امروز:   فروردین ۱۰, ۱۴۰۳    

آقای روحانی تشریف دارید؟ چرا شما را نمی‌بینم؟

اجازه می‌خواهم چند سوال ساده ومعمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی از شما بکنم:
این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟ خواندید که پیشنهاد کرده‌اند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. ..دیدید دخترک را به زمین انداختند و موهایش را گرفتند و توی خاک و خل او را کشان کشان بردند طرف ماشین گشت؟ فریادها و ضجه‌هایش همیشه در گوشم خواهد ماند. بعد از دیدن فیلم چه احساسی داشتید؟…/

******

اجازه می‌خواهم چند سوال ساده ومعمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی از شما بکنم:

رقص محمود دولت آبادی بزرگ را در کنسرت گروه بوشهری “لیان” دیدید؟ من که حظ کردم و معنایش این بود که تمام سانسورها و اصلاحیه‌ها و ممیزی‌ها و افستی‌های غیرقانونی و همه بگیر و ببندهای فرهنگی و هنری، انگار نه انگار …. بگذار در کوزه و آبش را بخور …

اصغر فرهادی را دیدید؟ تکریم‌ها و احترام‌ها و تعریف‌ها و تشویق‌ها را دیدید؟ شاید به هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کیارستمی نازنین از در عقب فرودگاه جیم شود! حالا می‌خواهد جایزه گرفته باشد یا نگرفته باشد.

به کنسرت علیزاده رفتید؟ علیزاده و خلج و بوستان. کیف نکردید؟ افتخار نکردید که این سه تن از خاک پاک ایران‌اند؟ می‌دانید چه‌ها کشیده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند. و با چه مشقتی توانسته‌اند دو شب کنسرت بدهند؟

به دیدن تآترها رفته اید؟ جمعیت مشتاق و فرهیخته و هنر دوست را دیده‌اید؟ بازی هنرپیشه‌ها را دیدید؟ یکی از یکی بهتر. اما حیف که دلشان پر است از گله و شکایت و حیف که همه بغض در گلو دارند.

فیلم مثله شده “عصبانی نیستم” را بعد از چندین سال که در محاق توقیف بود، دیدید؟ استقبال مردم را هم دیدید؟ صورت تکیده رضا درمیشیان را هم دیدید؟

به افتتاح نمایشگاه‌ها در گالری‌های شهر رفته‌اید که جای سوزن انداختن نیست و برای این همه هنرمند جوان گالری کم آورده‌ایم؟

جعفر پناهی را دیدید که فیلمش در فستیوال کن در بخش مسابقه پذیرفته شد و خودش را اجازه ندادند که برود؟ یک دقیقه سر پا ایستادن حضار و کف زدن‌شان را برای صندلی خالی‌اش دیدید؟ که اعتراضی بود به ممنوع‌الکاری و ممنوع‌الخروجی‌اش. حالا چه جایزه بگیرد و چه نگیرد، دیگر مهم نیست. این خودش بهترین جایزه بود. حالا بگویید روسیاهی به کی می‌ماند . به ذغال؟؟

دختران برنده اول مسابقه فوتسال را دیدید؟ دخترانی که برای بار دوم برنده اول شدند و صدا و سیما اصلا خبر را منعکس نکرد. صورت‌های ماه شان را دیدید؟ شادی و شور و شو ق شان را دیدید؟ تحقیرها و تمسخرها و اعتراض‌ها را هم بر ضدشان خواندید؟

حالا برعکس !!!

درگیری‌های کازرون را پیگیری کردید‌؟ الان خواندم که وزیر کشور طی بیانیه ای گفته: “تا تامین خواسته‌های کارشناسی و منطقی مردم منطقه، تقسیمات کشوری متوقف خواهد شد.” می شد پیش از این آشوب‌ها و این همه زخمی و کشته، از مردم منطقی و کارشناس منطقه در این مورد پرسش می‌شد. نمی‌شد؟ به همین سادگی.

کتک زدن معلم‌های شریف‌مان را دیدید که برای خواسته‌هایشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کردید؟ جگر من که کباب شد.

آتش زدن حقارت آمیز پرچم آمریکا را در مجلس دیدید؟ که یک پرچم یک وجبی را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نمی‌گرفت؟ آن هم در خانه ملت! و روبروی رییس خانه ملت که مانع‌شان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نمی‌گیرد!

و بعد مسبب این کار با افتخار و سرافرازی تمام گفت خواستیم نشان بدهیم که ما اینیم! عجب “این”ی … وای بر ما با این “این”ها.

دیدید رییس بانک مرکزی گفت بهتر است مردم این قدر سفر نروند! و ملت هم گفتند فضول را بردند جهنم …! از این فضولی بی جا و سرخود احساس بدی به شما دست نداد؟

این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟

خواندید که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ایران آمد و تمام برنامه‌هایش را لغو کردند؟ اورهان پاموک برنده جایزه نوبل را می‌گویم. می‌شناسیدش؟

خواندید که پیشنهاد کرده‌اند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. وای بر من از این چشم حقارت یک عده عامی و جاهل و بی‌فرهنگ که قانون گزارمان هستند. وای از این چشم حقارتی که باعث می‌شود زن‌هایمان تمام عمر، زندگی نابه‌سامان‌شان را تحمل کنند و دم برنیاورند. عوض این که فرهنگ را عوض کنند و بزنند این چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ ریا کاری و پنهان کاری را اشاعه می‌دهند.

دیدید دخترک را به زمین انداختند و موهایش را گرفتند و توی خاک و خل او را کشان کشان بردند طرف ماشین گشت؟ فریادها و ضجه‌هایش همیشه در گوشم خواهد ماند. بعد از دیدن فیلم چه احساسی داشتید؟

سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خواندید که از سوی خانم نماینده مجلس پیشنهاد شد، مثلا با نیتی خیر! فقط یکی اش را می گویم باقی پیشکش خانم نماینده نابغه!: باید فوق لیسانس داشته باشد!! یعنی اگر فوق لیسانس داشته باشی می‌توانی بی‌اذن پدر بروی و ازدواج کنی. یقین دارم که سال آینده همه لیسانسیه‌ها در فوق لیسانس اسم‌نویسی خواهند کرد! وای چه شود! از حالا آقای رییس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نیاورد.

آقای رییس جمهور تو را به خدا راستش را بگویید، از پیشنهاد این خانم به قهقهه نخندیدید؟ ما که از خنده مُردیم!

خبر تلگرام و فیلتر شدن آن و خبر فیلتر شدن فیلتر شکن‌ها و فیلتر شدن زندگی مردم بدبختی که از این راه نان در می آوردند و تناقض‌گویی‌های وزیر ارتباطات که معلوم است مخالف است اما مجبور است دم از موافقت بزند حرفهایش را اگر به ردیف بخوانید انگار یک بیمار روانی دارد حرف می‌زند، یکی در میان، موافق … مخالف … موافق…. مخالف …. که آخر هم نفهمیدیم چه بلایی قرار است سرمان بیاید. چقدر دلم برایش سوخت. جوان خوشفکری است یا خوشفکری بود. چون حالا دیگر حسابی قاطی کرده.

جنازه رضا شاه را دیدید؟ دیدید که همه نهادها ارتباطش را با نهادشان تکذیب کردند؟ از ترسشان هیچ کدام به گردن نگرفتند ! یکی از یکی شجاع‌تر و متعهدتر.

آقای روحانی، من دیده‌ها و خوانده‌هایم را فقط در یک ماه اردیبهشت برایتان گفتم. که حتما خیلی موارد هم از نظرم افتاده است. تمام این‌ها فقط مال یک ماه بود! حالا این را ضرب در دوازده کنید ‍تا حال و روز ما را متوجه شوید.

راستی آقای رییس جمهور کجا هستید؟ در تمام مدت این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم. کجایید؟

لیلی گلستان کلمه

۲۹ اردیبهشت / ۱۳۹۷

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی