«ما تنها نیستیم اگر متحد شویم»
دختر نوجوانِ یزدی یک تابلو به دستش گرفتهاست و به ما چیزی را یادآوری میکند. «ما تنها نیستیم اگر متحد شویم». پرفورمانس دختران خیابانِ انقلاب که از حرکتی به اصطلاح فردی شروع شد، در گرماگرم اعتراضات سراسری نکتهی مهمی را به ما یادآوری میکرد. در اوج نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی موجود در جامعه در تلاطم آنچه هست و آنچه حرکت میکند، چیزی هست که همه میدانند و از آن به شکلی عریان حرف نمیزنند. « حجاب اجباری». …/
******
دختر نوجوانِ یزدی یک تابلو به دستش گرفتهاست و به ما چیزی را یادآوری میکند. «ما تنها نیستیم اگر متحد شویم». پرفورمانس دختران خیابانِ انقلاب که از حرکتی به اصطلاح فردی شروع شد، در گرماگرم اعتراضات سراسری نکتهی مهمی را به ما یادآوری میکرد. در اوج نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی موجود در جامعه در تلاطم آنچه هست و آنچه حرکت میکند، چیزی هست که همه میدانند و از آن به شکلی عریان حرف نمیزنند. « حجاب اجباری». …
از تمام تحلیلهای ناقص و انکار کننده و تشویقهای اختهی دور اول پس از منتشر شدن عکسهای ویدا موحد اگر بگذریم، او یک تنهایی را به شکلی پرفورماتیو به ما نشان داد. تنهاییای که همهی ما آن را به خوبی میشناسیم. تنهاییای که یک حس فردی نیست اما شکل ظهورش تا به حال در همهی ما اکثرآ نمود فردی داشتهاست. سیمین دوبوار میگوید: «زنان مثل سیاهان یا کارگران در محیطهای جمعی نگهداری نمیشوند جایی که در پی یک زندگی و کار مشترک مسالهی خود را با هم به اشتراک بگذارند. آنها به صورت پراکنده شده ستمی جنسیتی را مدام تجربه میکنند به اشکال مختلف». اما حتی این تجربه در ایران به شکل دیگری است. ما مدرسههای دخترانه، دانشگاههای جداگانه، شغلهای زنانه داریم. جایی که زنان و مردان در آن به شکلی سیستماتیک تفکیک شدهاند. اما حتی در آنجا زنان حاکم بر زنان دیگر مجری قوانین زن ستیزانه و مردسالارانهاند. تنهایی حتی به شکل تصویری و ایماژی در این فضاها تکرار میشود من به صرف زن بودنم با آن زنی که مرا تنبیه میکرد در مدرسه به خاطر بدحجابیام چه اشتراکی دارم؟ قاعدتآ اشتراکاتی هست اما پاسخ به سوال هم مهم است.
دوم: مساله در عین سادگی دچار پیچیدگی بسیار است. و این جملهی دختر یزدی ان را به خوبی به ما یادآوری میکند، ما تنها نیستیم اگر متحد شویم. اگر این جمله را برگردانیم محتوائن با این جمله طرفیم «ما تنها میمانیم اگر متحد نشویم». اگر قبول داشته باشیم که زنان با امری مواجه هستند به نام «ستم جنسیتی»، اگر بپذیریم که این ستم جنسیتی اشکال و فرمهای گوناگونی دارد باید بدانیم که امر زنانه متحدان خودش سر این مساله را میطلبد. از این جهت هر نوع کوچک انگاری مسالهی زنان همیشه از طرف بخشی تبلیغ میشود که یا مشخصآ ارتجاعی و زن ستیز است و یا اینکه به اهمیت مسالهی تمرکز بر امر زنان پی نبرده است. اولی دشمن و دومی پتانسیل دشمن شدن یا دوست بودن دارد. وقتی از اتحاد حرف میزنیم یعنی که بخش زیادی از دومی را علیه اولی بسیج کنیم. و تنها و تنها اگر زنان زیادی به اهمیت و جدی بودن امر خودشان آگاه شوند پتانسیل آگاه کردن دومی علیه اولی را دارند.
سوم: سو تفاهمی که معمولآ سر مسالهی سوژگی اتفاق میافتد اینست که پتانسیلهای بالقوه و بالفعل با هم اشتباه گرفته میشوند. زنان به صرف زن بودن و مستقیمآ مورد ستم قرار گرفتن ستم زنستیزانه سوژههای بالوقوهی مساله و امر زنان هستند، بالقوگی اما تنها در یک پروسهی که این امر به مسالهای جمعی تبدیل شود، قابل دسترسی خواهد شد. پس این تنهایی درونی شده باید به معرض نمایش گذاشته شود. باید فریاد شود، باید برای جامعه قابل دسترس شود. این مساله در حال حاضر حتی شده در اشلهای خورد اما بسیار تاثیرگذار و غیر قابل انکار در حال رخدادن است. اینجا مرحلهی تصمیم و انتخاب است. اکنون که پردهها ورافتادهاست یا متحد میشویم یا در قالب دشمن ظاهر میشویم.
چهارم: اینکه زنان فقط در مورد مسالهی زنان حرف بزنند مشخصآ نوعی بازتولید ستم جنسیتیاست. گویی که آنها قابلیتهای دیگری ندارند. گویی که آنها هویتهای دیگری ندارند. از این جهت معلوم است که هر نوع جنبش زنانی که پیوند خود را با مسایل دیگر تعیین نکند لاجرم در قالب محدود باقی میماند و زنان را محدود به حرف زدن تنها و تنها درمورد خودشان میکند. این مساله به این منجر خواهد شد که زنان مسالهی خود را طوری نگاه کنند که انگار در خلا به آنها ستم میشود. ساختاری که به آنها ستم میکند اما اصولآ همان ساختاری است که برای حفظ و پایداری خود انواع ستمهای دیگر را هم اعمال میکند از جمله ستم طبقاتی، ستم اتنیکی. زنان نیز تنها دارای یک هویت یعنی هویت زنانه نیستند آنها طبیعتآ محدود به بیولوژی و اجتماعی شدن زنانه نمیشوند. بلکه بسته به خاستگاه طبقاتی، فکری، اتنیکیای که از آن میآیند در نوع دیگری از ساختارهای ستم نیز نقش ستم دیده یا ستمکننده را ایفا میکنند. بحث پیوند زدن جنبشهای مترقی به هم از این جهت است که مهم است. زنی که آگاه به ستم جنسیتیاست و علیه آن برمیخیزد، اما همزمان ستم اتینیکی را فاقد اهمیت میداند یا در این حوزه ستمگری میکند حامل یک تناقض جدیاست. اما این مهم نیز قابل بررسی نیست اگر زنان به نقش کلی خود به عنوان سوژههای اجتماعی و سیاسی که حامل تغییر یا اثبات نظم موجود است پی نبرند. از این جهت زنان قوی تر در جنبش های دیگر نیز زنانی هستند که ابتدای امر به بحث سوژگی خود به عنوان زن پی بردهاند و ستم جنسیتی را پس زدهاند.
از وبلاگ توئیتری مینا خانی
۲۴ بهمن / ۱۳۹۶