امروز:   اسفند ۲۹, ۱۴۰۲    

این مهریه چیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟!

بگو با مهریه موافقی یا مخالف، تا بگویم یک «فمینیست واقعی» هستی یا نه! جامعه و فرهنگ مردسالار، اصرار عجیبی در ساده سازی، تک بعدی دیدن، همه را به یک چوب راندن، و حکم کلی صادر کردن در موضوع‌های زنان دارد. شروع یک بحث‌هایی مقابل فمینیست‌ها، بیشتر به دعوای زرگری شبیه است، تا یک بحث و دغدغه‌ی جدی. مثلا تا ببینند شما فمینیستید یک سئوال ابلهانه بامزه می‌پرسند: «شما قبول دارید که قدرت جسمی زن و مرد با هم یکی نیست؟»؛ هر جوابی به این سئوال بدهید باخته‌اید…

******

همان‌طور که گفته‌اند تمام راهها به رم ختم می‌شود، تجربه نشان داده نَود و نُه و نیم درصد بحث‌ها درباره حقوق زنان، در بین مردم عادی جامعه هم به «مهریه» ختم می‌شود. آن نیم‌درصد را هم برای ضریب خطایش گفتم وگرنه به آن هم امیدوار نباشید! مسئله مهریه آنقدر حیاتی است که گاهی می‌تواند خود فمینیست‌ها هم جلوی هم صف‌آرایی کنند! اما این مهریه چیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟!

«هدیه ای از روی عشق و برای اثبات مهر و محبت مرد به زن»!

گذشته از اینکه نمی دانم چرا هنوز هم بعضی علاقه عجیبی دارند که فضای ازدواج را کاملا گل و بلبل و شبیه داستاهای پریان تصور کنند که داخلش هیچ تنش و ناراحتی و قبض برق و قسط یخچال و دلخوری از اقوام همسر و خلاصه هیچ چیز ناخوشایندی نیست و همه چیز قرار است به خوبی و خوشی و در نهایت تفاهم و درک متقابل و صلح و آرامش و عشق بگذرد؛ کسانی هم هنوز هستند که مهریه را هدیه تصور می کنند. می دانم شنیدن حقیقت سخت است، ولی متاسفانه باید این را قبول کنید که مهریه هدیه نیست. گذشته از اینکه مفهوم هدیه ی بلاعوض، اساسا در فرهنگ سنتی ما وجود خارجی نداشته، یادآوری این نکات بد نیست که هدیه را گیرنده تعیین نمی کند؛ نه مقدارش را، نه زمان تحویل گرفتنش را؛ هدیه دینی به گردن کسی نمی گذارد چون وظیفه نیست؛ هدیه را از روی عشق می دهند، نه وقتی همه عشق ها ته کشیده ونه اینکه وقتی می خواهید رابطه را تمام کنید، آن را شبیه خسارت بپردازید! از آن مهمتر، عشق بین زن و مرد دوطرفه هم می تواند باشد، حتی می تواند از جانب زن بیشتر باشد، اگر هدیه است چرا باید مرد این هدیه را بدهد؟
پس بیایید کلا از این فضای رمانتیک «مهریه هدیه است» بیاییم بیرون؛ داریم جدی حرف می زنیم! وقتی فضا رمانتیک بماند، نمی تواند نتیجه را عاقلانه گرفت!

«مهریه، بهایی است که در مقابل بهره گیری جنسی مرد از زن به او پرداخت می شود».

اتفاقا جمله نغزی هم در بلاد کفر هست که می گوید «فرق ازدواج با تن فروشی، در نرخ و مدت آن است!». که من از کودکی دوست داشتم بدانم که آنها که مهریه ندارند چرا حرف از نرخ ازدواج می زنند! که بعدتر فهمیدم حالا درست که مهریه ندارند ولی حساب و کتابهای اقتصادی که بالاخره دارند. بله خب؛ فلسفه ی وجودی که هزار و اندی سال پیش پشت خیلی از قوانین و احکام گذاشته شده، برای ذهن من و شمای امروزی، اصلا فلسفه قشنگی نیست. مثلا می دانید اگر پدری فرزندش را بکشد، قصاص نمی شود و اگر مادری همان کار را بکند قصاص می شود؟ حتی برای سقط کردن جنینی که به دنیا نیامده هم مادر باید دیه بپردازد؟ یا می دانید بعد از ازدواج حق طلاق با مرد است و مثلا اگر طلاق رجعی باشد و مرد یک روز دوباره دلش بخواهد برگردد، زن چه بخواهد یا نخواهد باید با او به رابطه ادامه دهد؟ یا مرد «تکلیف» مشخصی برای برآورده کردن نیاز جنسی زن ندارد و «عموما» دادگاه ها ناشزه بودن را درباره زن می شنوند؟ فلسفه ی پشت این احکام، چیز قشنگیست به نظر شما؟ حالا که قشنگ نیست راهکار ما برای اصلاح و تغییر این قوانین که تک تکشان درون خانواده قرار دارند چیست؟ «بقیه را نمی دانیم، ولی مهریه را می توانیم نخواهیم»؟! یعنی چون زورمان فقط به همین یک حکم می رسد، آن هم به این شکل که قانونش سر جایش باشد ولی ما از این قانون موجود استفاده نکنیم، قدم خیلی بزرگی برای اصلاح قوانین برداشته ایم؟! خب خیلی هم منطقی!

حالا که نه هدیه است و نه فلسفه قشنگی دارد، چرا مهریه؟

مهریه، یکی از چندین حکمیست که در قوانین ازدواج وجود دارد. وقتی شما ازدواج می کنید یعنی پایین همه ی این قوانین را امضا کرده اید، و به رعایت و تن دادن به همه آنها متعهد شده اید. برخی از احکام ناعادلانه ازدواج را می توان با ثبت شروط ضمن عقد، تعدیل کرد. اما هنوز هم برخی از قوانین هستند که شروط ضمن عقد هم جلودارشان نیست؛ و برای داشتن حداقل «امکان» مقاوت در برابرشان، اگر شمای خانم همین مهریه را هم نداشته باشید، یعنی کلا در این جنگ نابرابری که بدون میل و خواستتان در آن قرار گرفته اید، باخته اید. حق حضانت فرزند، حق خروج از کشور، ازدواج مجدد یا خیانت مرد، حق طلاق یکطرفه مرد، از حقوقی هستند که با نبودن اهرم فشاری به اسم مهریه، راه سوءاستفاده مرد از آنها کاملا باز می ماند (درباره هرکدام اطلاعات دقیقتری کسب کنید). در موارد قبلی، مهریه کارکرد اقتصادی ندارد و صرفا اهرم فشاری در مقابل پس گرفتن حقوق برابر زن است. ولی در یک ازدواج، مسائل اقتصادی هم البته که مطرح است. وقتی ده سال با کسی زندگی کردید و یک روز به خودتان آمدید و دیدید هیچ در بساط ندارید، خواهید دید که شاید همه زندگی پول نیست، اما برابری بین زن و مرد در توانمندی اقتصادی هم مهم است. و قوانین فعلی ازدواج، که در آن ضمانت قوی ای برای «تنصیف اموال» وجود ندارد، و قانون ارث که برای زن و شوهر نابرابر است، و این موارد هم با شروط ضمن عقد حل و فصل نمی شوند، نشان می دهد که نبودن مهریه، می تواند ازدواج را از چیزی که هست هم نابرابرتر کند.

مهریه و ظلم به مردان مظلوم!

درباره حق ورود به استادیوم اخیرا جایی خواندم که «اگر مردان حق ورود به استادیوم را نداشتند، حتما تابحال زنان با کمک به کمپین کردن، این حق را برایشان پس گرفته بودند»! خلاصه فقط وقتی یک «حق» حق است و گرفتنش مهم است که برای مردان باشد! حکومت هم دقیقا همین نظر را دارد. برای همین هم در طول این چهل سال، از معدود قوانینی که در ازدواج مدام هر روز در حال تغییر دادن و «به روز کردن» آن است، محدود کردن و آسان کردن شرایط مهریه بوده؛ آن هم وقتی که همه جای قوانین ازدواج دچار نقص و کاستی ست. دلتان برای مردانی که مجبور به دادن مهریه های سنگین می شوند می سوزد؟ هرچند نمی دانم که چطور دلتان برای آن میلیونها زنی که در یک ازدواج ناموفق گیر می کنند و به خاطر قوانین یک طرفه ازدواج نمی توانند از آن خارج شوند نمی سوزد، اما خیالتان راحت باشد که قانون دلش خیلی بیشتر از شما برای مردان «مظلوم» سوخته. سقف تحت پیگرد قرار گرفتن مرد را به صد و ده سکه رسانده اند، و راه «ادعای اعسار» کردن برای مرد همیشه باز است! تازه بگذارید برایتان یک چیز جالبتر هم بگویم. اگر مردی که با ادعای اعسار (یعنی ندارم پس نمی دهم) مهریه را قسط بندی شده و در طول هزار سال که قطعا به عمر همسرش نخواهد رسید می دهد، ازدواج مجدد کند، می تواند مجددا به دادگاه ادعا کند که «حالا بیشتر ندارم!»؛ دادگاه هم به او نمی گوید اگر نداشتی پس چرا تجدید فراش کردی، بلکه قسط های مهریه ی همسر قبلی را باز هم کمتر می کند، تا مرد قدرت نفقه دادن به همسر بعدی را داشته باشد.

یک زمانی من هم، خیلی روشنفکروار و به نظر خودم فمینیستی، بی هیچ بحث و حرفی، صد در صد با وجود مهریه کاملا مخالف بودم؛ خاطرم هست با زوجی صحبت می کردیم و حرف از مهریه شد و من گفتم که مهریه ماهیتی ضدفمینیستی دارد. ولی هم خانم و هم مخصوصا آقا، تاکید داشتند که «مهریه حق زن است». چندسال بعد داستان زندگی آن دو نفر به طلاق رسید و همین آقای «مهریه حق زن است»، طبق نظر دادگاه به دادن «ماهی یک ربع سکه» موظف شد، که به گفته خودش همین را هم نداده بود. خلاصه خدا رحم کرده بود که آنطور سفت و سخت مهریه را هم حق زن می دانست و با من هم چقدر مخالف بود!
اگر همچنان دوست دارید فکر کنید که این مردان هستند که برای «متعهد شدن به پرداخت» مهریه خیلی مظلوم واقع می شوند، این هم نظری ست برای خودش؛ اما من ترجیح می دهم اینطور فکر کنم که دخترانی که «مجبور به تهیه جهیزیه» در اول ازدواج می شوند (و تا تهیه نکنند هم خبری از شروع زندگی مشترک نیست)، زنانی که ده ها سال بدون یک ریال مزد، هر روز کار خانگی را انجام می دهند و سهمشان تحقیر «زن خانه دار بی خاصیت» است، زنانی که درآمدشان را مستقیما خرج زندگی مشترک می کنند اما حتی حق نظر دادن برای خرید یک وسیله در خانه را ندارند، و زنانی که بعد از پنجاه سال زندگی مشترک، هیچ مال و اموالی از آن زندگی به نامشان نیست، بیشتر مظلوم به نظر می آیند تا مردانی که فقط «متعهد به دادن» مهریه ای هستند که شاید هرگز هم نپردازند.

مهریه و مقاومت «گاندی»وار دسته ای از فمینیست ها

برخی از فمینیست ها معتقدند که ما زنان اگر حق برابر می خواهیم، باید برای داشتنش بجنگیم و تمام آنچه جامعه به خاطر زن بودن به ما «لطف می کند» را مثل گاندی (که کالای انگلیسی را مصرف نمی کرد و لباس تنش را هم خودش می دوخت)، کاملا پس بزنیم و نخواهیم. آنها معتقدند تا وقتی آنچه نظام مردسالار به ما می دهد را می گیریم، به آن وجاهت می دهیم و به حفظ این نظام کمک می کنیم. البته که همه ی فمینیست ها به حق برابر در مقابل «تکلیف برابر» واقفند، اما چیزی که دیگر فمینیست ها (در مقابل این دسته) به آن توجه می کنند این است که «شرایط نابرابر»، باعث می شود که تکالیف برای دو جنس برابر نباشد و فشار بر روی زنان که همیشه گروه تحت ستم بوده اند، بیشتر باشد؛ بنابر این ایده ی جنگیدنِ -در واقع- نابرابر، برای رسیدن به حق برابر را عادلانه نمی دانند.
قطعا هر دو گروه فمینیست هستند، و اگر بپذیریم که ما یک رویکرد واحد در فمینیسم نداریم، نه خواستن مهریه و نه نخواستن مهریه، لزوما گزاره ای فمینیستی، یا گزاره ای ضد فمینیستی نیست؛ باید دید که گوینده از چه منظری و چرا از ضرورت وجود مهریه، دفاع یا با آن مخالفت می کند. ممکن است دیگرانی هم باشند که با وجود مهریه مخالف باشند اما با دلایلی کاملا سکسیستی، و همچنین کسانی هم با دلایل سکسیتی دیگری با وجود مهریه موافق باشند. مخالفت یا موافقت با وجود مهریه، نه فمینست بودن کسی را اثبات می کند، نه سکسیست بودنش را.
من به عنوان آن دسته ای که شرایط جامعه را برای زنان نابرابر می دانم، وضعیت را اینطور می بینم: فکر کنیم زوجی به خاطر سوءرفتار مرد از هم جدا شده اند؛ اگر زن با آرمانهای ایده آلیستی (که حقی که نظام مردسالار بدهد را نمی خواسته) مهریه نداشته باشد، چه راهی پیش روی اوست برای تحت فشار گذاشتن مرد، که راضی به دادن حضانت فرزند شود و او را از داشتن پدری بدرفتار خلاص کند؟ زنی که همسرش به او خیانت کرده و از زندگی مشترک، مالی را به او نمی دهد (چون قانونا موظف نیست) وقتی ملزم به پرداخت مهریه هم نباشد، و مایل به طلاق، در این وضعیت شرایط اقتصادی زن چه خواهد بود؟ زنی که بعد از ده سال خانه داری، از همسرش جدا می شود، بدون مهریه آیا شرایط اقتصادی یکسانی با همسرش دارد؟ آیا در شرایط فعلی جامعه می توان گفت که او می تواند از صفر شروع کند؟ من فکر می کنم اگر مردان وضعیت اقتصادی خود را (پس از ورشکستی، خسارت، دزدیده شدن اموال یا غیره) از صفر شروع می کنند، زنان این وضعیت را از «زیر صفر» شروع خواهند کرد؛ آن هم به دلیل فرصتهای شغلی بسیار کمتر، درآمد پایین تر، شغل های رده پایین، عدم امنیت در محل کار، پایین تر بودن امنیت در عبور و مرور که فرصت شغلی را برای زنان محدودتر می کند (اگر از محرومیت های حقوقی مثل ارث کمتر و غیره فاکتور بگیریم). اینکه ما زنان تلاش کنیم روی پای خود بایستیم البته که ایده ی ارزشمندی ست؛ اما وقتی شرایط به شکلی رقم خورده که همه چیز دست به دست هم داده اند تا ما را به زانو دربیاورند و در این وضعیت نگه دارند، باز هم تلاش گاندی وار، وضعیت منصفانه ایست؟

بگو با مهریه موافقی یا مخالف، تا بگویم یک «فمینیست واقعی» هستی یا نه!

جامعه و فرهنگ مردسالار، اصرار عجیبی در ساده سازی، تک بعدی دیدن، همه را به یک چوب راندن، و حکم کلی صادر کردن در موضوعات زنان دارد. شروع یک بحثهایی مقابل فمینیستها، بیشتر به دعوای زرگری شبیه است، تا یک بحث و دغدغه‌ی جدی. مثلا تا ببینند شما فمینیستید یک سوال ابلهانه بامزه می‌پرسند: «شما قبول دارید که قدرت جسمی زن و مرد با هم یکی نیست؟»؛ هر جوابی به این سوال بدهید باخته‌اید. اگر بگویید «بله»، می گویند «پس دهنتان را ببندید وقتی می‌دانید که استعدادهای زن و مرد یکی نیست ولی دنبال حقوق برابرید»! اگر بگویید «نه» باز هم می گویند «دهانتان را ببندید شمایی که انقدر غیرمنطقی هستید که چیزی به این واضحی را هم قبول ندارید»! خلاصه غرض بستن دهان شماست، بله و نه فقط بهانه اند. دعوا بر سر مهریه هم همین است. اگر بگویید «با مهریه مخالفم ولی…»، اگر یک مقاله هم بعد از «ولی» بگویید و از دهها شرایط نابرابر دیگر گله کنید، هیچکدام را نه می شنوند و نه خود را موظف به تغییر آنها می دانند، فقط شمایید که موظف به نگرفتن و نخواستن مهریه اید! اگر هم بگویید «با مهریه موافقم…»، اصلا نمی گذارند که کار به گفتن «ولی» بعدش بکشد! واکنش سریعشان این است که «پس خاک بر سرتان که از روشنفکری فقط ادعایش را دارید! ولی پای عمل که می رسد هم خر را می خواهید هم خرما را». و البته که چندان مهم نیست که مردان هزاران سال است انواع خرها و انواع خرماها را در کنار هزارتا چیز دیگر همزمان دارند و کسی هم حق جسارت به آنها را ندارد.
نجمه واحدی
فمینیسم روزمره ـ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی