روایت پروانه و حمیده از خشونت شوهران شان
نکته های حقوقی دشواری های طلاق برای زنان
مادرم هیچ وقت مجبورم نکرد که ازدواج کنم. در دهه ۵۰ کمتر دختر ۲۵ سالهای مجرد بود.تا دیپلم گرفتم رفتم سر کار تا مستقل بشوم و کسی کاری به کارم نداشته باشد. همه هدف پروانه خانم آرامش داشتن در زندگی بود. از همان هفت-هشت سال زندگی مجردی، به عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکند.
***
مادرم هیچ وقت مجبورم نکرد که ازدواج کنم. در دهه ۵۰ کمتر دختر ۲۵ سالهای مجرد بود.تا دیپلم گرفتم رفتم سر کار تا مستقل بشوم و کسی کاری به کارم نداشته باشد.
همه هدف پروانه خانم آرامش داشتن در زندگی بود. از همان هفت-هشت سال زندگی مجردی، به عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکند. حتی عروس شدن و مادر شدن این قدر برایش شیرین نبود که زندگی مجردی شیرین و آرام بود.
به همه خواستگارها ندیده و نشناخته میگفتم «نه». نه این که آنها مردهای بدی باشند، من نمیخواستم ازدواج کنم. این آخری که باهاش ازدواج کردم هم واقعاً از فشار فامیل بود. مادرم هیچ وقت هیچ حرفی نمیزد. همیشه میگفت هر کاری میخواهی بکنی بکن. مادرم یک بار ازدواج کرده بود و جدا شده بود. زنی مستقل بود. کمندی که مادر من دور گردن اسبها میانداخت، اسب را رام میکرد. اما زن مطلقه بود. دوباره ازدواج کرده بود اما ازدواج اول و طلاقش همیشه مطرح بود.
بعد از یک سال مقاومت، بالاخره آن «بله» لعنتی را گفتم. نمیدانم چرا خاله و دایی من فکر کردن که باید درباره ازدواجم به من فشار بیاورند. علی مرد خوبی است، اما برای مردم خوب است. نمونه بارز ضربالمثل «از تو من رو کشته از بیرون مردم رو» است. کمبودهای خانوادگی و مالی و طبقاتی دارد. همه را با اسم من و خانوادهام جبران میکند. اما اگر جایی کم بیاورد، سر من خالی میکند.
رئیسش با او بد حرف بزند، شب سر من داد میزند. برادرم به او خیلی احترام نگذارد، من را کتک میزند. رفیق دیرین خودش، دوست و انتخاب خودش به او پول قرض ندهد، منم که باید داد و کتک را تحمل کنم. به خاطر همین رفتارها بچهّهایمان هم به او احترام زیادی نمیگذارند. همین هم عصبیاش میکند و به من توهین میکند.
هر چه قدر حقوق زنان در ایران بد باشد، میدانم که برای بعضی موارد زن میتواند در دادگاه اقامه دعوی و شکایت کند. من عمری در همین دستگاههای دولتی مدیر و سرپرست بخش بودم. همین مساله کتک زدن از سوی همسر در قانون جزا جرم است و مجازات دارد. کسی که مورد ضرب و شتم قرار میگیرد میتواند به دادگاه مراجعه کند و اگر سند و تأیید پزشکی قانونی داشته باشد هم طلاق و هم دیه میگیرد.
چند باری هشدار دادم و تهدید کردم که اگر این وضع ادامه پیدا کند، طلاق میگیرم. اول این که از دادگاه و محاکمه ترس دارم. همهاش میترسیدم که قاضی ضدزن باشد و به ضرر من رأی دهد، چه کنم؟ جز این که مجبور میشوم که برگردم سر همان خانه و زندگی و کنار همان مردی که کشاندمش به دادگاه بخوابم، نتیجهای نمیداشت. دوم هم، هر وقت حرف طلاق میزدم فوری به مادرم بد و بیراه میگفت که عین مادرم عادت ندارم با مشکلات مبارزه کنم فوری سراغ راه فرار میگردم. این حرفها برای من افت داشت. من سر کارم یک تیم بزرگ را هدایت میکردم؛ این که بگویند طلاق راه فرار من است برای من مایه سرشکستگی بود. من مادرم را خیلی دوست دارم؛ این که تصمیم من برای طلاق بهانه توهین و ناسزا به مادرم بشود، برای من آزاردهنده بود.
ماندم. ۲۵ ساله توی این زندگی با این همه مشقت و کتک و توهین و آزار مانده ام. به بچههایم توصیه نمیکنم دیر ازدواج کنند. اما همیشه میگم که با چشم و گوش باز ازدواج کنند.
نکتههای حقوقی: ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی میگوید: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه میتواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده میشود؛» (مفاد ماده مزبور در تاریخ ۸/۱۰/۱۳۶۱ توسط کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی به صورت فعلی اصلاح گردیده است).
چنانچه مردی عادت زشت کتک کاری داشته باشد، تکرار این کار و محکومیتهای مکرر در اینباره، از موجباتی است که دادگاه آن را برای زن عسر و حرج محسوب مینماید و به درخواست زن حکم طلاق را صادر میکند. البته بدیهی است که چنانچه خوف ضرر جانی و عدم تأمین جانی برای زن به وجود آمده باشد و حاکم دادگاه با توجه به اوضاع و احوال پرونده، شواهد، ادّله و قرائن این مطلب را احراز نماید قبل از محکومیتهای مکررِ مرد نیز اقدام به صدور حکم طلاق خواهد نمود.
با توجه به آگاهی پروانه خانم به حقوق خود، عمده نگرانیها درباره جامعه و تصمیم «حاکم شرع» جای تأمل دارد. پروانه نه زن بیسوادی است و نه منزوی است. به حوزه اختیارات «حاکم شرع» اشراف دارد. میداند که قدرت نفوذ قاضی آن قدر هست که کبودی کوچکی را سند آزارهای بزرگتر ببیند و حکم طلاق را صادر کند یا شکستگی استخوانی را با تشویق به سازش و تنها تهدید به طلاق فرسایشی کند.
خطی نبودن قوانین باعث شده این که حتی یک بار کتک زدن برای درخواست طلاق کافی نباشد؛ بلکه «عادت به کتک زدن» و «تکرار» این امر به زن حق استفاده از امتیاز عسر و حرج را میدهد که اجازه درخواست طلاق را عملی میکند.
روایت حمیده: خودم وکیلم! میدونم که نصف به حساب میآیم
حمیده دختری زیبا با موهای زیباتر و تلاشی وصف نشدنی، آن قدر درس خواند تا رتبه زیر ۲۰ کنکور انسانی را به دست آورد. از بناب به دانشگاه تهران آمد تا حقوق بخواند. خودش میگوید اوایل دهه ۷۰، سختگیریها بیغایت بودند و هنوز وقتی به عقب برمیگردد و قبولی و ثبتنام کنکورش را مرور میکند تعجب میکند که چطور هفتخوان رستم را طی کرد.
حقوق دانشگاه تهران قبول شد، همان دانشگاهی که روی اسکناس پنجاه تومنی به آن خیره میشد. کتابهای قانون را حفظ بود. از متن و حاشیه دادگاهّها، از حقوق زنان و حتی قدرت نفوذ قاضیها در پروندهّها میشنید و میخواند.
سال دوم دانشگاه، نوزده ساله بود که با احمد آشنا شد. احمد دانشجوی پزشکی از کرمان بود. مرد جوانی که ذوق شعر و عشق و عاشقی داشت. در نامههایش مینوشت که حمیده با آن نگاه محجوب محور زندگیاش شده و همه چیز حول حمیده میچرخد. نوشته بود اگر حمیده با او ازدواج نکند، خودکشی میکند.
در زمانی که موبایل و اینترنت نبود، حمیده و احمد یک سالی نامهنگاری کردند و بالاخره ازدواج کردند. تا پایان تحصیل احمد در خوابگاه متأهلهای دانشگاه تهران زندگی کردند و بعد از آن به یکی از روستاهای حوالی کرمان رفتند تا احمد طرح دو ساله پزشکی را بگذراند. بعد از آن، همان جا ماندگار شدند.
اما نه چون احمد و حمیده میخواستند یکی از روستاهای محروم ایران را آباد کنند یا نه به خاطر آن که زیبایی آن روستا محسورشان کرده بود. چون آن روستای محروم در استان کرمان از بناب دور بود و احمد میتوانست به راحتی حمیده را کنترل کند. میتوانست این دخترک را که نه منبع درآمدی داشت و نه معنی استقلال را میدانست تحت فشار اقتصادی و روحی بگذارد و او را به هر شکلی که خواست کنترل کند.
بعد از مدتی از روی فاصله فیزیکی که بینشان پیش آمد، حمیده متوجه حضور زن دیگری در زندگی مشترکشان شد. با کمی کنجکاوی متوجه شد نمیتواند انگشتش را به سوی یک نفر اشاره بگیرد. سر احمد خیلی شلوغ بود و بعضی از این افراد حتی برای احمد هم این قدر اهمیت نداشتند که بخواهد آن را بشمارد. او عددی نداشت که به حمیده بدهد که با این تعداد زن در ارتباط بود.
سه دختر زیبا دارند. هر سه دختر دنیای مادرشان هستند. اما هیچ کدام حاصل عشق نبودند. خودش اعتراف میکند که این حاملگیها حاصل تلاش همسرم برای سرگرم کردن من بود. میخواست که کمتر سر به سرش بگذارم. همین! این رابطه مسموم باعث شده هر زن حاملهای که میبینم با خودم فکر کنم که حتماً همسرش به او خیانت کرده و حالا که او بویی از این خیانت برده، او را حامله کرده است.
چند باری خودم مچش را گرفتم. اما هیچ وقت شاهدی نداشتم. من خودم وکالت خواندم. من حقوق را از حفظ برایتان میخوانم. میدانم که شهادت من کافی نیست. شهادت من که نصف به حساب میآید. احمد هم مرد زیرکی است. حواسش هست که کسی چیزی نبیند و نشنود.
الان هم دیگر هیچ اهمیتی به این مرد و این زندگی نمیدهم. فقط تلاش میکنم که دختر بزرگم آرامش داشته باشد تا در کنکور رتبه خوبی بیاورد. احمد قول داده اگر دخترم تهران یا هر شهر بزرگ دیگر دانشگاه قبول شود، یک خانه برایمان بخرد و من و سه تا دخترهایم به آن جا برویم. انگاری که دنبال بهانه است که ما را از این جا دور کند. راستش من از این توافق گلهای ندارم. من که سالها است او را همسرم نمیبینم، دوری و دوستی کنیم بهتر است تا این که من نگران میزان سرمشغولیهای آقا باشم.
نکتههای حقوقی: اثبات خیانت یا توهم به خیانت (در صورت وجود دلایل و امارات)، در صورتی که از مصادیق ایجاد عسر و حرج بوده و ادامه زندگی مشترک را ناممکن سازد میتواند برای مرد و زن از موجبات طلاق باشد. اگر چه مرد هر وقت بخواهد میتواند دادخواست طلاق بدهد و ملزم نیست دلیل خاصی را برای تصمیم خود ذکر کند و این قاعده مبتنی بر فقه اسلامی عنوان میشود که اختیار طلاق را به دست مرد داده است.
اگر زن درخواست طلاق کند در صورتی که از طریق طلاق خلع یا توسل به شروط ضمن عقد نکاح و گرفتن وکالت برای طلاق مدد نجوید برای درخواست طلاق میبایست به اثبات ادعای خود بپردازد که خیانت یا توهم به خیانت همسرش موجب عسر و حرج شده یا با توسل به بند ۵ ماده ۱۱ قانون حمایتخانواده اقدام نماید.
خیانت در زندگی زناشویی به شکل مشخص در قانون موضوعه ما جرم انگاری نشده است. شاید بتوان گفت تنها آثار این خیانت مثل رابطه نامشروع جنسی است که حسب مورد میتواند مشمول مجازات حد یا تعزیر قرار گیرد. از این سو ارسال یک ایمیل که محتوای ابراز علاقه ساده به یکی از همسران دارد نمیتواند جرم باشد. از سوی دیگر ارسال یک فیلم یا برنامه صوتی و… مستهجن تنها میتواند مشمول جرائم رایانهای تلقی شود و نه از باب خیانت.
نسترن طارسی ـ کانون زنان ایرانی
۱۹ شهریور ۱۳۹۶