امروز:   فروردین ۱۰, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
مارس 2024
د س چ پ ج ش ی
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031

چرا کار کردن از عشق‌ورزیدن ساده‌تر است؟

job and lifeدر فرهنگ انسانی ما، درک زیبایی و عشق وجود دارد. ما اهمیت اینها را می‌دانیم و در موسیقی و فیلم از آنها لذت می‌بریم. در مقایسه، کار کردن، یک بخش کسل‌کننده و خسته‌کننده زندگی است: شغلی که باید انجامش بدهیم تا بتوانیم قبض‌هایمان را بپردازیم. با این حال، کار با وجود بی‌جذابیت بودنش، در واقع آسان‌تر، لذت‌بخش‌تر و حتی انسانی‌تر از زندگی است. این مسئله دلایلی دارد…

 

************

چرا کار کردن از عشق‌ورزیدن ساده‌تر است؟

آلن دوباتن

در فرهنگ انسانی ما، درک زیبایی و عشق وجود دارد. ما اهمیت اینها را می‌دانیم و در موسیقی و فیلم از آنها لذت می‌بریم. در مقایسه، کار کردن، یک بخش کسل‌کننده و خسته‌کننده زندگی است: شغلی که باید انجامش بدهیم تا بتوانیم قبض‌هایمان را بپردازیم. با این حال، کار با وجود بی‌جذابیت بودنش، در واقع آسان‌تر، لذت‌بخش‌تر و حتی انسانی‌تر از زندگی است. این مساله دلایلی دارد.

 

باید حرفه‌ای باشی

کار کردن اقتضا می‌کند که هر کسی پایش را داخل محل کارش می‌گذارد، حرفه‌ای رفتار کند. معنی حرفه‌ای بودن این است که وقتی در موقعیتی قرار می‌گیری که درونت در حال انفجار است، می‌خواهی فحش بدهی و نفرین کنی، خودت را کنترل کنی و آرام باشی.

در محل کار، نمی‌توانی واقعا خودت باشی و آدم‌های اطرافت هم خودشان نیستند. این مساله می‌تواند یک وضعیت ریاکارانه، جعلی و در نتیجه نامعتبر به نظر برسد، اما در واقع، این فقدان صداقت در مقایسه با رفتار ما در زندگی عاطفی‌مان پیشرفتی قابل توجه به حساب می‌آید. در زندگی عاطفی آدم‌ها فکر می‌کنند باید رک و بدون سانسور همه احساسات درونی‌ و تردیدهایشان را بروز بدهند.

 آموزش می‌بینی

فضای اکثر شغل‌ها این طور است که افرادی که آن کار را شروع می‌کنند، نمی‌دانند اوضاع از چه قرار است. آدم خودش به تنهایی وظایف و ماموریت‌هایش را نمی‌فهمد. به خاطر همین افراد را به برنامه‌های آموزشی می‌فرستند و به آنها جزوه‌هایی می‌دهند تا بخوانند. شاید دو سال طول بکشد تا بالاخره فرد کار را درست یاد بگیرد و بفهمد.

home office

اما چنین خدمات لوکسی برای عشاق وجود ندارد، آنها باید همدیگر را فورا بپذیرند و این درک و پذیرش سریع را، سند اثبات صداقت عشق خود بدانند. گاهی عشاق می‌گویند که وقتی با هم آشنا شدند، فهمیدند که برای هم ساخته شده‌اند، چون بدون اینکه با هم حرف بزنند می‌توانستند با هم ارتباط برقرار کنند.

اما پس از روزهای اول عشق و عاشقی، چنین چیزی یک بدبختی واقعی است. اینکه آدم‌ها خودشان را و خواسته‌هایشان را با صبر و دقت توضیح ندهند، می‌تواند باعث بحرانی در رابطه شود. متاسفانه در فرهنگ عاشقانه ما انسان‌ها، عشق به معنای اشتیاقی درونی و کششی ناخودآگاه است. اما واقعیت با این تصور فرق دارد؛ چون عشق مهارتی است که باید ان را آموخت.

 انتقاد موضوع حساسی است

همه از بازخورد گرفتن در کار متنفرند، آنها وضعیت را با آنچه در خانه‌ها اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کنند. اما در محیط کار، انتقاد با ملاحظه‌کاری همراه است. هر نقدی باید در حداقل هفت لایه تعارف پیچیده شود. فرهنگ کار، می‌داند که اگر افراد احساس تهدید و تحقیر شدن داشته باشند، وضعیت‌شان بهبود نمی‌یابد و نمی‌توانند ایده‌های جدید به محیط بیاورند.

در زندگی عادی، ما معلم‌های ناصالحی هستیم. از فکر اینکه دیگران نمی‌توانند آنچه را که از آنها می‌خواهیم انجام دهند(حتی اگر هرگز آن خواسته را مطرح نکرده باشیم) دچار وحشتیم. سعی می‌کنیم به دیگران یاد بدهیم، در را به هم بکوبیم و آنها را احمق یا بدتر از احمق بنامیم. متاسفانه کمتر کسی یاد گرفته که وقتی دچار هیستری می‌شود چطور باید رفتار کند.

به علاوه، فکر می‌کنیم که یاد گرفتن از معشوق، قانون عشق را می‌شکند. فکر می‌کنیم که باید به خاطر آنچه که هستیم ما را دوست بدارند. فکر می‌کنیم که همه عیب و نقصی دارند و عشق هیچ رابطی به آموزش و یادگیری ندارد. فکر می‌کنیم عاشقی که همیشه می‌خواهد یک چیزی به ما یاد بدهد، کار زننده‌ای می‌کند.

اما این‌ها دقیقا خلاف آن چیزی است که باید در یک رابطه انجام داد. آدم باید کسی را که دوست دارد، از طریق عشق رشد بدهد.

 کمتر به شغل‌مان وابسته ایم

البته که ما به شغل‌مان وابسته‌ایم، اما اگر شغل نباشد، به هر حال به شکلی سر می‌کنیم. این شرایط در مورد عش صدق نمی‌کند؛ به خصوص وقتی پای چند تا بچه و وام بانکی هم در میان باشد.

هرچه بیشتر به چیزی وابسته باشیم، بیشتر از آن ناامید می‌شویم. ما در مواجهه با عشق، به خودی خود آدم‌های بدتری نیستیم، تنها آدم‌های وابسته‌تری هستیم.

کار آسان‌تر است

درست است که اداره کردن یک ایستگاه انرژی هسته‌ای یا راندن یک جت آسان نیست، اما هر دوی این کارها خیلی ساده‌تر از شاد بودن در کنار یک انسان دیگر است که چند دهه با او رابطه جنسی داشته‌ایم. واقعا چیزی سخت‌تر از این در دنیا وجود ندارد!

ما خیلی پیچیده‌ایم، خیلی توقع داریم و فرهنگ رمانتیک‌مان خیلی فقیر است و نمی‌تواند کمک‌مان کند که صبوری‌مان را بالا ببریم، دیدگاه‌مان را وسعت ببخشیم و به روش بهتری انتقاد کنیم و برای رابطه بهتر چیز یاد بگیریم.

به خاطر همین است که وقتی دوشنبه صبح می‌شود و قرار است باز برویم سر کار، خوشحالیم. خانه را ترک می‌کنیم و می رویم سراغ کاری ساده‌تر از زندگی کردن.

رادیو زمانه ـ ۲ مرداد ۱۳۹۵

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی