امروز:   فروردین ۱۰, ۱۴۰۳    

طلاق: از آسیب اجتماعی تا توطئه دشمنان انقلاب

3طلاق عموما در دیدگاههای مختلف به عنوان یک راهکار رهایی بخش، یک امر ناهنجار ، آسیب و حتی مساله اجتماعی شناخته می شود. اما اخیرا یکی از مسوولان عالیرتبه از اینها هم فراتر رفته و طلاق را هدف دشمنان انقلاب برای تزلزل نهاد خانواده توصیف کرده است…/

*****

طلاق عموما در دیدگاههای مختلف به عنوان یک راهکار رهایی بخش، یک امر ناهنجار ، آسیب و حتی مساله اجتماعی شناخته می شود. اما اخیرا یکی از مسوولان عالیرتبه از اینها هم فراتر رفته و طلاق را هدف دشمنان انقلاب برای تزلزل نهاد خانواده توصیف کرده است.
چنین اظهار نظری اگر چه عجیب به نظر می رسد اما همزمان حکایت از نگرانی مسوولان نسبت به طلاق دارد که اغلب آن را در ردیف مسایل و آسیب های اجتماعی مهم همچون فقر، خشونت، اعتیاد و امثال اینها قرار می دهند. نکته قابل توجه این است که اگر چه طلاق امری قانونی است، اما در ادبیات رسمی مساله ای نابهنجار، خلاف عرف و مذموم شمرده می شود. از آن رو یکی از برنامه ریزی های اجتماعی ظاهرا تلاش برای کاهش آمار طلاق و حفظ افراد در چارچوب خانواده است.

کسانی که طلاق را آسیب یا مساله اجتماعی تلقی می کنند بیشتر به پیامدهای آن یعنی افزوده شدن به جمعیت زنان مطلقه و کودکانی که مجبور می شوند با یکی از والدین زندگی کنند، توجه دارند. در این دیدگاه زنان مطلقه سربار اقتصادی جامعه و افرادی با پتانسیل فساد جنسی و فحشا نگریسته می شوند. بنابراین هر چه میزان طلاق بیشتر شود، جمعیت زنان مطلقه به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی فزونی می گیرد و بر نگرانی مدافعان این نظم می افزاید. واقعیت آن است که چنین نگاهی به زنان طلاق گرفته، برآمده از شرایط نابرابر جنسیتی است که نسبتی نزدیک با سلطه مردسالاری دارد. در واقع در شرایط سلطه مردسالاری که استقلال اقتصادی زنان به رسمیت شناخته نمی شود و وضعیت به گونه ای است که زنان طفیلی اقتصادی مردانند، و در عین حال مجبورند با تمکین تمام عیار به خواسته های جنسی، فردی و اجتماعی مرد از استقلال و آزادی های فردی شان چشم پوشی نمایند، طلاق یک عامل بر هم زننده چنین مناسباتی است.

سلطه ایدیولوژی مردسالاری با تحریف واقعیت، طلاق را به عنوان هیولایی خانمان برانداز معرفی می کند که هر روز فربه تر شده و گلوی جامعه را می فشارد. از این رو، تلاش برای بزرگنمایی و ایجاد هراس از طلاق روز به روز فزونی می گیرد و با تکیه بر آمار و ارقامی که با واقعیت فاصله دارند، سعی بر آن است که از مساله ای که واقعا مساله نیست و یا در سطح یک پدیده اجتماعی معمولی است، یک بحران ساخته شود.

با چنین مساله سازی ای از طلاق، یکی از مطالبات زنان که حق طلاق برابر با مردان است به عنوان امری خطرناک و تهدید کیان خانواده تشخیص داده می شود و حتی طلاق توافقی که حاصل تغییرات اجتماعی و تغییر نسبی مناسبات قدرت در خانواده به نفع زنان است، به شدت تقبیح و با آن مقابله می شود.

در این راه لشکری از روانشناسان و جامعه شناسان با گفتمان غالب همراه شده و طلاق را به عنوان منشا تمام مفاسد و مصایب شخصی و اجتماعی جا زده و با نادیده گرفتن و مسکوت گذاشتن عوامل اصلی، می کوشند تمام آسیب های اجتماعی را یکسره به طلاق نسبت دهند.
این علمای خانواده، وقتی به مساله کودکان بعد از طلاق می رسند به جای تامل بر شرایط واقعی کودکان در خانواده های پر تنش و شرایط مادی و فرهنگی چنین خانواده هایی، چنین جلوه می دهند که حفظ خانواده در هر شرایطی بر طلاق و جدایی ارجحیت دارد و برای این کودکان نتایج بهتری در بر خواهد داشت.

در این هژمونی تفسیر ایدیولوژیک از وقایع طلاق، اغلب این نکته به فراموشی سپرده می شود که طلاق یک راه حل معقول برای گریز از رابطه ای است که امکان ادامه اش وجود ندارد و طرفین را قادر می سازد که از رنج و عذاب حضور دیگری ِتحمل ناپذیر رها شوند. به این ترتیب از رشد یک درصدی طلاق (از ۱.۱ به ۲.۱ درصد در طی پانزده سال) چنان شر مطلق و فاجعه عظیمی ساخته می شود که تنها می تواند نقشه دشمن خارجی باشد.

طلاق و جدایی ممکن است تبعات فردی و روانشناختی مختلفی برای طرفین آن به دنبال داشته باشد که آنها را تا مدتها گرفتار نماید. از این رو آنچه ضروری به نظر می رسد حمایت اجتماعی از افراد طلاق گرفته ( به ویژه طرف آسیب پذیر که معمولا زنان و کودکان هستند) است که بتوانند فرآیند بازسازی و بازگشت به زندگی عادی را به شکلی بهتر، مطمین تر و در زمانی کوتاه تر سپری کنند.

از صفحه تلگرام سیمین کاظمی
۲۶ مهر ۱۳۹۶

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی