« پاسداشت یلدا در فقر »
ابتدا تعداد خوراک ها و غذاها کاهش یافت، بعد برخی خوراک ها حذف شد، سپس تعداد افرادی که قرار بود دورهم جمع شوند کاهش یافت، و یلدای امسال کار به جایی رسید که خانوادهها در دورهمی، دانگ شان را هم به میزبان میپردازند! و بسیاری برای رهایی از این حس شرم، عطای با هم بودن را به لقای آن میبخشند!…/
***
یلدا، پیوند شور زندگی درونی ما در باهم بودن است، در فضایی جمعی از صمیمیت و مهر ورزیدن تا روشنایی را پاس بداریم. اگر تاریکی و آشفتگی اجباری فقر، راه این روشنی را نبندد و شور زندگی مان را سرکوب نسازد.
احساس شرم ناشی از فقر، بروندادش جدایی از یکدیگر و رفتن به اعماق دنیای تنهایی است.
وقتی پول نداریم، نمیتوانیم خوراک تهیه کنیم و با خویشان و خانواده هایمان، دورهمی شاد و مفرحی داشته باشیم؛ به همین سادگی و تلخی!
این جداییها، خواست درونی ما نیست بلکه اجباری شوم از #سیاست_اقتصادی_آشفته نظام حکمرانی و سیاستگذاران این سرزمین است.
سوغات شوم جدایی و سردی شور زندگی به تدریج در چند دهه، بر سر بیشتر خانوادههای ایرانی آوار شد.
ابتدا تعداد خوراک ها و غذاها کاهش یافت، بعد برخی خوراک ها حذف شد، سپس تعداد افرادی که قرار بود دورهم جمع شوند کاهش یافت، و یلدای امسال کار به جایی رسید که خانوادهها در دورهمی، دانگ شان را هم به میزبان میپردازند!
و بسیاری برای رهایی از این حس شرم، عطای با هم بودن را به لقای آن میبخشند!
چه یلدای سرد و تاریکی است یلدای تاخته شده با #فقر و تنگدستی در سایه #ظلم و بیکفایتی…
چه جشن بغض آوری است با عاملیت سیاستگذاران خطاکار و بی مسئولیت در فاصله گرفتن درون ما مردمان فقیر شده و تنگدست از با هم بودن!
چه یلدای غریبی است در هجوم تنهایی اجبار شده از حاکمان بیگانه با جامعه، بیگانه با امر اجتماعی دورهمیهای پرشور خانوادگی ایرانیان!
گمان میکنم اگر ویکتور هوگو امروز بود، تراژدی بینوایان بسیاری را در تنهایی و تاریکی تاخته بر یلدای پر شور و حال ملتی مینوشت که چگونه تلاش میکند در مبارزه با تاریکی آوار شده بر خود، پیروز باشد و روشنایی را همچنان حتی با سفرههای خالی و جدایی اجباری از همدیگر؛ پاس بدارد و همچنان امیدوار به یلدایی دیگر بماند …
✍️فریبا نظری
۲۸ آذر ۱۴۰۳/ در آستانه فرارسیدن شب یلدا