یلدا و مهربانی در عصر تلخکامی
گاهی اعیاد و جشنها و از جمله یلدا ( شب چله) به ما می گوید عشق، دوستی، دور هم نشستن و صله رحم – که سنتی دیرین در فرهنگ ماست – را فراموش نکنیم. یلدا در این سرزمین بطور سمبلیک نوید کوتاه شدن سیاهی و شب و بشارت ظهور روزهای بلند و روشن است. اما باید صبور بود تا زمستان نیز به سر آید و نوروز و عید برسد تا عاشقیها و زیبایی ها تکمیل شود…./
****
سعید معدنی
از دیرباز شعر و شادی و موسیقی و ترانه و رقص در بین مردمان عادی مفری و پناهی برای یافتن دمی آسایش و کمی آرامش بوده است.
گاهی روزگار به ما سخت می گیرد و ما عشق، عشق ورزیدن و دوست داشتن را فراموش می کنیم به تعبیر سعدی:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
گاهی اعیاد و جشنها و از جمله یلدا ( شب چله) به ما می گوید عشق، دوستی، دور هم نشستن و صله رحم – که سنتی دیرین در فرهنگ ماست – را فراموش نکنیم. یلدا در این سرزمین بطور سمبلیک نوید کوتاه شدن سیاهی و شب و بشارت ظهور روزهای بلند و روشن است. اما باید صبور بود تا زمستان نیز به سر آید و نوروز و عید برسد تا عاشقیها و زیبایی ها تکمیل شود.
ما ایرانیان مجبور بوده و هستیم تا اعیاد هزاران ساله ملی را برای آرامشی در میان این همه تلخیهای روزگار احیا و حفظ کنیم و آنها را به نسلهای بعدی بسپاریم تا زیستن آسانتر شود و دوست داشتن دیگری را فراموش نکنند.
با مرور در تاریخ می دانیم که اجداد ایرانیان و سایر کشورهای هم فرهنگ و همجوار ما شب یلدا را با شعرخوانی می گذراندند. از دیرباز متن شیرین و حماسی شاهنامه یک اثر مهم و جذاب برای خواندن در این شب طولانی بوده است.
شاهنامه هم جشن دارد و هم غم، هم عشق دارد هم تنفر، هم پیوند و ازدواج را حکایت می کند و هم جدایی و هجران را. شاهنامه حاوی بسیاری از گونه های ادبیات داستانی از تراژدی تلخ گرفته تا شادی و شادکامی و ظفر است. اجداد خوش ذوق ما در شب یلدا به خواندن این همه زیبایی که حکیم طوس به آنها ارزانی داشته بود مشغول می شدند.
برای نمونه انجا که میسراید:
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست !
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
حافظخوانی نیز از سنتهای مهم و رایج شب یلدا است. اگر شاهنامه حماسه است. حافظ برای مردمان تفال است و حال و روزشان را بیان می کند. وقتی جمعی دور هم می نشستند هرکس آرزویی و نیتی می کرد. سپس کتاب حافظ را می گشودند و حافظ با ایشان سخن می گفت.
به باور ادیبان ما اشعار حافظ آنقدر گستره عاطفی دارد که برای پاسخ به هر آرزو و گرهای در زندگی هرکس برایش حرف و سخن دارد.
برای نمونه :
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا ست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
امیدواریم روزی برای همه جهانیان از این همه جنگ و خونریزی و ظلم کاهش یابد و مردمان جهان دور هم جمع شوند و دیگری را به شعر و موسیقی و شادی مهمان کنند و دوست داشتن بیش از پیش رواج یابد.
۳۰ آذر ۱۴۰۳