روایت یک پزشک زن افغانستانی از اتفاقاتی که طالبان برای برادر و پدر نظامیاش رقم زدهاند
بیکاری و نداشتن حقوق اما تنها مشکلی نیست که مردان خانواده مریم با آن دست و پنجه نرم میکنند، برخلاف وعده طالبان که گفته بود با دادن کارت عفو به افسرهای دولت قبل، آنها در امنیت خواهند بود پدر و برادر مریم توسط طالبان بازداشت و شکنجه شدهاند…/
*****
امتداد-ثمر هاشمی: «پدرم یک بار و برادرم دوبار توسط طالبان بازداشت شدهاند. آنها را به شدت لت و کوب کرده و شلاق زده بودند. حالا هم که آزاد شدهاند ما حتی نمیتوانیم به خانهمان رفت و آمد کنیم چراکه طالبان هشدار جدی دادند که از این اتفاقهایی که برای پدر و برادرم افتاده نباید به هیچ کس و هیچجا چیزی بگوییم. طالبان حتی ماشین پدر من را گرفتهاند تا نتواند به جایی برود. تمام وسایل ارتباطی آنها را گرفتهاند. خانوادهام تحت تهدید شدید هستند. من نمیدانم این خبر چقدر پخش میشود ولی من واقعا کمک جدی از شما میخواهم.» اینها توصیف مریم، پزشک ۲۸ ساله اهل هرات افغانستان از وضعیت این روزهای زندگیشان است؛ زندگیای که پیش از سلطه طالبان بر افغانستان رنگ و بوی دیگر داشت و حالا از آن زندان و شکنجه و فرار و تهدید به مرگ باقی مانده. نامش مریم نیست؛ از ترس طالبان نه نام خود را میگوید؛ نه پدر و برادرش را. عکسهای بدنهای لت و کوب شده پدر و برادر را برایم میفرستد اما از ترس شناسایی بدنهای زخمی خانوادهاش توسط طالبان تاکید دارد که این عکسها نباید هیچجا منتشر شوند. میگوید طالبها گفتهاند این بار اگر پدرش را بازداشت کنند، مرگش قطعی است. جرم؟ افسر بلندپایه نظامی در دولت قبلی.
مریم رزیدنت جراحی پلاستیک در یکی از بیمارستانهای دولتی افغانستان است، با وجود سختگیریهای طالبان درباره کار زنان با توجه به اینکه همسرش هم پزشک اطفال است، شانس این را دارد که همچنان در بیمارستانهای افغانستان کار کند. کاری که درآمد آن را صرف هزینههای زندگی خانوادهاش میکند چرا که پدر و برادرش هر دو بعد از اشغال افغانستان توسط طالبان بیکار شدهاند: «پدر و برادر من هر دو در دولت قبلی افغانستان افسر بودند؛ پدرم افسر بلند پایه و در قسمت جنایی بود که روزانه تعداد زیادی از طالبان را دستگیر میکردند و برادرم هم افسر بلند پایه دولت بود که در قسمت مبارزه با تروریسم کار میکرد. آنها در دولت قبلی هم توسط طالبان تهدید شده بودند ولی نتوانستد کاری کنند اما از روزی که طالبان آمدند گفتند عفو عمومی است و کارت عفو دادند و گفتند دیگر هیچ کس با آنها کاری ندارد اما بر خلاف تصور حقوق ماهیانه آنها قطع شد و الان آنها در وضعیت اقتصادی خیلی بدی به سر میبرند و من که پزشک هستم دارم مخارج آنها را میدهم چون آنها هیچ منبع عایدی دیگری ندارند.»
بیکاری و نداشتن حقوق اما تنها مشکلی نیست که مردان خانواده مریم با آن دست و پنجه نرم میکنند، برخلاف وعده طالبان که گفته بود با دادن کارت عفو به افسرهای دولت قبل، آنها در امنیت خواهند بود پدر و برادر مریم توسط طالبان بازداشت و شکنجه شدهاند: «برادرم را دو دفعه بازداشت کردند؛ دفعه اول حدود یک ماه پیش وقتی به خانه میآمد او را گرفتند و دو شبانه روز پیش آنها بود و خیلی او را لت و کوب و شکنجه کرده بودند و او را با حالت وخیمی به بیمارستان آوردند. دفعه دوم هم حدود یک هفته پیش بود که او را همراه با پدرم دم خانهمان گرفتند و آنها سه شبانه روز اسیر طالبان بودند. ما اصلا از جایی که آنها را نگه میداشتند، نداشتیم و هرکجا که زنگ میزدیم هیچ خبر و اطلاعی از آنها نبود تا بالاخره بعد از سه شبانه روز زنگ زدند که ضامن بیاورید تا آنها را رها کنیم و ۴ نفر ضمانت کردند که پدر من که حدود ۵۵-۶۰ سال دارد و برادرم را رها کردند. وقتی پدرم به خانه آمد تمام بدنشان کبود بود و از کف پایش تا فرق سرش را شلاق زده بودند، به پاها و بدن برادرم هم ضربه زده بودند.»
نکته اما اینجاست که با آزادی، امنیت این دو نفر تامین نشده است، براساس توضیحات این پزشک افغانستانی، طالبان به آنها گفتهاند که این اول راه است و ما دوباره شما را میخواهیم. طالبها ظاهرا درخواستی از این افسران دولت قبلی ندارند؛ تنها مشکلشان همکاری این افراد با دولت قبلی است. طالبان معتقد است که ریختن خون کسی که ۱۰ سال با دولت کار کند جایز است و با همین استدلال ریختن خون پدر مریم که ۳۵-۴۰ سال به عنوان افسر نظامی کار کرده را «حتمی» میدانند.
با توجه به سابقه کاری پدر مریم، آنها از همان ابتدای سلطه طالبان منتظر چنین روزهایی بودهاند، تلاشهایی هم برای خروج از کشور و نجات جان پدرش انجام دادهاند که همه به در بسته خورده است: «ما به هر سفارت خانهای که فکرش را کنید ایمیل دادیم و گفتیم که جان پدرم در خطر است و حداقل کمکی کنند تا پدرم نجات پیدا کند. پدر من با وجود اینکه ۳۵ تا ۴۰ سال افسر بلند پایه دولت بود، بنیه این را نداشت که به کشورهای خارجی برود و در نهایت هم نتوانست برود. ما حتی همان روزهای اول بعد از سلطه طالبان که کشورهای خارجی افراد را به خارج میبردند، پدرمان را به کابل فرستادیم که از این طریق برود ولی متاسفانه هیچ کس صدای پدر من را نشنید و اصلا رسیدگی نکردند. حتی برایشان وکیل هم گرفتیم اما آن وکیل هم نتوانست هیچ کاری کند. آنها می گفتند ما فقط کسانی را به خارج میبریم که با مؤسسات خارجی کار کردهاند».
هیچ کس صدای آنها را نشنیده تا بالاخره از آنچه میترسیدند به سرشان آمده؛ حالا مریم با پدر و برادری روبه روست که آنقدر زیر دست طالبان شکنجه شدهاند که خیلی کم میتوانند حرف بزنند یا از جا بلند شوند اما در همین شرایط هم فراری و آواره هستند: «پدر و برادرم از آن شبی که طالبان جلوی خانه مادرم رهایشان کردند به بعد در یک جای مخفی زندگی می کنند و دیگر به آنجایی که قبلا زندگی میکردند، نرفتهاند چون طالبان گفته بودند که ما دوباره شما را میخواهیم و این ضمانتی که فعلا شده موقتی است و فقط به این دلیل گذاشتند به خانه برگردند چون مادر من مریض بود.»
مریم تنها یک درخواست دارد؛ نجات خانوادهاش: «من فقط میخواهم که اینها نجات پیدا کنند، چون طالبان گفتهاند ما به هیچ وجه شما را نمیبخشیم چون ریختن خون کسی که ۱۰ سال برای دولت قبل کار کرده، مجاز است و چون تو ۳۰ سال برای دولت قبل کار کردهای ما باید حتما تو را سرکوب کنیم و هیچ جوره قصد بخشش ندارند. درمورد برادرم هم گفتهاند که اگر برای دفعه سوم او را بگیرند، سر به نیستش میکنند. ما فقط میخواهیم که پدر و برادرم از افغانستان نجات پیدا کنند.»
۱۳ دی ۱۴۰۰