرد دیگری به ابژه جنسی بودن زنان رای میدهد و با تصویری جعلی از آزادی، زنان را از مسیر رهایی واقعی دور میکند. اما رویکرد سومی نیز هست که رهایی زن را در کسب برابری جنسیتی جستوجو میکند و با نفی شئی جنسیبودن زنان، نقد به مصرفگرایی و بازداشتن زنان از تسلیم و خردشدن زیر نگاه جامعه مردسالار میکوشد انسانیت را به زنان بازگردانده و سهم آنها را از منابع جامعه احیا و مشارکت برابر در تمام حوزههای حیات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را میسر نماید…
***********
امروز و در پایان دهه نود شمسی، یکی از مشخصههای حوزه عمومی در ایران، نوع حضور و تظاهر خیابانی زنان است که با دهههای پیشین تفاوت چشمگیری یافته؛ چنانکه آمد و شد زنها با چهرههای دستکاری شده و آثار انواع مداخلات آرایشی و پزشکی چشم بینندگان را به خود خیره میکند و منشأ رواج اظهار نظرها، بحثها و قضاوتهای گوناگون نیز شده است.
در این سالها شاهد برساخت مسئله زیبایی زنان با رویکردی جدید و احساس نیاز به زیبایی در قالب یک الزام اجتماعی بودهایم که حیات فردی و اجتماعی زنان را تحت تاثیر قرار داده است. این شکل جدید مسئله زیبایی با مفهوم مالوف زیبایی بهکلی تفاوت دارد، چنانکه اگر پیشتر زیبایی به عنوان یک ویژگی شانسی و تصادفی شناخته میشد که برخی از آن برخوردار بودند و برخی هم نبودند و به این ترتیب، اشخاص مسئول چگونگی چهره و بدنشان شناخته نمیشدند، اکنون با پیشرفتهای پزشکی و تکنولوژیک و اوجگرفتن صنعت مد و زیبایی، زیبایی به امری دستیافتنی و اکتسابی تغییر ماهیت داده که میتواند عمومیت داشته باشد و برای هر کسی قابل حصول باشد، مشروط بر آنکه پول، توجه و زمان کافی صرف به دست آوردنش نماید و بنابراین مسئولیتش با خود شخص است.
در مناسبات اجتماعی امروز جامعه ایران، زیبایی بدن، اهمیتی فوقالعاده یافته، به طوری که به عنوان یک متغیر تعیینکننده در کسب پذیرش و ترقی اجتماعی عمل میکند و برخوردار بودن از آن میتواند بر کسب موقعیتها، امتیازات و منابع تاثیر بگذارد. درواقع، نیاز به زیبایی و الزام به داشتن بدن زیبا و ایدئال تا حدی اهمیت یافته که بهدستآوردن موقعیتهای بهتر در ازدواج و کار و تعاملات اجتماعی به آن بستگی دارد. براین اساس، سخن گزافی نیست اگر ادعا کنیم شانس زنان برای پیداکردن کار به ویژه در بخش خصوصی به میزان انطباق چهره و پیکر آنها با استانداردهای زیبایی گره خورده و بعد از استخدام هم، ملزم به اجرای انضباط زیبایی تحمیل شده از سوی کارفرما میشوند. این گونه است که اکنون در باور بسیاری از زنان، بدن و مشخصا بدن زیبا یک سرمایه شخصی است که میتواند پیش نیاز کسب انواع دیگر سرمایه، یعنی سرمایه اجتماعی و اقتصادی باشد.
اگر چه مسئله زیبایی زنان و مداخلات زیبایی ریشههای تاریخی قوی دارد، اما عروج آن به شکل جدید و فراگیرِ امروزی، محصول ساختار سیاسی-اقتصادی و تغییرات اجتماعی در دهههای اخیر است که منجر به تغییر سمت و سو و سبک زندگی زنان شده است. وقتی ساختار سیاسی-اقتصادی، زنان را فاقد سهم میداند و آنها را از ایفای نقشهای اجتماعی موثر و مولد محروم میکند، در واقع مسیر را برای شکل دیگری از حضور زنان در جامعه همواره میکند. با محروم شدن زنان از منابع جامعه و مسدودشدن فضای کنش اجتماعی که ممانعت از خودشکوفایی زنان را در پی دارد، مسیر مشغولیت به بدن و پرداختن به ویژگیهای بیولوژیک و جسمی هموار میشود. به این ترتیب میتوان گفت زنان هر چه بیشتر از مشارکت اجتماعی موثر و مولد منع میشوند، ناگزیر گرایششان به سوی مشارکت نمایشی مبتنی بر امتیازات جسمی بیشتر میشود. از طرف دیگر، منع مشارکت اقتصادی زنان و تشدید فضای رقابت برای کار، زنان را در معرض انتخاب قرار میدهد، و از آنجا که در بخش خصوصی، نمایش زیبایی و اندام استاندارد زنان، میتواند ابزاری برای فروش و کسب سود بیشتر باشد، زنانی توفیق یافتن کار را خواهند داشت که از جذابیت ظاهری بیشتری برخوردار باشند. بدیهی است چنین شکلی از رقابت میان زنان، به تبعیض و نابرابری علیه زنانی منجر میشود که نخواسته یا نتوانسته اند با استانداردهای زیبایی مطابقت پیدا کنند.
با چنین عواملی و در شرایطی که به طور نظاممند و مستمر نقش زن در جامعه بر اساس ویژگیهای فیزیولوژیک و آناتومیکش تعریف میشود، جای حیرت و تعجب نیست اگر زنان روز به روز بیشتر به انواع مواد آرایشی و مداخلات جراحی متوسل میشوند تا به زیبایی به عنوان یک آرمان اجتماعی دست یابند.
آرمان زیبایی و بدن ایدئال زنانه که به عنوان یک الزام اجتماعی بر زنان تحمیل میشود، مبتنی بر فرضهای مردسالارانهای است که زن را به بدنش و کارکرد جنسیاش تقلیل میدهد و این انتظار را در مقابل او میگذارد که پیش از هر چیز و مهمترین نقش او، داشتن چهره و بدنی است که توجه و رضایت مردان را برانگیزد. زن باید بپذیرد که زیر نگاه خیره مردانه قرار دارد و بنابراین هر نقص و کژی در بدن او میتواند موجب طرد و محرومیت بیشترش شود. با چنین نگاهی، وقتی تعداد زنانی که به مداخلات و دستکاریهای مختلف زیبایی تن میدهند، روز به روز افزایش مییابد، دلالتی است بر تسلیم زنان به ابژگی جنسی و جنبه تراژیک قضیه آن است که زن با پذیرش ابژه جنسی بودن، در واقع در پی بازیافتن و احیای سوژگی اجتماعیاش است.
عامل دیگری که در برساخت بدن ایدئال زنانه نقش انکارناپذیری داشته پزشکی مدرن و گفتمان سلامت است. در واقع، پزشکی یکی از ارکان اصلی گرایش زنان به دستکاری بدن است که با انتشار آموزههایی مانند ضرورت لاغری و ارسال پیامهای ضد چاقی به جامعه و گاه اغراق در بازنمایی چاقی به عنوان بیماری، در برساخت بدن ایدئال زنانه سهیم بوده است. از طرف دیگر، پزشکان دست اندرکارِ مداخلاتِ زیبایی با استعانت از روانشناسی و مرتبطکردن اعتماد به نفس زنان به بدن و زیبایی آنها میکوشند مداخلات پزشکی را با همه عوارض ناخواسته و پیامدهای جدیاش، به عنوان خدمتی به سلامت روان زنان معرفی کنند. از این منظر، در یک زمینه اجتماعی که زیبایی زنان به عنوان یک ضرورت مطرح است و زنان زیر فشاری خردکننده برای زیباشدن و استانداردبودن قرار دارند، پزشکی تجاری نقش میانجی و منجی را احراز میکند که زیبایی را دستیافتنی و غیرممکنهای سابق را ممکن میکند. به این صورت، زنی که بدنش با انتظارات اجتماعی از بدن زنانه، مطابقت ندارد و دچار احساس بیکفایتی بدنی است، دست به دامن پزشکی تجاری میشود تا این بیکفایتی را رفع کند. در این مسیر مراقبت از بدن، مشغولیت ذهنی زن میشود و بخش قابل توجهی از وقت و انرژی او صرف آمد و شد بین این آرایشگاه و آن مطب و از این باشگاه بدن سازی به آن داروخانه رفتن میشود تا با مصرف محصولات زیبایی خود را از وضعیت نامطلوب نجات دهد. اما همزمان و همواره در برابر این واقعیت قرار دارد که مشقت زیبا شدن جانفرسا و پایانناپذیر است، چرا که از سویی تغییرات پیری همیشه در کمین اند و جوانی و زیبایی ناپایدار و از سوی دیگر صنعت مد، در پویایی و حرکت است و جا ماندن از آن محتمل. در چنین جامعهای که در آن رژیم گفتمانی زیبایی به بیرحمانهترین شکل بر زنان تحمیـــــل میشــــود، رویکردهای مختلفی هم به این مسئله شکل گرفته است که اگرچه در اصل اجبار زنان به زیبا بودن و انتظار زیبایی داشتن از زنان، با هم مغایرتی ندارند، اما در کاربرد زیبایی زنان با هم اختلاف قابل توجهی دارند.
در یک رویکرد، عموما جلوه گری زنان در فضای عمومیتقبیح میشود و بر آن است که زنان باید نمایش زیباییشان را به حوزه خصوصی محدود کنند. رویکرد مقابل، اجبار زنان به زیبایی را میپذیرد و در دفاع از زیبایی و مداخلات زیبایی استدلالهای پرشور ارائه میدهد و علاوه بر آن، نمایش زیبایی در حوزه عمومی را هم حق زنان و هم ضرورت میشمارد. اگر گروه اول محدود میکنند، گروه دوم به ابژه جنسی بودن زنان رأی میدهند و با ارائه تصویری جعلی از آزادی، زنان را از مسیر رهایی واقعی دور میکنند. رویکرد سومی که میتواند در برابر این دو رویکرد مطرح شود، رهایی زن را در کسب برابری جنسیتی جستوجو میکند و با نفی شیء جنسیبودن زنان، نقد به مصرف گرایی و بازداشتن زنان از تسلیم و خردشدن زیر نگاه خیره مردانه، میکوشد انسانیت را به زنان بازگرداند، سهم آنها را از منابع جامعه احیا کند و مشارکت برابر در تمام حوزههای حیات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را میسر نماید. در چنین رویکردی، زیبایی زنان، نمیتواند امتیاز و منشأ تبعیض باشد، بنابراین فشار اجتماعی بر زنان برای زیبا بودن از آنجا که غیرمنصفانه، غیرانسانی و آسیب زاست، محکوم و برای برداشتهشدنش تلاش میشود.
سیمین کاظمی، پزشک و پژوهشگر
به نقل از سایت اصفهان زیبا ـ ۱۱ مهر ۱۳۹۸