در جستجوی عزیزان در زندان صیدنایا، “کشتارگاه انسانی”
دروازههای زندان صیدنایا «کشتارگاه انسانی» که پیشتر تنها برای ورود بدون بازگشت بودند، اینبار توسط شورشیانی که در روز یکشنبه کنترل آن را به دست گرفتند باز شده. خانوادهها در محوطه زندان دور آتش جمع شده و چشم به درهای زندان دوخته و منتظرند ببینند آیا چهرهای آشنا از پشت درهای آهنی نمایان میشود یا نه؟…
***
در حاشیه دمشق، در بحبوحه جشنهایی که سقوط حکومت بشار اسد را گرامی میداشت، خبری پخش شد که آرامش را شکست. در یکی از مناطق حاشیهای شهر، دری کشف شد که به مجموعهای زیرزمینی منتهی میشد؛ مجموعهای که شایعه شده بود زندانیان رژیم اسد، آخرین بازماندگان، در آنجا به دام افتادهاند و برای نفس کشیدن تقلا میکنند.
این خبر موجب هجوم خودروها به سمت زندان صیدنایا شد؛ مکانی که به “کشتارگاه انسانی” مشهور است و بهعنوان مخوفترین مرکز شکنجه دولت سوریه شناخته میشود. هزاران نفر به امید یافتن عزیزانشان، با نور گوشیهای خود مسیر زندان را روشن کردند. برخی خودروهای خود را در کنار جاده رها کردند و پیاده به سمت زندان حرکت کردند…
دروازههای زندان، که پیشتر تنها برای ورود بدون بازگشت بودند، اینبار توسط شورشیانی که در روز یکشنبه کنترل آن را به دست گرفته بودند باز شده بود. خانوادهها در محوطه زندان دور آتش جمع شده بودند، چشم به درهای زندان دوخته بودند و منتظر بودند ببینند آیا چهرهای آشنا از پشت درهای آهنی نمایان میشود یا نه.
شورشیان تلاش کردند تا از ورود مردم به داخل زندان جلوگیری کنند و برای این کار چندین تیر هوایی شلیک کردند، اما جمعیت بیتوجه به این هشدارها به داخل هجوم برد.
در جستجوی “بال قرمز”
مردم به سرعت در راهروهای پیچیده زندان پخش شدند، از سلولی به سلول دیگر سرک میکشیدند و به دنبال سرنخی از محل زندانیان زیرزمینی، که “بال قرمز” نامیده میشد، میگشتند. شایعات حاکی از آن بود که این زندانیان بدون غذا در حال مرگ از گرسنگی هستند و هوای کافی برای نفس کشیدن ندارند.
احمد الشنین، یکی از کسانی که به دنبال اعضای خانوادهاش بود، گفت: «سه نفر از خانوادهام مفقود هستند. به ما گفتهاند که چهار طبقه زیر زمین وجود دارد و مردم در حال خفگی هستند، اما نمیدانیم آن ها کجا هستند.» او افزود: «زندانیانی که از اینجا بیرون آمدند شبیه اسکلت بودند. تصور کنید کسانی که آن ها که زیر زمین هستند چگونه هستند.»
ساختاری برای گمراهی و شکنجه
ساختمان زندان به شکلی طراحی شده که حس گم شدن و بیمکانی را در زندانیان القا کند. در مرکز آن یک راهپله مارپیچ قرار دارد که از طبقه همکف به نظر بیپایان میآید. این راهپله با میلههای فلزی محاصره شده و در هر طبقه درهای فولادی یکشکل قرار دارد که به سه بخش مختلف زندان منتهی میشوند. شورشیان میگفتند هر یک از این بخشها به نوع خاصی از شکنجه اختصاص داشت. در این زندان هیچ پنجرهای به دنیای بیرون وجود ندارد.
اسنادی که از دل زندان بیرون آمد
داخل سلولهای تنگ و تاریک، لباسها و پتوهای زندانیان روی زمین رها شده بود. دیوارهای سلولها با نوشتههایی پر شده بود که زندانیان برای ابراز درد و رنج خود حک کرده بودند. یکی از نوشتهها میگفت: «کافی است، مرا ببرید.» یک قطعه کاغذ دیگر روی زمین افتاده بود که مرگ یک زندانی را شرح میداد؛ به نظر میرسید توسط همسلولی او نوشته شده باشد. این یادداشت شامل شماره تلفنی برای تماس بود، اما زمانی که روزنامهنگار گاردین با آن شماره تماس گرفت، کسی پاسخ نداد.
در میان هرجومرج آزادسازی زندان، خانوادهها به جستجوی اسناد و مدارک زندانیان پرداختند. دفترهای ثبت نام زندانیان، که حاوی اسامی و جزئیات دیگر بودند، توسط مردم از زندان خارج شدند. سازمانهای حقوق بشری هشدار دادند که این اسناد باید بهصورت منظم و مرتب نگهداری شوند تا سرنوشت حدود ۱۳۶,۰۰۰ نفر که توسط رژیم اسد دستگیر شدهاند، مشخص شود.
امید و ناامیدی در میان خانوادهها
در جریان این جستجو، کسی درِ یکی از قسمتهای زندان را باز کرد و گفت که صدایی از زیر زمین شنیده است. این ادعا موجب هجوم صدها نفر به آنجا شد، اما جستجوها نتیجهای در برنداشت. نیروهای دفاع مدنی سوریه اعلام کردند که با وجود جستجوی گسترده در زندان، هیچ زندانیای در زیر زمین پیدا نشده است. آنها از مردم خواستند که امیدوار نباشند و مراقب شایعات و اطلاعات نادرست باشند.
آخرین امید برای یافتن عزیزان
برای بسیاری، زندان صیدنایا آخرین امید برای یافتن عزیزان مفقودشان بود. یامن العلاء، یک جوان ۱۸ ساله از حومه دمشق، گفت که از زندانی به زندان دیگر به دنبال عمویش که در سال ۲۰۱۷ ناپدید شده بود، میگشت. او گفت: «امروز آمدیم و جستجو کردیم، اما چیزی پیدا نکردیم. کسانی که در بال قرمز هستند هنوز پیدا نشدهاند.» او قول داد که صبح روز بعد دوباره بازگردد.
با خروج مردم از زندان در ساعات پایانی شب، هزاران نفر دیگر از دمشق در حال حرکت به سوی زندان بودند. یکی از تازهواردان از کسی که در حال ترک زندان بود پرسید: «کسی را پیدا کردی؟ کس جدیدی بیرون آمد؟» پاسخ شنید: «نه، اما امیدوارم فردا.»
منبع: گاردین
۱۹ آذر ۱۴۰۳