امروز:   فروردین ۱۰, ۱۴۰۳    

رشته‌ی زنان و زایمان، ابزار کنترل اجتماعی بدن زنان

جهاز تناسلی زنانه به‌عنوان بخشی اصلی بدن زنان که کانون فشارهای گفتمانی و نیروهای نهادی است، محل اعمال نظارت اجتماعی از طریق پزشکی نیز بوده است. رشته زنان و زایمان اگرچه در انحصار زنان پزشک قرار گرفته است، اما با ساخت مردسالار جامعه و احاطه آن بر کنشگران، تا کنون تغییر به‌سوی رهایی‌بخشی در این رشته از علم پزشکی امکان پذیر نشده و مقاومتی در برابر هنجارهایی که زنان را در مرتبه‌ای فرودست حفظ می‌کنند، مشاهده نشده است…

 

******

نزدیک به سه دهه است که مردان به ملاحظه انطباق پزشکی با شرع از ورود به رشته زنان و زایمان منع شده‌اند و این رشته به زنان پزشک سپرده شده است. اشاره به این نکته از آن روست که با خروج مردان، روابط پزشک-بیمار در فیلد زنان و زایمان، خارج از مرزهای نابرابری جنسیتی بین پزشک و بیمار قابل ارزیابی است.

بــا هــم‌جــنــس‌بـــودن دو کنــشــگر، دیگر قدرت نامتوازن دو جنس در روابط پزشک و بیمار مطرح نیست و از قدرت مــضــاعــف «پــــزشــک/مرد» در مقابل «بیمار/زن» نشانی نمی‌یابیم. اما با گذشت سه دهه اگرچه پزشکان مرد (غیر از بازماندگان نسل قدیم) در حیطه زنان و زایمان تقریبا حضور ندارند، ولی انگاره‌ها و ارزش‌های مردسالاری همچنان خطوط کلی طبابت در این رشته و تــصمیــم‌گیــری‌هــای تـــشــخیــصی و درمانی را تعیین می‌کنند و رابطه بین پزشک و بیمار به شکلی صورت بندی می‌شود که کنترل و نظارت اجتماعی بر زنان و بازتولید فرودستی جنس مؤنث همچنان به دست پزشکان متخصص زنان و زایمان و سایر عوامل فعال در این حوزه یعنی پزشکان عمومی ‌و ماماها تداوم داشته باشد.دستگاه تناسلی زنانه به عنوان بخش اصلی بدن زنان که کانون فشارهای گفتمانی و نیروهای نهادی است، محل اعمال نظارت اجتماعی از طریق پزشکی نیز بوده است.

بر اساسِ همین کنترل اجتماعی بدن زن است که رشته زنان و زایمان، بیش از هر رشته دیگری از پزشکی با خط قرمز‌های قانونی، شرعی و عرفی سر و کار دارد و از بقیه رشته‌های پزشکی متمایز می‌شود. نگاهی به عملکرد متخصصان و سایر فعالان این حوزه از پزشکی نشان می‌دهد که رشته زنان و زایمان در راستای حفظ فاصله با خطوط قرمز یاد شده، از مهم‌ترین ابزارهای رسمی‌کنترل بدن و رفتار جنسی زنان است که با به انقیاد درآوردن بدن‌های زنان به حفظ و تداوم نظم جنسیتی موجود کمک می‌کند. ماماها و ژنیکولوژیست‌ها اگرچه بنا به رسالت پزشکی وظیفه حفظ سلامت زنان در محدوده تخصص خود را به عهده دارند، اما هرجا تعارض بین منافع بیمار و قانون پیش بیاید، ظاهرا و لاجرم باید طرف قانون را بگیرند، هر چند که به تدریج عامل سومی ‌که تجاری شدن پزشکی و منافع پزشک است، به طور پنهانی و نامحسوس در تصمیم‌گیری پزشک برای حل تعارض‌های موجود تعیین‌کننده شده است. مثال‌های گوناگونی را در توضیح این وضعیت می‌توان به شهادت گرفت و نشان داد که چگونه پزشکان زنان و زایمان برای حفظ نظم جنسیتی موجود ایفای نقش می‌کنند و از مواهب قوانین کنترل بدن زنان برای بهره برداری مالی و شخصی استفاده می‌کنند. از آن جمله است، موضوع سقط جنین که نقش کنترل کننده پزشکان زنان و ماماها در آن به وضوح قابل تشخیص است.
چون سقط جنین قانونا ممنوع است پزشکان زنان و زایمان به‌طور علنی از انجام آن خودداری می‌کنند، مگر در استثناهایی که قانون تعیین کرده است.
اما گذشته از این استثناها، در شرایطی که از یک طرف روابط خارج از چارچوب ازدواج ممنوع، و از طرف دیگر، سقط جنین غیرقانونی است و هر دوی اینها به منظور کنترل رفتار جنسی زنان (و نه مردان) و به منظور حفظ نهاد خانواده طراحی شده است، قاعده این است که پزشکان زنان متعهد به اجرای این قانون، از انجام سقط امتناع می‌ورزند.
البته روی پنهان این ماجرا این است که با آنکه این دسته از پزشکان به‌طور علنی و در راستای کنترل اجتماعی بدن زنان از انجام سقط جنین خودداری می‌کنند، اما بخشی از آنها با وقوف به شرایط استیصال و تنگنای متقاضیان سقط جنین، با زنان باردار وارد معامله شده و در ازای دریافت مبالغ گزاف امکان سقط جنین را فراهم می‌کنند. موضوع دیگر، کنترل و نظارت بر رفتار جنسی زنان مجرد است که رشته زنان و زایمان هم بخشی از این کنــتــرل و نــظـارت اجتــماعــی است.

متخصصان زنان و زایمان در راستای حفظ ارزش‌های مردسالاری و مواجه نشدن با قانون محافظ این ارزش‌ها، باید در طبابت حداکثر التزام به تفکیک زن مجرد و متأهل را نشان دهند و آن را در معاینات و تشخیص و روش‌های درمانی نصب العین قرار دهند. این التزام تا آنجاست که گاه به سرزنش و رفتارهای وهن آلود و تحقیرآمیز با زنان مجرد منجر می‌شود یا به محرومیت آنها از برخی خدمات سلامت می‌انجامد. فارغ از تمام مسائل، عدم استفاده آنها از خدمات درمانی و پیشگیری از بیماری‌های احــتــمــالی بــه‌دلــیــل عدم مـــعــایــنــه، صدمات جبران‌ناپذیری به خودشان و درنهایت دولت و سیستم درمانی وارد می‌سازد.

حیطه دیگر، بکارت زنان است که به عرصه‌ای برای نقش‌آفرینی پزشکان زنــان و زایــمـان در کنــتــرل بدن ورابــطــه زنان تبــدیل شده است. پزشکان زنان و زایمان از طرفی با صدور گواهی بکارت، راه «کنشگران اجتماعات سنتی» را که تعیین بکارت برعهده آنها بود، ادامه می‌دهند و زنانِ منطبق با هنجارهایِ جامعه مردسالار را از «زنان متمرد و معیوب» تفکیک می‌کنند. از طرف دیــگــر در راســتــای انقیاد بدن‌های زنان در مقابل ارزش‌های مردسالاری ترمیم پرده بکارت را به‌مثابه یک کالا در کلینیک‌هایشان عرضه می‌کنند و به این ترتیب زنانی که از قواعد فرهنگ مسلط مردسالاری تمرد کرده اند با مداخله پزشکی مجددا پیکربندی و استاندارد می‌شوند. در اینجا پزشکان زنان اگرچه ظاهرا برای بازگشت به هنجارهای جامعه به زنان کمک می‌کنند و از شدت اضطراب و استیصال آنها می‌کاهند، اما واقعیت آن است که آنچه این دسته از پزشکان را به ارائه برخی خدمات به زنان وامی‌دارد، نه انگیزه‌های خیرخواهانه که تأمین منافع مادی شخصی است که تجاری شدن پزشکی امکان رسیدن به آن را فراهم کرده است. درواقع مسئله کنترل و نظارت بر بدن زنان، برای رشته زنان و زایمان بازاری ایجاد کرده است که با ایفای نقش‌های متناقض می‌توان از آن سود برد. پزشک زنان و زایمان یا با تعهد به ارزش‌های مردسالاری ابزار کنترل اجتماعی می‌شود و زنانی را که متعهد به این ارزش‌ها نبوده‌اند از خدمات پزشکی محروم، یا اینکه با اتکا به همین ارزش‌ها، منافع شخصی‌اش را تعقیب می‌کند.

رشته زنان و زایمان اگر چه در انحصار زنان پزشک قرار گرفته است، اما با ساخت مردسالار جامعه و احاطه آن بر کنشگران، تا کنون تغییر به سوی رهایی‌بخشی در این رشته از علم پزشکی امکان پذیر نشده و مقاومتی در برابر هنجارهایی که زنان را در مرتبه‌ای فرودست حفظ می‌کنند، مشاهده نشده است. پزشک زنان و زایمان یا ماما با آنکه زن است، اما از آنجا که حضورش و کنشگری‌اش در رشته زنان و زایمان با رعایت نظم جنسیتی موجود و الزامات آن ممکن می‌شود، زن بودنش را به کلی فراموش و با تاکید بر حرفه‌ای‌گری و تجاری‌بودن پزشکی سعی می‌کند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و مسئولیت اجتماعی برای خویشتن قائل نباشد.

پزشک زنان تا آنجا در مناسبات پزشکی تجاری و بازاری غرق می‌شود که گاه به یک کاسب تمام عیار تبدیل می‌شود و به خدمت مبتذل‌ترین خواسته‌های بیماران و تازه به دوران رسیده‌های جامعه در می‌آید؛ چنانکه سزارین در روزهای خاصی از سال به یکی از کسب و کارهایش تبدیل شده و بدون توجه به اصول علم پزشکی و در نظرگرفتن اندیکاسیون‌های پزشکی سزارین به راحتی چنین خواسته‌هایی را بر آورده می‌کند. متخصص زنان و زایمان با تأکید بر اینکه او نقشی در محدودیت‌های فرهنگی زنان و شکل‌گیری تقاضاهایی مثل ترمیم بکارت یا تاریخ تولد لاکچری ندارد و فقط به این تقاضاها پاسخ گفته است، چشم بر مسئولیت اجتماعی خود می‌بندد و طبابت را هم در حد مهارتی برای پول درآوردن تنزل می‌دهد. پزشک زنان و زایمان، نه تاکنون قادر بوده است خود را از مفروضات مردسالارانه درباره زنان برهاند و نه آن‌قدر آزادگی و تعهد اجتماعی داشته که در برابر مجموعه اقداماتی که به فرودستی زنان و بازتولید ستم جنسیتی می‌انجامد، قد علم کند. برای همین است که می‌توان گفت، انحصار زنان بر رشته زنان و زایمان اگر چه به لحاظ فردی موجب پیشرفت و ثروتمند شدن بخشی از زنان پزشک شده، اما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی دستاوردی برای توده‌های زنان به همراه نداشته است.

دکتر سیمین کاظمی

اصفهان زیبا ـ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی