نامه ای از ماه منیر به کیان
کیان روزای خوب بالاخره میان. اما تو نیستی، من جای تو شادی میکنم.
بالا پایین میپرم، کودکانه هاتو زندگی میکنم. قربون حرف زدنت بشم. .آخرش ما نتیجه میگیریم که این کار میکنه فقط کافیه مثل رنگین کمون یکدست بشیم…./
***
بنام خدای رنگینکمان.
نامه ای به کیانم
درود مامان جان. خوابتو دیدم با همین چهره، زیبا، سفید، تپل
چنانتورا بغل گرفته بودم که دیگهنذارم هیچکس تو رو از من بگیره.
مامانی دلم برات تنگه مهربونم.
کنار قبرت تو بغلم خوابیدی تا صبح زیر پتوی رادین، تو بهم لبخند میزدی و من به ذوق تو بغلم فشارت میدادم. هی خدا را شکر میکردم. صبح شد و باز تو رفتی و من موندم دلتنگی نبودنت.
کیان روزای خوب بالاخره میان. اما تو نیستی، من جای تو شادی میکنم.
بالا پایین میپرم، کودکانه هاتو زندگی میکنم.
قشنگم دارم تو رو زندگی میکنم.
قربون حرف زدنت بشم. آخرش ما نتیجه میگیریم که این کار میکنه فقط کافیه مثل رنگین کمون یکدست بشیم
رنگین کمون خیلی قشنگه چه خوب که هرکس میبینه یاد تو میفته همیشه.
مامان همیشه عاشقت بوده.
۲۶ آذر ۱۴۰۳