امروز:   بهمن ۱۲, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
ژانویه 2025
د س چ پ ج ش ی
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031  
آخرین نوشته ها

کلیشه‌های جنسیتی در رسانه‌ها/ آیا زنان و مردان به یک شکل بازنمایی می‌شوند

جنسیت به عنوان یک مقوله هویتی است که افراد از سنین پایین با آن مواجه هستند. تحقیقات زیادی در زمینه بازنمایی زن در رسانه‌ها انجام شده که نشان می‌دهد تصویر زنان در رسانه‌ها با واقعیت وجودی آنان فاصله دارد و هرگز تصویری درست و منطبق با حقیقت وجودی یک زن به عنوان یک انسان بازنمایی نشده است. …/

*****

اعظم صوفیانی

کانون زنان ایرانی

زنان در رسانه‌ها در نقش‌های محدود و کلیشه‌ای و اغلب با تأکید بر نقش همسری و مادری و یا کالای جنسی بودن به تصویر در می‌آیند و گسترۀ نقش‌هایی که در رسانه‌ها به زنان داده می‌شود خیلی کم است.

کلیشه و کلیشه‌سازی مفهومی مهم در تجزیه و تحلیل رسانه‌ها است که اثرات آن از دیرباز مورد توجه بوده. برای بحث و بررسی این موضوع که رسانه‌ها چه تصویری از جهان عرضه می‌دارند دو مفهومی که بیش از هر مفهوم دیگری مطرح می‌شود، «تعصب» و «کلیشه‌سازی» است. اتهام تعصب و سوگیری رسانه‌ها معمولاً علیه رسانه‌هایی که قالب خبری دارند مطرح می‌شود. اما رسانه‌های غیرخبری و سرگرمی‌ساز که تعهدی به بازسازی دقیق واقعیت‌های تاریخی یا نظایر آن ندارند و برنامه‌های آن‌ها محصول تخیل نویسندگان و دست اندکاران تولید آنها است، بیشتر با اتهام کلیشه‌سازی روبه‌رو می‌شوند (ویلیامز، ۱۳۸۶: ۱۳۹-۱۴۰). از واژه «کلیشه» برای نمایش تصویر نادرست و گمراه‌کننده‌ای که رسانه‌ها از جهان نشان می‌دهند استفاده می‌شود. کلیشه‌سازی در رسانه‌ها به سه شیوۀ بارز صورت می‌گیرد:

رسانه‌ها تصویر غلطی از حضور یا سلطه واقعی گروه مورد نظر عرضه می‌کنند. این کار از چند طریق انجام می‌شود:

الف) بی‌توجهی به حضور مؤثر آن گروه، مثلاً کمرنگ بودن حضور زنان در رسانه‌ها؛ ب) پررنگ کردن حضور یک گروه خاص در عرصه‌ای خاص، مثل تأکید مکرر بر حضور و نقش زنان در تبلیغ لوازم آرایش و آشپزی یا تأکید مکرر بر نقش سیاهان در جرم و جنایت؛ پ) ارائه تصویری نامناسب از گروهی با فعالیت خاص، مثلاً اتحادیه‌های کارگری و اعتصاب‌ها.

۲- نمایش محدود و غیر متغیر و پایدار رفتار گروهی خاص، مثلاً سیاهپوستان در نمایش‌های تلویزیونی به عنوان افراد خلافکار یا خشن معرفی می‌شوند.

۳- مشروعیت‌زدایی از گروه یا گروه‌های مختلف از خلال مقایسه آن‌ها با تصور آرمانی نحوه رفتار آدم‌ها.

کلیشه‌ها مقوله‌های تاریخی هستند یعنی در طول تاریخ وجود داشته‌اند و رسانه‌های الکترونیک و جمعی سازنده آن‌ها نبوده اند بلکه کلیشه‌ها در هر دوره‌ای ابزار ترویج خود را داشته‌اند کتاب، مطبوعات و … . ممکن است کلیشه‌ها و تصورات قالبی هیچگونه اساس عینی نداشته باشد. در پژوهشی مرکب از ۱۲۰ دانشجو، از آنها خواسته شد که ۸ نام مذکر را با ۸ صفت جفت کنند. از این ۱۲۰ دانشجو، ۶۳ نفر نام ریچارد را با «خوشگل» و ۵۸ نفر نام هرمن را با «ابله» و ۷۱ نفر نام آدرین را با «هنرمند» جفت کردند. در آزمایش دیگری که درباره نام‌های مؤنث به عمل آمد، ۵۸ نفر از ۱۲۰ دانشجو گفتند که مایزی «پرحرف» و ۷۳ نفر گفتند که آگاث زن «مسنی» است. این تصورات قالبی طبعاً علتی دارد اما باید این علت را بیشتر از تجربه شخصی فرد، در صفات قهرمانان داستان‌ها یا فیلم‌ها جستجو کرد. این مطالعه نشان می‌دهد که تصورات قالبی ممکن است هیچگونه پایۀ حقیقت‌آمیز نداشته باشد. نتیجه‌ای که با احتیاط تمام می‌توان گرفت این است که باید هر تصور قالبی را بررسی کرد تا رابطه آن با واقعیت عینی معلوم شود و نباید آن را به صرف اینکه وجود دارد به صورت کلی یا جزئی راست و درست دانست.

تصویر رسانه‌ای مردان و زنان

تحقیقات زیادی نشان داده است که مردان و زنان در رسانه‌های جمعی به صورتی بازنمایی می‌شوند که با نقش‌های کلیشه‌ای فرهنگی که در جهت بازسازی نقش‌های جنسی سنتی به کار می‌روند، سازگاری دارند. تلویزیون تمایل دارد که با امتیاز دادن به جایگاه مردان در جامعه، اقتصاد و سیاست زنان را در نقش‌های سنتی نشان دهد. در تحقیقی درباره تصویر زنان در تلویزیون امریکا، مشخص شد که زنان در برنامه‌های داستانی ساعات پربیننده به صورت سنتی به تصویر کشیده می‌شوند و تصویر انتقالی در ساعات پربیننده این است که زنان، به ویژه متأهل‌ها، در خانه بمانند و به خاطر مردان کارکردن بیرون خانه را کنار بگذارند. این تحقیق همچنین نشان می‌دهد که زنان اغلب کمتر از مردان و کم اهمیت‌تر از آن‌ها نشان داده می‌شوند و زنانی که بیرون خانه کار می‌کنند اغلب دارای مشاغل سنتی زنانه نظیر پرستار، منشی، پیشخدمت و برخی اوقات معلم هستند. محققان در سراسر جهان کلیشه‌های نقش جنسی در رسانه‌ها را بررسی کرده‌اند. به طور کلی، یافته‌ها نشان می‌دهد که علی‌رغم برخی پیشرفت‌ها در طول زمان در خصوص تصاویر واقعی‌تر و متنوع‌تر، کلیشه‌سازی ادامه دارد: هرچند شخصیت‌های مؤنث بسیاری در تلویزیون وجود دارد، و زن‌ها به میزان زیادی در بخش‌های مختلف بازی می‌کنند، اما هنوز در مقایسه با مردان و تعداد واقعی‌شان در جامعه کمتر بازنمایی می‌شوند. زنان اغلب جوان نشان داده می‌شوند. و شخصیت‌های زن مسن به طور مثبت به نمایش در نمی‌آیند. شخصیت‌های مذکر مسن اغلب عاقل و مستقل هستند در حالی که زنان مسن اغلب غیرمنطقی و وابسته بازنمایی می‌شوند. در بین بیشتر انواع رسانه‌ای، زنان اغلب عاطفی و احساسی معرفی می‌شوند و مردان جدی، مسلط و مستعد خشونت. در موقعیت‌های خانگی، مردان اغلب در الگوی نیروی کار و زنان در الگوی خانه‌دار ظاهر می‌شوند. تحقیقات مختلف مشخص می‌کند که در اواخر دهه ۱۹۹۰، شخصیت‌های تلویزیونی مرد در محل کار نشان داده شده و درباره کار صحبت می‌کنند و شخصیت‌های زن، به طور مکرر در محیط خصوصی نشان داده شده‌اند و تمایل دارند درباره روابط صحبت کنند.

پژوهش‌های بسیاری نشان می‌دهد که بین تصاویری که رسانه‌ها از زنان و مردان ارائه می‌دهند تفاوت وجود دارد. انبوهی از این نوع پژوهش در سرتاسر جهان انجام شده است که در آن‌ها شیوه تحلیل محتوا و روش‌های تجربی اجتماعی به کار گرفته شده‌اند. تلخیص این پروژه‌ها، همانندی‌های ناراحت‌کننده‌ای میان کشورهای غرب صنعتی، شرق کمونیستی و جنوب در حال توسعه نشان می‌دهد: زنان در رسانه‌ها، هم در تولید و هم در محتوا، به صورت فرودستانه بازنمایی می‌شوند. به علاوه زنانی که در محتوای رسانه‌ها حضور دارند، اغلب جوان و معمولاً زیبا و جذاب هستند و در رابطه با شوهر، پدر، پسر و رئیس‌شان و یا یک مرد دیگر تعریف و به عنوان افراد کنش‌پذیر، دودل، سلطه‌پذیر، وابسته و … نمایش داده می‌شوند. علی‌رغم پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی زنان در سال‌های اخیر، رسانه‌ها به این وضعیت که آن‌ها را در درجه اول به عنوان یک شیء (ابژه) جنسی نشان دهند ادامه می‌دهند. آن‌ها دریافتند که این تصاویر حتی زمانی که مخاطب هدف رسانه زنان هستند نیز رخ می‌دهد.

مواجهه مکرر با چنین تصاویری می‌تواند در طول زمان این چشم‌انداز را کاشت کند که زنان در درجه اول به خاطر جاذبه جنسی‌شان برای مردان تعریف و ارزش‌گذاری می‌شوند. در عرصه ورزش نیز، پوشش زنان قهرمان ورزشی بیشتر بر روی جذابیت و ظاهر آن‌ها متمرکز است تا ویژگی‌های مرتبط با ورزش (مثل زور، استقامت و …) که برای قهرمانان ورزشی مرد نشان داده می‌شود. این سوگیری‌ها در نحوه پوشش تأکید بر این نکته است که زنان برای امر ورزش مناسب نیستند و یا برای برخی ورزش‌های زنانه مناسب هستند. تحقیقی درباره تصویر زنان در تلویزیون ژاپن نشان می‌دهد که معیار انتخاب زنان برای حضور در تلویزیون جوانی و زیبایی است، حال آنکه برای مردان این معیار وضعیت اجتماعی، تجربه و تحصیلات است. بازیگران زن اغلب به صورت وابسته، احساسی، رمانتیک، جذاب، دلسوز، خونگرم، فرمان‌بُردار، سرزنده، امیدبخش و صلح‌طلب ظاهر می‌شدند. به عکس، بازیگران زن با ویژگی‌هایی مانند فعال، باهوش، شجاع، قادر به فهمیدن، برنامه‌ریزی و کنترل کردن (همان ویژگی‌های سنتی منتسب به مردان) به طور نایابی در تلویزیون ترسیم می‌شوند.

همچنین رسانه‌ها به طور رایج تصاویر کلیشه‌ای مردان را نیز نشان می‌دهند. تحقیقی که قهرمان‌های مرد را بررسی می‌کرد نشان داد که مردان به شکل سنتی نشان داده می‌شوند، مثل تصاویر جنگجویان و مردان تهاجمی که اغلب با کارهای خود اعتبار اجتماعی کسب می‌کنند. تصاویر اخیر مردانگی شامل بدن مردانه فوق عضلانی به شکلی تراشیده شده است و مانند تصاویر ایده‌آل بدن زنانه، داشتن این نوع بدن هم تقریباً غیرممکن است. نشانه‌شناسی مجله «جکی» نشان می‌هد که شخصیت‌های اصلی در کلیشه‌های کاملاً قابل شناسایی ظاهر می‌شوند: پسران یا دخترکُش و فریبنده‌های مقاومت‌ناپذیری هستند یا حواس‌پرت‌هایی با موهای ژولیده و هنرمندانی حساس، یا بزهکارانی وحشی اما سکسی.

از اواسط دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰، تصویر جنسیت در تلویزیون انگلیس، اروپا و امریکا بسیار کلیشه‌ای بود. «مرد واقعی» ضرورتاً شخصی مسلط، منطقی و با لیاقت معرفی می‌شد، در حالی که آنتی‌تز آن (یعنی مردانی با صفات خواستنی، مطیع، غیرمنطقی، اهل خانه) اغلب در کمدی‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی عامه‌پسند به تصویر کشیده می‌شد. در حقیقت، تصاویر مردان در ویژگی‌های زنانه، نایاب و یا صرفاً برای کمدی و تصاویر زنان به شکلی ضعیف و بسیار وابسته به مردان بود. … در دهه ۱۹۸۰، الگوهای مردانه به طور فزاینده‌ای، سرسختی را با درجه‌ای از احساسات و حتی آسیب‌پذیری ترکیب کرد، در همان حال الگوهای زنانه کمتر متکی به مردان بودند. همچنین مردان به طور فزاینده‌ای به مُد آگاهی پیدا کردند. تلویزیون دهه ۱۹۸۰ امریکا را می‌توان با کشمکش بین مردانگی‌های جدید و قدیم مشخص کرد. در دهه ۱۹۹۰ کلیشه‌های جنسیتی ثابت در برخی مجموعه‌های تلویزیونی از بین رفتند به علاوه، مردان پر فیس و افاده مسخره به طور زیادی یک شکل عامه‌پسند در کمدی‌های موقعیت از دهه ۱۹۶۰ شده بودند. روش دیگر ارائه مردان مضحک (به ویژه جوان) از دهه ۱۹۹۰ تصویر مردانگی کودک مآب بود. در سراسر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، تلویزیون بدون شک سهم مهمی در ساختارشکنی و بسته‌بندی دوباره مردانگی داشت.

از نظر تاچمن تا قبل از ظهور و بروز جنبش‌های زنان این کلیشه‌ها طبیعی و پذیرفته‌شده و بدیهی فرض می‌شدند. تقریباً کسی نمی‌پرسید که آن‌ها چه‌طور مجال بروز یافتند، چگونه تقویت شدند و یا چه‌طور حفظ می‌شوند؟ و البته نقش رسانه‌ها در این فرایند به پرسش گرفته نمی‌شد. او اولین کسی بود که در یک چارچوب نظری بسط‌یافته پژوهش کرد. به نظر تاچمن تلویزیون نه تنها به ما می‌گوید که زنان جز در مقام کدبانو و مادر، چندان هم سرشان به تنشان نمی‌ارزد، بلکه با به تصویر کشیدن زنان به عنوان افرادی بی‌کفایت، فرودست که همیشه دست بسته در خدمت مردان هستند، آنان را به طور نمادین، خوار و خفیف می‌کند. «فنای نمادین زنان»، توسعه اجتماعی را به مخاطره می‌اندازند، زیرا دختران و زنان بالغ تصویرهای مثبتی برای الگوبرداری در اختیار نخواهند داشت و یا کلیت خفه‌کننده و فراگیری از عشق و عاشقی و احساس و عاطفه ارائه می‌کند که اجازه نمی‌دهد دختران هیچ کار دیگری انجام دهند و یا درباره هیچ چیز دیگری اندیشه کنند.

این مطلب ادامه دارد

۱۴ شهریور ۱۴۰۳

توضیح:این مطلب بر اساس پایان‌نامه کارشناسی ارشد نویسنده در سال ۱۳۸۹ با عنوان «والت دیزنی و کلیشه‌سازی برای کودکان؛ نحوه نمایش کلیشه‌های جنسیتی در فیلم‌های انیمیشن» و کتابی با عنوان «کودک، انیمیشن و تلویزیون» نگاشته شده است. نحوه نمایش جنسیت و کلیشه‌های جنسیتی در فیلم‌های انیمیشن والت دیزنی به عنوان برنامه‌های محبوب و پر مخاطب کودکان که بارها و بارها آن را تماشا می‌کنند، هدف اصلی این تحقیق است.

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی