امروز:   فروردین ۱۰, ۱۴۰۳    

حق رای، امتیازی در ازای خاموشی جنبش مستقل زنان

مروری بر تاریخ اعطای حق رای به زنان نشان می‌دهد، که این حق بیش از آنکه حاصل مطالبه‌گری توده‌های زنان باشد، متاثر از فضای سیاسی و جدال‌های مردان در عرصه سیاست بود و در واقع این مردان بودند که حق رای زنان را در نزاع‌های سیاسی به بحث می‌گذاشتند…

****

قانون اساسی ایران که در سال ۱۲۸۵ تدوین شده بود، زنان را از حق شرکت در امور سیاسی کشور محروم می ساخت و زنان از زمان مشروطیت تا دوره پهلوی دوم حق رای نداشتند. در این مدت موضوع اعطای حق رای به زنان، چند بار مطرح شد و هر بار با مخالفت مواجه شده بود. نخستین بار در سال ۱۲۹۰ حاجی وکیل الرعایا نماینده همدان، خواستار حق رای زنان شد که با مخالفت صریح سیدحسن مدرس، زنان در شمار صغار و مجانین و اطفال از حق رای محروم ماندند. در سال ۱۳۲۲ شمسی نمایندگان حزب توده ایران در مجلس طرحی مبنی بر دادن حق رای به زنان به مجلس تقدیم کردند که مسکوت ماند. در سال ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان بر خلاف قوانین دولت مرکزی حق رای زنان را به رسمیت شناخت. بار دیگر در سال ۱۳۳۱ (در دوره نخست وزیری مصدق) با مخالفت روحانیون که دادن حق رای را مغایر با اسلام می دانستند، در لایحه مربوط به انتخابات حق رای برای زنان منظور نشد.

سرانجام در سال ۱۳۴۱ در دوران نخست وزیری اسدالله علم، فرمانی مبنی بر دادن حق رای به زنان و اجازه شرکت در شوراهای شهر و استان صادر شد. علما این فرمان را حرکتی در مقابل اسلام اعلام کردند و با آن به شدت مخالفت کردند. نخست وزیر مجبور شد این فرمان را پس بگیرد. در روز ۴ بهمن با حمایت دولت اعتصاب عمومی ترتیب داده شد که معلمان، کارکنان موسسات خصوصی و کارمندان دولت در آن شرکت داشتند. دو روز بعد در ۶ بهمن رفراندومی برای کسب آرای مردم در حمایت از فرمان شش ماده ای شاه برگزار شد. زنان رای های خود را در صندوق های جداگانه ریختند. در ۸ اسفند به زنان حق رای و انتخاب شدن داده شد. در ۲۶ شهریور ۱۳۴۲ برای اولین بار شش زن به نمایندگی مجلس شورای ملی و دو زن به نمایندگی مجلس سنا انتخاب شدند.

وقتی زنان ایرانی در فرمان ۶ ماده ای علم در سال ۱۳۴۱ صاحب حق رای شدند، بسیاری از آنها، از اعطای این حق و اهمیت یا ضرورت آن بی خبر بودند و شاید حتی نمی توانستند درباره خوب یا بد آن اظهار نظر کنند.

تفاوت حق رای زنان در ایران با کشورهای غربی در این بود که در غرب مبارزه برای حق رای زنان چنانکه کیت میلت توصیف می کند “مبارزه ای تلخ و طولانی بود”، که در آمریکا هفتاد سال، در بریتانیا ۵۱ سال و در فرانسه ۱۵۷ سال زمان برد، اما در ایران این حق بدون مبارزه ای پیگیر و مستمر و به عنوان بخشی از پروژه ی مدرنیزاسیون در دوره پهلوی دوم به زنان اعطا شد.

مروری بر تاریخ اعطای حق رای به زنان نشان می دهد، که این حق بیش از آنکه حاصل مطالبه گری توده های زنان باشد، متاثر از فضای سیاسی و جدال های مردان در عرصه سیاست بود و در واقع این مردان بودند که حق رای زنان را در نزاع های سیاسی به بحث می گذاشتند.

علت این امر فقدان جنبش زنان قوی و مستقل و فراگیر بود که بتواند مطالبات زنان را مطرح و پیگیری کند. جنبش تازه پا گرفته زنان ایران با برآمدن رضاخان به خاموشی کشیده شده و به طور زودهنگام افول کرده بود. در دوره پهلوی اول، انجمن های زنان تعطیل و فعالان حقوق زنان تبعید یا به زندان افتاده بودند و نشریات زنان نیز تعطیل شده بودند. به این ترتیب فعالیت مستقل در حوزه زنان ممنوع و در عوض “کانون بانوان” به ریاست شمس پهلوی، متولی طرح مساله زن به شکل مطلوب و مورد پسند حاکمیت شد که این وضعیت تا دوره پهلوی دوم و پس از آن تشکیل سازمان زنان در سال ۴۵ ادامه یافت. با چنین وضعیتی حق رای نه یک مطالبه شکل گرفته از پایین، بلکه اقدام اصلاحی از بالا بود که زنان تقریبا در شکل گیری آن نقشی نداشتند.

در مقایسه حق رای زنان غربی و اعطای حق رای به زنان ایرانی می توان گفت، اگر چه گرفتن حق رای در غرب برای زنان بسیار به طول انجامید، اما چون محصول یک جنبش فراگیر بود و با مبارزه برای سایر حقوق اجتماعی پیوند خورده بوده، همزمان دستاوردهای بزرگی برای زنان غربی به ارمغان آورد؛ اما مروری بر تاریخ اعطای حق رای زنان در ایران، نشان می دهد که حق رای، اگر چه امتیازی برای زنان به حساب می آید، اما چون محصول قیمومیت مردان و نظام سیاسی بر زنان و نه مبارزه خود زنان بود، این حق نتوانست با تغییری محسوس در زندگی توده های زنان و نجات آنان از فرودستی تاریخی همراه شود.

سیمین کاظمی

از صفحه تلگرام

۶ بهمن ۱۳۹۸

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی