سرنوشت تلخ دختر فمینیست کارل مارکس را بخوانید
النور (eleanor) معروف به توسیTussy در ۱۶ ژانویه ۱۸۵۵ در یک زیرشیروانی دو تخته در خیابان دین (Dean) لندن به عنوان ششمین فرزند کارل مارکس و «جنی فون وستفالن» چشم به جهان گشود.تا زمان مرگ مارکس در ۱۸۸۳ تنها همدم و مونس واقعی وی، النور بود.یکی از نتایج این همدمی، فراگرفتن آموزشهای لازم به صورت مستقیم از پدر بود که در واقع کارل مارکس نقش اصلی معلمی را برای دخترش ایفا کرد.شگفت اینکه در بزرگسالی با منابع فکری پدرش با کوله باری از تاریخ اقتصاد و تئوری هایش ظهور کرد
***
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) جوک معروفی هست که میگوید دختر مارکس تنها چیزی که از پدر به ارث برد، دماغ بود و نه نبوغ… اگر سرنوشت او توسط نویسنده کتاب «سرمایه» (توسط پدرش کارل مارکس) پیش بینی شده بود تنها کسی که قادر به ثابت کردن آن بود، خودش بود و بس؛ چرا که بی عدالتی در مورد وی و آنچه بر وی رفته را میتوان دنبال کرد تا اینکه همه شواهد را یک جا در کتاب «زندگی النور مارکس» نوشته راشل هولمز یافت.
النور (eleanor) معروف به توسیTussy در ۱۶ ژانویه ۱۸۵۵ در یک زیرشیروانی دو تخته در خیابان دین (Dean) لندن به عنوان ششمین فرزند کارل مارکس و «جنی فون وستفالن» چشم به جهان گشود. تنها دو خواهر وی زنده ماندند، جنی و لورا ۱۱ و ۱۰ ساله که هر دو بزرگتر از النور بودند.
«ادگار» برادر بزرگتر در ۱۲ هفتگی النور بدلیل ابتلا به سل درگذشت. تمام سرمایه گذاری های معنوی پدر روی خانه و خانواده نقش بر آب شد و تا زمان مرگ مارکس در ۱۸۸۳ تنها همدم و مونس واقعی وی، النور بود.
یکی از نتایج این همدمی، فراگرفتن آموزشهای لازم به صورت مستقیم از پدر بود که در واقع کارل مارکس نقش اصلی معلمی را برای دخترش ایفا کرد.
مارکس بدلیل فقر قادر به پرداخت هزینههای تحصیل دخترش نبود و با ودیعه گذاشتن اثاث منزل و برخی جواهرات درجه دو روزگار میگذراندند. برخی مواثع نیز سخاوتمندی های همکارش فریدریش انگلس به دادشان می رسید.
زبان فرانسه را از خواهر بزرگترش که فرانسوی حرف می زد یاد گرفت و آلمانی صحبت کردن اش را از مادر آلمانی اش! و کرم کتاب شدن اش و خواندن کتاب را از پدرش به محض یاد گرفتن به ارث برد.
کارل دخترش را با شکسپیر و زبان انگلیسی آشنا ساخت و النور عاشق رمان های فرانسوی و امریکایی، اسکات، بالزاک و «هنری فیلدینگ» شد. مارکس دخترش را عاشق نوشتن و تماشای تئاتر کرد.
مارکس با علاقه و عشق به دخترش آموخت…مارکس قبل از اینکه به دخترش اندیشیدن را یاد دهد، وی آموخته بود و میاندیشید و اعتراض میکرد، سوال میکرد! تلاش می کرد تا خودش با زبان خودش بفهمد و انچه می آموخت را درک کند.
و مارکس هنگام نوشتن سرمایه مخاطب خوبی برای داستانهای خود پیدا کرده بود تا برایش بخواند و لذت ببرد. هلمز نویسنده این کتاب میگوید ماتریالیسم تاریخی و سویسالیسم به معنایی که مارکس نوشت و درک کرد استعاره نبود بلکه تنفس مارکس کنار النور بود.
هلمز مورخ فرهنگی که آثارش درباره بیوگرافی افراد مشهور عصر ویکتوریاست تصویری رنگی و شفاف نه فقط از النور بلکه از خود کارل مارکس، انگلس(پدر دوم توسی یا همان النور) و اتاق مطالعه موزه بریتانیا که محفلی برای پناهندگان سیاسی نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی بود، در این کتاب ارائه می دهد. زندگی شخصی و داخلی که با اضطراب آمیخته بود.
النور در سنین نوجوانی منشی پدر شد و دست نوشته های پدر را مرتب می کرد. شگفت اینکه در بزرگسالی با منابع فکری پدرش با کوله باری از تاریخ اقتصاد و تئوری هایش ظهور کرد.
«پدرم چیزی گفت که من آن موقع نفهمیدم اما بعدا با گذشت زمان متوجه موضوع شدم. پدرم زمانی خطاب به من و خواهر بزرگترم گفت: جنی تقریبا شبیه من است اما النور خود من است.» خود النور این جملات را بعدها به زبان آورد.
النور استعداد خود را در سازماندهی اعتصابات کارگران بارانداز و کارگران شرکت گاز نشان داد و با پیوستن به تظاهرات کارگری خیلی خوب خود را نشان داد.
آنچه النور از خودش به جامعه سیاسی عرضه کرد، تلاش برای احیای حقوق زنان بود که تحت افکار فمینیستی آن را دنبال کرد. در مقاله ۱۸۸۶ در The Woman Question چشم انداز تاریکی را برای زنان به عنوان طبقه کارگر پیش بینی کرد و در زندگی شخصی اش برای اتصال سوسیالیسم و فمینیسم اسیر مردی شد که اندیشه هایش را تنزل داد.
ادوارد اولینگ انگلیسی، (رذل دلپذیر به گفته برنارد شاو) سوسیالیست و نمایشنامه نویسی بود که تقریبا هر زنی را که ملاقات می کرد، اغوا می کرد. با النور در بخش سوسیالیسم و فمینیسم همکاری می کرد و در بحث دشمن سازی علیه النور سنگ تمام را گذاشت و با قرض های پرداخت نکرده اش از دوستان النور زندگی وی را به ورطه سقوط کشاند.
النور وقتی فهمید ادوارد در خفا با یک هنرپیشه ازدواج کرده با خوردن سم به زندگی خود در سن ۴۳ سالگی پایان داد. مادرش دسامبر ۱۸۸۱، جنی خواهرش در ژانویه ۱۸۸۳ و پدرش در مارس ۱۸۸۳ مرده بودند! النور زندگی جنجالی با ادوارد داشت و در واقع سالها قبل او را مرده می دانست که غیبت های طولانی وی، باز پرداخت نکردن بدهی هایش، بی توجهی به وی و خیانت نهایی، همگی در کنار هم قرار گرفت تا سرانجام دست به خودکشی بزند.
۳۱ مارس النور و ادوارد مجادله شدیدی میکنند و ادوارد منزل شان در سیدنهام در جنوب لندن را ترک میکند. النور نزد دوستش گرتی به داروخانه رفته و سم مهلک هیدروژن سیانید را همراه کلروفوم تهیه میکند.
گرتی وقتی نگران شده و به خانه النور رفته، جسد بیجان او را روی تخت یافت. به نوشته هلمز، چشمهایش باز مانده بود، بدنش نیلی کم رنگ و رنگ پریده شده بود. گرتی تعریف میکند که النور را در لباس مورد علاقه تابستانی (غیر معمول فصل) روی تخت پیدا کرده است.
و بدین ترتیب زندگی یکی از فعالان سیاسی قرن ۱۹ ناگهان به پایان رسید و به همان سرعت هم فراموش شد تا اینکه هلمز با کتابش دوباره وی را زنده ساخت.
(این مقاله توسط «لیزا جاردین» مدیر مطالعات رنسانس دانشگاه یو سی ال لندن در فایننشیال تایمز نوشته و منتشر شده است)
ایبنا؛ خبرگزاری کتاب ایران
۱۱ بهمن ۱۳۹۳