امروز:   شهریور ۲۹, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
سپتامبر 2024
د س چ پ ج ش ی
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
آخرین نوشته ها

سالگرد قیام ژینا و سالروز تولد تو

متنی برای فروغ سمیع‌نیا
خواهر دربندم! کارنامه‌ی فعالیتی تو با فعالیت حقوقی و برابری‌طلبانه برای زنان گره خورده است، با خیابان، با هر جمع کوچک و بزرگی برای تغییرات بنیادین که با قلم و قدم‌های تو نیز به مسیرش ادامه داد. فعالیتی که از عینکِ آن، زنان روستایی، یاورها و بیجارکاران، دستفروشان گوشه خیابان و فعالان حقوق زنان، امر دادخواهی، مبارزه علیه احکام اعدام و باور به اتحاد تشکل‌های صنفی، همگی در یک افق قرار دارند و رهایی جمعی را در گرو برابری و آزادی جمعی فهم میکنی…./

****

نویسنده: شکیبا عسگرپور

یک) آنجلا دیویس، فعال سیاسی فمینیست و از مبارزان الغای احکام اعدام، در کتاب خود (در اسارت زنجیرها و خوک‌ها) می‌نویسد: «بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها طوری طراحی شده‌اند که انسان‌ها را درهم شکنند و افراد را به نمونه‌هایی در باغ‌وحش بدل کنند، یعنی افرادی مطیع». او بعدها در فیلم مستندی از زندگی‌اش به نقل از یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام می‌گوید: «زندان، یا زندانی را در هم می‌شکند یا او را قوی‌تر می‌کند. من می‌خواهم قوی‌تر شوم».

دو) برای آن دسته از فعالینی که زندان را پایان و به تعبیری توقف در روند مبارزه نمی‌دانند، زندان، فصل جدیدی از کشمکش‌ها، سرکوب‌های توامان و سرکشی‌هاست. مقهور ساختن اراده‌ی زندانی، کارویژه‌ی زندان‌بان و دستگاه عریض و طویل امنیتی است. هر نوع کنشی ورای زیست تعریف‌شده در زندان، در قاموس صدور احکام کیفری جدیدتر، معنا می‌شود و درست در همین‌جاست که برای فعالین، «زیستِ سیاسی» در زندان، می‌تواند کورسوی امید باشد. اگر زندان را اشل بسیار کوچکی از جامعه درنظر بگیریم، پس مبارزه بر سر هر تبعیض و دیگری‌سازی، واجد اهمیتی دوچندان می‌شود، چرا که محصول دهه‌ها سیاست‌های فقیرسازی سیستماتیک، خشونت ساختاری و اهم تبعیض‌ها، کودک-مجرم‌ها و زندانیانی در بندهای عمومی را گرد هم آورده است که از قتل تا غم نان و … در یک فضا جای گرفتند. حالا چه گزاره‌ای برای حاکمیت، بهتر از دوگانه‌سازی زندانی سیاسی و جرایم عمومی است؟ و چه تکانه‌ای بالاتر از مبارزه با تبعیض و دیگری‌سازی و ایستادن علیه هر شکلی از ارتجاع حتی درون زندان است؟

سه) زندان لاکان رشت، فاقد بندهایی مجزا برای تفکیک جرائم سیاسی و عمومی است. در روز ۲۳ تیرماه سال جاری که همراه با دیگر خواهران مبارزمان جهت تحمل حبس، راهی زندان شدی، می‌دانستی که «شریفه» هم آنجاست، اما قلب‌ات برای دیگر زندانیانی که گم‌نام و مطرود سال‌هاست که در وحشت اعدام و یا بی‌کسی خود می‌سوزند نیز می‌تپید. همگی شما را تا همین حالا به قرنطینه‌ی زندان منتقل کردند، جایی که عزیزترین‌مان، شریفه محمدی نیز در آنجا محبوس است.

حافظه‌ی من، مملو از خاطراتی است که از پسِ گفتگو با زنان محبوس در بندهای قصاص و‌… بازگو کردی. زنانی در شرف اعدام که پس از تحمل چند دهه خشونت خانگی و ضرب‌وشتم‌های مکرر به قصد مرگ، به حفظ جان خود برآمده بودند و این دفاع خونین، منجر به صدور حکم قصاص‌شان شده بود. زنانی در بندهای مواد که فقر، ارابه‌ی زیست‌شان را در دست داشت و با این همه، تو مقهور انعطاف‌پذیری‌شان در شرایط زندان بودی: «دعوا، آشتی، خودخواهی‌ها و یا هم‌دلی جمعی‌شون، واقعی‌تر از هرچیزیه. عجیب صبورن».

دو بازداشت دی ماه ۹۸ و شهریور ۱۴۰۲ را در کنار همین زنان زندانی گذراندی. کاغذهای کوچک و بزرگ از اسم و تلفن زندانیان و تلاش جهت تسریع آزاد‌ی‌شان و یا مشورت از وکلا در این مدت، جای خود را به «تلاش جمعی» و «پیگیری همراه با دیگر خواهران مبارزمان» داد. پیش از اجرایی شدن صدور احکام حبس، تو و دیگر فعالان حقوق زنان ساکن گیلان، برای داشتن حق دسترسی به کتابخانه برای تمام زندانیان، حق برخورداری از درمان و وجود یک پزشک زنان در زندان و… مراجعه‌های مکرر و بروکراسی بیمارگونه‌ی سازمان امور زندان‌ها و نهادهای ذی‌ربط را به جان خریدید.

همگی شما را به بند قرنطینه منتقل و به زعم خود، در بیشتر موارد به دور از دیگر زنان زندانی جای دادند، اما نمی‌دانند که برای تو و هم‌بندی‌هایت، مقابله با ستم و تبعیض، در زندانْ متوقف نمی‌شود و این اسارت در زندان نیز ادامه‌ی همان مسیری از مبارزه است که به‌خاطر آن با پرونده‌سازی‌های امنیتی روبه‌رو شدید. این زیست سیاسی، همچون ساعتی شماطه‌دار است که در طول شبانه‌روز، حیات حداقلی را برای «همه‌ی زندانیان» گوش‌زد می‌کند و روزشمار حبس‌شان، جز پیگیری و خیر جمعی نیست. خیری که در ساحت محروم زندان لاکان از حق هواخوری و رویت بیشتر آفتاب تا آب شرب سالم و حتی توزیع تخم‌مرغ هفتگی صبحانه برای تمامی بندها را نیز شامل می‌شود!

چهار) دومین سالگرد قیام ژیناست. در روزهایی قرار داریم که هیچ شباهتی به شهریور ۱۴۰۱ و ماه‌های پس از آن ندارد، اما میراث‌دارِ دستاوردهای سترگ آن است. این قیام در عرصه‌ی اجتماعی، زندگی روزمره‌ی زنان، ساحت خیابان، مدارس و … نفوذ کرد و علی‌رغم اشد سرکوب‌ها و صدور احکام فله‌ای حبس، بغی و اعدام‌ها نمی‌توان منکر تاثیرات و تغییرات بی‌بازگشت آن شد. ما در برهه‌‌ای قرار داریم که کمتر روزی در آن، خیابان مملو از تجمعات برحق پرستاران، کارگران و بازنشستگان نیست و مقابله با حجاب ‌اجباری و ممارست زنان در استفاده از پوشش اختیاری به امری روزمره بدل نشده باشد. یکی از این تغییرات پایدار در قلمرو اجتماعی و سیاسی، مخالفت با صدور احکام اعدام و اجرایی شدن این حکم ارتجاعی و غیرانسانی است. قیام ژینا در کنار بی‌شمار جان‌باخته، آسیب‌دیده‌ی چشمی و زندانی، با توسل جستن حاکمیت در سیاست همیشگی «حفظ بقا و قدرت با اعدام»، توان اولیه‌ی خود را از دست داد. اعدام محسن شکاری، جوان معترض بازداشتی در قیام ژینا در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۱، تکانه‌ای دهشتناک بر بدنه‌ی این قیام وارد آورد. اما به فراخور آن، زایشگر همبستگی عظیم‌تری علیه این احکام شد. این مهم بیش از آن واجد بررسی است که سهم عظیم این مبارزه، مشخصا بر دوش زندانیانی در سراسر کشور قرار گرفته است. پس از بازداشت گسترده‌ی معترضان، فعالان حقوق زنان و… حاکمیت با شدتی حداکثری، به اعدام‌های گسترده روی آورد. از بهمن‌ماه ۱۴۰۲، تجسم مخالفت و ایستادگی علیه احکام اعدام در «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» متبلور شد. زندانیانی که علیه اعدام دیگر زندانیان، با اتکا بر اعتصاب غذا، جریانی پیوسته و مترقی را شکل دادند. جریانی که خود را مخالف بی‌چون و چرای اعدام برای هر پرونده و جرایمی می‌داند و از این منظر بسیار راه‌گشاست. بی‌جهت نیست که بند زنان زندان لاکان رشت – که در دل خود، شریفه محمدیِ محکوم به اعدام را نیز جای داده است- ضمن پیوستن به این کارزار اعلام کردند: «۱۴ زندانی غیرسیاسی زن در زندان لاکان در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارند و خواهان توجه به وضعیت این زندانیان گمنام و حمایت از آنان نیز هستیم».

پنج) آنجلا دیویس، که بخش عظیمی از فعالیت خود را به مبارزه علیه اعدام اختصاص داده است، خود زیر حکم اعدام قرار گرفت. او با اتکا بر روشن‌گری فمینیستی و ایمان به مسیر مبارزاتی‌اش در همان برهه گفت: «این جریان محاکمه، درباره‌ی من نبود، درباره‌ی ساختن یک دشمن خیالی بود که من تجسم آن بودم».

خواهر دربندم! برای من گفتن از تو، نه ساحتی فردی که تماما جمعی و سیاسی است. کارنامه‌ی فعالیتی تو با فعالیت حقوقی و برابری‌طلبانه برای زنان گره خورده است، با خیابان، با هر جمع کوچک و بزرگی برای تغییرات بنیادین که با قلم و قدم‌های تو نیز به مسیرش ادامه داد. فعالیتی که از عینکِ آن، زنان روستایی، یاورها و بیجارکاران، دستفروشان گوشه خیابان و فعالان حقوق زنان، امر دادخواهی، مبارزه علیه احکام اعدام و باور به اتحاد تشکل‌های صنفی، همگی در یک افق قرار دارند و رهایی جمعی را در گرو برابری و آزادی جمعی فهم میکنی. این همان نگاهی است که آگاهی و مبارزه‌ی طبقاتی، مقابله علیه تبعیض جنسیتی، اقتصادی و سیاسی را «دشمن» حکم‌رانی خود می‌داند و تمام‌قد به سرکوبش می‌پردازد.

دومین سالروز تولد تو در زندان لاکان رشت، بهانه‌ی نگارش این چند سطر بود، اما من نیز معتقدم که: «زندان، یا زندانی را در هم می‌شکند یا او را قوی‌تر می‌کند». میدانم که تو قوی‌تر می‌شوی./ بیدارزنی

 

۲۵ شهریور ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی