کودک آزاری به سبک گلادیاتورها؛ شرط بندی روی مبارزه کودکان در محله هرندی تهران
طی سالهای اخیر با تلاش های فعالان مدنی و نهادهای حقوق بشری پدیده «کودک آزاری» به عنوان یکی از معضلات حل نشده و رو به گسترش خصوصا در کلانشهرها مطرح شده به طوری که مسئولان حکومتی نیز دیگر قادر به کتمان آن نبوده و در بعضی موارد مدعی پیاده کردن طرح هایی برای چاره سازی بوده اند که معمولا سطحی نگرانه بوده و تا به حال اثری در جلوگیری از فراگیر شدن کودک آزاری نداشته اند. تازه ترین گزارش ها از تهران، شیوه جدیدی از کودک آزاری را فاش می کند …/
******
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از همشهری، محله هرندی هویتش با زایش هر روزه هزاران آسیب گره خورده است و این روزها نوع جدیدی از کودکآزاری و قمار را نیز تجربه میکند. در این گزارش چند روایت از صحنههای هر روزه محله هرندی را میخوانید.
اینجا «دیترویت» نیست. اینجا محله هرندی است در پایتخت ایران. همانجا که به چرکی شدن زخمهای اعتیاد شهرت دارد. خیابانهای شوش، علیزاده و محمدی از جمله معابر آن است که در بوستانها و پلاکهای متروکهشان معتادان، کارتنخوابها و بزهکاران جمع میشوند تا در کنار استعمال گروهی موادمخدر با قمار روی کودکان معتادشان، خود را سرگرم کنند.
در کوچههای باریک خیابانهای فرعی خیابان علیزاده در محله هرندی، اغلب خانهها فرسوده یا متروکهاند. نایی به آجر و سیمانهایشان نمانده است. جلوتر یک دوراهی است. مقصد اصلی سمت چپ است. کمی پیشتر صداهایی نامفهوم به گوش میرسد. عابران اغلب ظاهری ژولیده و کثیف دارند. همه زندگیشان را در کیسه سیاهی جمع کردهاند و به دوش میکشند. انتهای کوچه باریک یک فرورفتگی است. ناگهان در یکی از خانههای به ظاهر خالی از سکنه باز میشود و چند کودک و نوجوان تلوتلوخوران بیرون رانده میشوند. تعدادی مرد هم در همان فرورفتگی نمایان میشوند. «اصغر» یکی از نوجوانهایی است که به واسطه مصرف مشروب و استعمال کمی مواد دستساز قرار است میان گود برود و با پسر همسایه که او نیز شرایط مشابه دارد زورآزمایی کند. ۱۳ بهار را دیده است. پدر و مادرش معتادند و خواهر کوچکش را یک سالی میشود که ندیده است.
میانه فرورفتگی را خلوت میکنند تا اصغر و پسر همسایه مانند خروسهای لاری (جنگی) به جان هم بیفتند و سور جنگ فراهم شود. تماشاچیان حاشیه دیوار خزیدهاند و آرام به شیوه خودشان تشویق میکنند. بساط تزریق و دود هم مهیاست. گلادیاتورهای کوچک یکی دو دور می چرخند و کری میخوانند. حالا نخستین مشت و لگدها نثار هم میشود. اصغر بعد از چند ضربه ای که به سر و صورتش می خورد روی زمین پخش می شود. خیلی زود است اما نفسهایش گویی به شماره می افتد، مواد و مشروب از یک طرف جانش را کاسته، ضربهها هم از طرفی دیگر توانش را برده است. با آن همه زخم و سرریز خون که صورتش را پنهان کرده، مدام و دیوانهوار میخندد. لحظهای درنگ و بعد به آرامی از جایش بلند میشود. انگشت اشارهاش را به سمت پسر همسایه میگیرد و میگوید: «خب بازی بسته. حالا نوبت تویه که کتک بخوری… پس بگیر… نوش جونت…» همه قدرتش را می ریزد توی مشتهایش و یکی پس دیگری میکوبد بر سر و صورت رقیب. یکی از مردها که جوانتر به نظر میرسد با دیدن این صحنه کمی نیمخیز میشود و فریاد میزند: «د ِ بزن پسر احمق… بزن تا بدبختم نکردی…». اصغر انگار که جان گرفته است پی در پی حمله میکند و ضربه می زند. مسابقه تک راندی است. پسر همسایه رمقی برایش نمانده؛ بنابراین پیروزی اصغر نزدیک است. تماشاچیان یا خمارند یا نشئه. بعضی خوابشان برده و تعدادی هم در دنیای افیونی خود چیزهایی زمزمه میکنند. «لیلا ساقی» هم مشغول فروش بسته های ۳ گرمی و ۵ گرمی تریاک است. البته که برای مصرف کنندگان صنعتی هم بسته ۱۰ هزار تومانی و ۱۵ هزار تومانی آماده کرده است. میان گود نبرد هنوز جدال خونین برپاست. صدای مشت و لگدها تمامی ندارد. هر کدام از گلادیاتورها به پیروزی فکر میکنند و آن مبلغ ناچیزی که قرار است مواد یک وعده مصرفشان را جور کند. چند دقیقه بعد، مبارزه به نفع اصغر و به سود مرد جوان که ۳۰ هزار تومان روی او شرط بسته بود تمام میشود. حالا پسر همسایه روی زمین چمباتمه زده و از درد و نشئگی به خود میپیچد. پدرش آنجاست اما مشغول چانه زدن با مرد جوان تا شاید بتواند از زیر بار پرداخت شرط به نوعی شانه خالی کند. مرد جوان کوتاه نمی آید و تهدید می کند اگر همین الان پولش را ندهد او را هم مثل سگ می زند. پدر خود را شکست خورده که میبیند نگاهی بی جان به پسرش می اندازد و با عصبانیت نعره میکشد: «گورت را گم کن پسره بیعرضه… نبینمت…» ساعتی میگذرد تا اصغر کمی به خودش بیاید. چیزی از آثار مواد و مشروب در حالات و رفتارش باقی نمانده. دستمالی به او میدهم و میپرسم: «چند وقته مواد مصرف میکنی؟ »تلخ میخندد و میگوید: «خدا لعنت کنه بابام رو…»
از اصغر پرسیده می شود؛ پول برای چی میخوای؟ » اطرافش را نگاه میکند و میگوید: «باید تا شب نشده برای خودم و بابام شیشه جور کنم. امشب مهمون داریم. از این مسابقه که نشد چیز زیادی دربیارم. بیشرف سهمم را بالا کشید. به من میگه سهمت همون مشروب و مواده که باهاش حال کردی. حسابش رو میرسم؛ صبر کن.
بساط قمارتون هر روز برپاست؟ اخم میکند و میگوید: «چه قماری!؟ دارم نون درمیارم. پول مواد نداشته باشم باید برم دزدی. دزدی خوبه؟ تازه اگه به جای ما، خروسها رو به جون هم میانداختیم میگفتید حیوون آزاریم. بالاخره چکار کنیم ما؟ هر هفته یه همچین مسابقهای رو راه میندازیم تا چند نفر به نون و نوایی برسن. چهارتا مشت و لگد هم میخوریم. هیچی نمیشه». نون و نوا!؟ ماه پیش یکی از بچههای این محله به خاطر مصرف همزمان مشروب و مواد و از طرفی درگیری شدید مُرد! ابرو بالا میاندازد و میگوید: « اینجا این طوری زندگی میکنن. همه هم راضین. اون خدابیامرز هم میخواست حواسش به اندازه مصرفش باشه…»
کنار حمام متروک چند نوجوان با صورتهایی که خط چاقو بر آنها جا خوش کرده است، دیده میشوند. جایی که طبق گفته آنها قمار و بزن بزن به راه است و از بعدازظهر ساعت ۵ شروع می شود. یکی از آنها می گوید: «امروز داش میثم و رحیم کچل مسابقه دارن. بابای میثم روش ۲۰ هزار شرط بسته». فقط۲۰ هزار تومان؟ «پس چقدر؟ ۱۰۰ هزار تومن خوبه؟ اینجا به خاطر هزار تومن همه چیزشان را میفروشند. این رقمها برای ما یعنی میلیون! یعنی خوشبختی! یه وقتایی هم هست که آق نادر مهمون ویژه میاره که اون مهمون خیلی بیشتر از این حرفا شرط میبنده. رقمهایی مثل ۵۰۰ هزار تومن». آق نادر کیه؟ «یه جورایی رئیس این جور قمارخونه هاس. قمارخونه های بچه جنگی! برای این حموم متروک یه راه از پنجره درست کرده که همه از اونجا رفتوآمد می کنن. یه وقتایی پلیس میاد و پلمب می کنه و میره. جالب این که میگن آق نادر اصلاً معتاد نیست. ادای معتادا رو در میاره! موادی هم که به بچهها میده خودش درست میکنه» سکوت کوتاهی می کند و ادامه می دهد: «اینجا سر بساط مواد و قمار همه چیز معامله می کنن. از جون مرغ تا شیر آدمیزاد. فیلم نیست ها؛ واقعی واقعی! فیلمای سینمایی رو از روی ما داستان می کنن».
اهالی محله هرندی همگی از وضعیت نامناسب و روند افزایشی آسیبهای حاشیهای اعتیاد در محلهشان گلایه دارند. «عباسعلی مصباح» از ساکنان قدیمیهرندی دراینباره میگوید: «اینجا دیگر جای زندگی نیست. تبدیل شده به محله معتادنشین. معتادان متجاهر در دستههای کوچک و بزرگ، زن و مرد هر گوشهای از کوچه و خیابانها اتراق میکنند. هرچند وقت یک بار پلیس، شهرداری یا بهزیستی میآیند تعدادی از آنها را جمع میکنند اما باز خیلی زودتر از آنچه که تصور کنید پیدایشان میشوند. اوایل دردمان این بود که معتادان اینجا فقط موادمخدر مصرف میکنند اما حالا قاچاق مواد، سرقت، خرید و فروش بچه و نوزاد و قمار هم به آن اضافه شده است. همه جور آسیب شهری و اجتماعی را میتوانید در اینجا ببینید».
«زهرا سادات اقدسی» هم یکی دیگر از اهالی، بافت فرسوده، آلودگیهای زیستمحیطی، ناامنی و مهاجرت افراد معتاد از سایر محلهها به این محدوده را از جمله مشکلات اساسی خانوادههای ساکن در آن میداند و میگوید: «سال ۱۳۹۴ آمدند چند بوستان مثل میثاق در خیابان شوش ساختند اما چاره نشد و خیلی بدتر از قبل معتادان سر و کلهشان پیدا شد. انگار با ساخت این بوستانها، پاتوق تازه و سرپناه نونوار پیدا کرده بودند. جایی در بوستان میثاق است که به گعده نشینی معتادها تبدیل شده. قمار و فساد میکنند. بچههای خودشان را که اغلب معتادند آنجا به جان هم میاندازند؛ به خاطر ۱۵ هزار تومان! پلیس میآید و آنها هم چند وقتی در کوچههای اطراف گم و گور میشوند. همین! البته زمستان ها، روزهای بارانی و برفی یا برنامه ندارند یا جایی مسقف پیدا می کنند. تعجب میکنم با وجود این همه خیریه، مددسراها، گرمخانه و انجمن و طرحهایی که پلیس اجرا میکند چرا هنوز مشکل به استخوان رسیده اعتیاد در هرندی حل نشده است؟»
اعتیاد در محله هرندی ابعاد تازه و هولناکی به خود گرفته است. آنگونه که تعامل بیشتر سازمانها و نهادهای درگیر را میطلبد. «لیلا ارشد» مدیر خانه خورشید که در حوزه کاهش آسیبهای اعتیاد بانوان فعالیت میکند معتقد است که تعدد خرده فرهنگها در یک محله و مهاجرتپذیری بستر مناسبی برای بروز انواع آسیب را در آن به وجود میآورد. حال اگر به آن عوامل فرهنگی، اقتصادی و شهری را هم اضافه کنیم این آسیبها شکل و شمایل پیچیده تری به خود میگیرند. او در اینباره بیشتر توضیح میدهد: «تنوع بافت جمعیتی و فرهنگی، واحدهای مسکونی کوچک و فرسوده، کمبود سرانههای شهری، بهداشتی، درمانی و آموزشی به معضل اعتیاد در این محله دامن زده است. متأسفانه مدتی است که شاهد رواج نوع جدیدی از کودک آزاری و قمار در پاتوقهای شناسایی شده این محله هستیم. پسران ۸ تا ۱۵ سالهای که اغلب معتاد هستند و به اجبار همین اعتیاد و البته به خواست خانوادههایشان تن به مبارزههای عجیب و غریب میدهند که اساس آن شرطبندی است. مددکاران مؤسسه خانه خورشید در قالب اجرای طرح امدادرسانی محلی بسیار سعی کردهاند تا هم با آن کودکان و نوجوانان و هم با خانوادههایشان ارتباط بگیرند اما در ۸۰ درصد موارد موفق نشدهاند. چون معمولاً تمایلی به تغییر وضعیت ندارند که آن نیز به سبب فقر آموزشی است». او ادامه میدهد: «باید تا قبل از اینکه حوادث ناگوار آینده محله، جامعه و فرزندانمان را بیش از این تهدید کند به جای پاک کردن صورت مسئلهها و ابراز ایرادات غیرحرفهای به فکر راهکارهای اصولی باشیم. اینکه نیروی انتظامی بیاید و بساط قماربازان را برای یکی دو روز به هم بزند فایدهای ندارد. یا اینکه فقط مددسرا راهاندازی کنیم به خودی خود بیفایده است. ما اینجا به بسترسازی برای رونق اقتصادی، مهارتآموزی و توانمندسازی اهالی و ارائه آموزشهای تخصصی درباره آسیبها بیشتر نیازمندیم».
اثربخشی فعالیت نهادهای دولتی و غیردولتی در قالب انجمنهای مردمنهاد مرتبط با معضلات افسارگسیخته محله هرندی زمانی نمایان میشود که پیوستهای کارشناسی در آن در نظر گرفته شود. «الهام فخاری» عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران ضمن بیان این موضوع میگوید: «معضلات محله هرندی از جمله معضلات میان بخشی است که نیاز به تعامل پویا و پایدار سازمانهایی مانند بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی و کمیته امداد دارد. اما آنچه تاکنون به تجربه اثبات شده نقش پررنگ انجمنها و خیریهها در رفع آسیبهای ناشی از مصرف موادمخدر بهویژه در حوزه بانوان و کودکان است که ما میتوانیم با تقویت همه جانبه بستر امدادرسانی از سوی این انجمنها و خیریهها به هدف که همان بهبود شرایط محله است حداقل نزدیک شویم. البته اصلاح زیرساختهای اقتصادی محله که طبق آمار غیررسمی بر پایه خرده و عمدهفروشی موادمخدر است نیز بسیار میتواند کارساز باشد.» فخاری ادامه می دهد: «اگر در محله هرندی ظرفیت های مثبت محلی آن مورد توجه قرار گیرد و برچسب آسیب های متنوع از آن برداشته شود حتما شاهد توان افزایی و تغییرات مثبت در آن خواهیم بود. همچنان که باید بدانیم آسیب ها در همه محله ها و اماکن حتی شمال شهر هم بروز می کنند اما طبیعی است که در محله ها و مناطق کم برخوردار به نوعی آشکارتر جولان می دهند».
در رابطه با پیگیری برخورد پلیس در ارتباط با قمار روی مبارزه کودکان در منطقه هرندی، سرهنگ حسنوند با «رد دریافت گزارش هایی مبنی بر قمار با کودکان معتاد» در محدوده محله هرندی به نیروی انتظامی می گوید: «پاک سازی محور شوش، هرندی و دروازه غار از اولویت های نیروی انتظامی تهران است که در همه بخش های آن از جمله ستاد مبارزه با مواد مخدر، پیشگیری از جرایم، پلیس امنیت، سرکلانتری ها و کلانتری محله به طور مستمر پیگیری و اجرا می شود. آنچه مهم است هماهنگی بین سازمان های درگیر با این نوع از معضلات است. مثلا در طرح جمع آوری معتادان متجاهر تعداد زیادی به کمپ ها معرفی می شوند که با توجه به گستردگی گروه سنی (کبر سن و صغر سن) آنها نیاز است بهزستی شیوه و مکان درمانی خاص در نظر بگیرد. بعد از آن هم سازمان های دیگر به ماجرا ورود پیدا کنند تا زمینه مهارت آموزی، آگاهی بخشی و اشتغال زایی فراهم شود». حسنوند می افزاید: «متاسفانه بیشترین آسیب متوجه کودکان معتاد و کارتن خواب است که یا بدسرپرست یا رها شده و بی سرپرست هستند. بنابراین طرح های امنیتی و انتظامی ما زمانی نتیجه بخش خواهند بود که همه سازمان ها و نهادها حضور مستمر و کارشناسی شده داشته باشند».
۵ بهمن ۹۸