امروز:   فروردین ۳۰, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
آوریل 2024
د س چ پ ج ش ی
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
2930  

زنان برای بیانِ خودِ زنانه‌ای که مغفول مانده؛ می‌نویسند

در ادبیات کلاسیک ما زن می‌تواند «تهمینه» باشد یا «سودابه». می‌تواند «شیرین» یا «لیلی» باشد،. می‌تواند «شهرزاد» باشد یا پیرزن مکار و حیله‌گری که در بسیاری از داستان‌های شاهنامه ایفاگر نقش اصلی و نماد شرارت و وسوسه است.

 

***********

برداشتِ فرزانه کرم‌پور از ادبیاتِ زنانه چیست؟

زنان برای بیانِ خودِ زنانه‌ای که مغفول مانده؛ می‌نویسند

در ادبیات کلاسیک ما زن می‌تواند «تهمینه» باشد یا «سودابه». می‌تواند «شیرین» یا «لیلی» باشد،. می‌تواند «شهرزاد» باشد یا پیرزن مکار و حیله‌گری که در بسیاری از داستان‌های شاهنامه ایفاگر نقش اصلی و نماد شرارت و وسوسه است.

فرزانه کر‌م‌پور در رابطه با نگاه ادبیات کلاسیک ایران به «زن» به خبرنگار ایلنا می‌گوید: در ادبیات کلاسیک زن مانند مرد نقش منفی و مثبت را داراست.‌‌ همان‌قدر که معشوق و خواستنی و دست نیافتنی‌ست، می‌تواند بدکردار و شرور و خطرناک باشد.‌‌ همانقدر که وسوسه‌گر است دانا نیز هست. در ادبیات معاصر باید زمان را درنظر داشته باشیم و بعد به نقش‌های مختلف زن‌ها بپردازیم.

او در اشاره به آنچه که در ادبیات زنان بیشتر به چشم می‌آید؛ نمونه‌هایی مثال زده و می‌گوید: ۱- زن‌ها بیشتر واکنش نشان می‌دهند نه کنش. مانند زن اصلی رمان سووشون. او تحت تاثیر شوهر و به قول خانم دانشور «مردش» است. ۲-زن‌های ستمدیده و تحت ظلم که در بدبختی دست و پا می‌زنند و چاره‌ای هم ندارند، مانند زنان داستان‌های صادق چوبک. ۳- زن‌های لکاته و اسیری تحت نظریه و افکار «هدایت» و معرفی شده در «بوف کور» که تا امروز هم در داستان‌های نویسنده‌های مرد دیده می‌شوند. مانند داستان‌های گلشیری، مندنی‌پور و… ۴- زن‌های مدیر و مدبری که تحت سلطه‌ی مرد‌ها زندگی را می‌چرخانند ولی هرگز نباید در مقابل مرد‌ها به‌طور مستقل عرض‌اندام کنند مانند زن‌های رمان کلیدر و جای خالی سلوچ از محمود دولت‌آبادی که وقتی به شهر می‌آیند؛ به موجوداتی دست و پاچلفتی تبدیل می‌شوند که جز گریه برای بچه‌ها و نگرانی برای مرد‌ها کار دیگری از دست‌شان ساخته نیست. مانند مادر راوی در جلد سوم روزگار سپری شده مردم سالخورده و از آنسو وقتی نویسنده محیط زندگی راوی را به پاریس تغییر می‌دهد، دوباره زن به لکاته تبدیل می‌شود. ۵- زن‌هایی که امروز بیشتر ازسوی نویسنده‌های زن به مخاطب معرفی می‌شوند که‌ گاه تحت تاثیر کلیشه‌ها‌‌ همان نقش‌های قراردادی نویسنده‌های مرد را دارند و‌ گاه امروزی، مستقل و کنشگر می‌شوند و به نقش واقعی زن‌ها وتنوع آن همانند نقش مرد‌ها در داستان نزدیک می‌شوند.

این نویسنده در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان گفت زنان برای گرفتن حقوق زنانه خود که از آن‌ها دریغ شده؛ پا به عرصه ادبیات گذاشتند؟ می‌گوید: شاید بتوان گفت زن، برای بیان خود زنانه‌ای که مغفول مانده به ادبیات روی می‌آورد. البته اگر از گروهی که همیشه هستند و حواشی برایشان جذاب‌تر است، بگذریم! در رمان‌های اجتماعی دوره مشروطیت مثل «تهران مخوف» شخصیت «زن» به شکل واقع و بارز آن وجود دارد. مشروطه با خود آزادی‌هایی را به ارمغان می‌آورد و طبیعی است که زنان مانند فنر جمع شده‌ای که مانع سر راهش برداشته شود، هجوم می‌آورند برای گرفتن، حقوق معوقه! پس مرد‌ها با جنبه‌هایی از شخصیت زن‌ها روبه رو می‌شوند که مدت‌ها در سایه بوده است. جذابیت این وجه، نویسنده و هنرمندان عصر را برمی‌انگیزد و کاملا هم طبیعی است.

کرم‌پور با اشاره به اینکه آیا می‌توان ادبیات را راهی برای گرفتن حقوق زنانه دانست؟ متذکر می‌شود: در غرب ادبیات این نقش را ایفا کرده است و زن‌هایی مانند «آلبا دسس پدس»، «سیمون دوبوار»، «ناتالیا گینزبورگ» و… این کار را کرده‌اند.

این نویسنده در رابطه با شیوه شخصیت‌پردازی در داستان زنان هم می‌گوید: در داستان‌های نویسنده‌های غربی، زن‌ها نقش طبیعی خود را بنا به داستان به عهده دارند. اما درباره داستان‌های نویسنده‌های زن ایرانی، باید بگویم که به علت سانسور ذهنی و سانسور بیرونی، خیلی کم شخصیت‌های زن نقش واقعی خود را دارا هستند. اکثرا زن‌ها را مظلوم و مرد‌ها را ظالم نشان می‌دهند که به‌نظر اصلا واقعی نیست. خیلی از زن‌ها هم باوجود ادعاهای امروزی بودن و روشنفکری و… در داستان جا نمی‌افتند چون بیشتر ادعا و اداست تا واقعیت. البته باید یک مرد یا یک زن خود طبیعی و واقعی را بشناسد تا بتواند آن را در جهان داستانی جان بدهد. شخصیت‌های داستانی از نویسنده جان می‌گیرند. یک انسان با تضادها و عقده‌های شخصیتی جز آدم‌های این چنینی نمی‌آفریند!

او در پاسخ به این سوال که از زن در ادبیات ما به‌ عنوان موجودی مظلوم، مادری دردکشیده و کسی که همیشه به او ظلم شده و از خود گذشته؛ یاد شده. آیا رمان‌نویسان زن امروز هنوز این تصویر را دارند؟ می‌گوید: کمابیش بله؛ ولی این تصویر عوض خواهد شد. ما روز به روز به تصاویر و نقش‌های طبیعی نزدیک‌تر می‌شویم. شناساندن زن‌ها در داستان‌هاشان و دادن نقش‌های پررنگ‌تر به آن‌ها؛ یادآوری ظلمی که به زن‌ها رفته و می‌رود و استحقاق حقوق مساوی و‌ گاه بیشتر را داشتن. ولی باید یاد بگیریم برای تاثیرگذاری بر مخاطب، باید این نقش ابتدا طبیعی ذهن خود نویسنده باشد و اگرنه در پایان بازهم زن‌هایی ضعیف، مظلوم و واکنش‌گرا خواهیم داشت. مانند شخصیت زن در رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم». اگر من شخصا به حقوق خود اعتقاد نداشته باشم و واقف نباشم، چگونه شخصیتی با این خصوصیات می‌توانم خلق کنم. به‌خصوص که ورود این همه نویسنده‌ی زن به حیطه‌ی داستان‌نویسی ادبیات ایران، پدیده‌ای تازه است.

کرم‌پور در رابطه با مسئله عشق در داستان زنان امروز اظهار می‌کند: مهرطلبی را شاهدیم آن‌هم از نوع زنانه و بسیار سطحی و نازل ولی عشق را نه یا حداقل من سراغ ندارم.

کرم‌پور از تاثیر نویسنده در تغییر رویکرد، دیدگاه و جهان‌بینی مخاطب هم این‌گونه می‌گوید: همان‌قدر که نویسنده‌ی مرد می‌تواند جهان مرد‌ها را به تصویر بکشد و دیدگاه‌های مرد‌ها را مطرح کند؛ زن هم می‌تواند. باز تاکید می‌کنم پرداختن دقیق و تاثیرگذار به هیچ‌یک از این دیدگاه‌ها با وجود سانسور امکان‌پذیر نخواهد بود و روند پیشرفت و شناخت را بسیار کند و‌ گاه غیرطبیعی می‌کند.

ایلنا ـ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی