امروز:   اردیبهشت ۲۳, ۱۴۰۴    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
می 2025
د س چ پ ج ش ی
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031  
آخرین نوشته ها

جنبش دادخواهی در ایران

جنبش دادخواهی ایران طی چهل سال گذشته بارها شکل جدیدی یافته و یا مطالبات نویی را مطرح کرده، اما هرگز چراغ دادخواهی در ایران خاموش نشده است. پس از اعدام‌های دهه شصت، قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه، جنبش سبز سال ۸۸، قیام دی ۹۶ و آبان ۹۸ و تابستان ۱۴۰۰ و پس از آن نیز گرانی‌های اخیر و کشته شدن مردم جنوب و لر در خیابان به‌خاطر اعتراض به وضعیت، منجر شده تا هر روز بر تعداد خانواده‌های دادخواه افزوده شده است…./

*****

بررسی چهار مصاحبه دادخواهی در بیدارزنی / فروغ سمیع‌نیا

بیدارزنی: جنبش دادخواهی در ایران و دنیا، قدمتی به اندازه‌ی عمر ستم حاکمان و کشتار مردم معترض دارد. در هر زمان و مکانی که حکومتی این حق را برای خود قائل شد تا مردم کشورش را برای بقای خود از بین ببرد، افراد دیگر که اغلب خانواده و همراهان با رفقای کشته شدگان بودند، برای دادخواهی به‌پا خواسته‌اند. این جنبش در ایرانِ پیش از انقلاب با اعدام‌های پی‌درپی حکومت پهلوی شکل گرفت و پس از انقلاب نیز با شروع اعدام‌های دهه شصت، وارد فاز جدیدی شد.

جنبش دادخواهی ایران طی چهل سال گذشته بارها شکل جدیدی یافته و یا مطالبات نویی را مطرح کرده، اما هرگز چراغ دادخواهی در ایران خاموش نشده است. پس از اعدام‌های دهه شصت، قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه، جنبش سبز سال ۸۸، قیام دی ۹۶ و آبان ۹۸ و تابستان ۱۴۰۰ و پس از آن نیز گرانی‌های اخیر و کشته شدن مردم جنوب و لر در خیابان به‌خاطر اعتراض به وضعیت، منجر شده تا هر روز بر تعداد خانواده‌های دادخواه افزوده شده و طبیعتا این کثرت، قدرت جنبش دادخواهی را بیشتر کرده و روش‌های اعاده‌ی حق را در آنها گسترش داده است. به‌علاوه در میان همه این اتفاقات، اعدام‌های گاه و بیگاه حکومت در زندان‌ها، خانواده‌های دیگری را نیز به جمع دادخواهان اضافه کرده است که امروز نیز به مدد رسانه‌ها، به سرعت یکدیگر را پیدا می کنند. سرعت و گسترش خانواده‌های دادخواه با میزان شقاوت و بی‌رحمی قدرت حاکم، رابطه مستقیمی دارد؛ پس هر زمان این جنبش گسترش یافته، نشان آن است که وضعیت زندگی مردم رو به نابودی می‌رود.

سایت بیدارزنی چندی پیش مصاحبه‌هایی را با چهار نسل از مادران دادخواه انجام داد که به مطالبات و شیوه‌های ارتباط‌گیری آنان می‌پرداخت و از مهمترین سوالات در محوریت مصاحبه این بود که: «آیا جنبش دادخواهی تنها به مادران و خانواده‌های آنان مربوط است؟» و «آیا جنبش دادخواهی، فعالین اجتماعی و کنشگران سیاسی را در برنمی گیرد؟»

برای یافتن پاسخ این سوال، مصاحبه با مادران دادخواه نسل‌های مختلف، شروع خوبی است، اما فعالین نیز باید به این سوال پاسخ دهند که چرا همراهی فعالین اجتماعی با این خانواده‌ها در نسل‌های مختلف، فراز و نشیب داشته است و آیا این همراهی می‌تواند به جنبشی نو بدل شود؟
حمایت‌های مردم در مراسم‌ها

بیدارزنی در مصاحبه‌های خود، به چهار دهه کشتار پس از انقلاب پرداخته است و تقریبا از پرسش‌هایی مشابه، پاسخ‌هایی متفاوت اما هم‌دلانه دریافت کرده است. مصاحبه با خانواده‌های دادخواه دهه شصت به بحران‌ها و آسیب‌ها پس از اعدام کسانی می‌پردازد که در فضای ملتهب پس از انقلاب، عضو و یا هوادار گروه‌های سیاسی با سابقه و با ایدئولوژی مشخص بودند. شرایطی که هنوز عامه مردم، دل در گرو انقلاب و رسیدن به عدالت اجتماعی از مسیر انقلاب ۵۷ را دارند و یا از فضای سرکوب و اعدام‌ها چناس هراسی به دل دارند که همراهی چندانی با خانواده‌های دادخواه ندارند. فضای سیاسی بسته است و هر گونه حرکت و یا اعتراضی با عواقب سختی روبه‌روست. کشور در حال جنگ با کشور همسایه بوده و تبعات آن شامل حال مردم است. همه اینها دست به دست هم داده‌اند تا خانواده‌های دادخواه تنها باشند.
سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ۶۷ در خاوران

خانواده‌های جان‌باختگان از فریادهای فروخورده‌ی خود در این سال‌ها می‌گویند و مراسم‌هایی که هیچ‌گاه توان و شرایط برگزاری آن را به‌خاطر شرایط حاکم نداشتند؛ هر چند منصوره بهکیش از مراسم پرشور سیامک اسدیان (داماد خانواده بهکیش) در سال ۶۰ در خرم‌آباد می گوید: «در مراسم خاک‌سپاری او جمعیت زیادی از خانواده‌ها،‌ دوستان، فعالان سیاسی و همسایگان شرکت کرده و در داخل و بیرون از خانه جمع شده بودند که هیچ‌گاه عزاداری اعتراضی و متفاوت آن‌ها را از خاطر نمی‌برم. این جمعیت انبوه با همدیگر به‌شدت مویه می‌کردند و شعرهایی به زبان لری می‌خواندند و به صورت‌ خود چنگ می‌انداختند که گاه خون جاری می‌شد.» این تجربه نشان می‌دهد که استثنائاتی نیز در این دهه وجود داشت، اما عموم خانواده‌ها شانس برگزاری مراسم در آن دوره را نداشتند.

دهه‌ی بعدی، دهه هفتاد بود که ما دو فاجعه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و روشنفکران را در سال ۷۷ داشتیم و یک‌سال بعد، اعتراضات کوی دانشگاه و کشته شدن دانشجویان و مردم عادی در تجمعات خیابانی و همچنین ناپدید شدن عده‌ای دیگر را نیز در این دهه شاهدیم . در مراسم‌های قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان که پس از دوم خرداد ۷۶ و تغییرات اندکی از سوی حکومت برای باز کردن فضای سیاسی صورت گرفته بود، ما شاهد حمایت مردم و جنبش‌های اجتماعی از خانواده‌های کشته شدگان بودیم که رییس جمهور وقت را وادار کرد تا مسئولیت این قتل‌ها را از سوی وزارت اطلاعات خود بپذیرد. پرستو فروهر فرزند داریوش فروهر و پروانه اسکندری در این باره می گوید: «اگر به مراسم خاکسپاری پدر و مادر من نگاه کنید، که البته در مراسم دیگر قربانیان قتل‌های سیاسی پس از آن دو هم تکرار ‌شد، شاهد یک حضور اجتماعی گسترده در اعتراض به این جنایت‌ها هستیم، که اصلاً در قتل‌های پیش آن امکان بروز نیافت. قتل‌های سیاسی تا پیش از آن، هیچ واکنش اجتماعی‌ای در درون ایران در پی نداشتند؛ حتی گردهم‌آیی برای سوگواری در جمع‌های کوچک خانواده و اطرافیان مقتولان به شدت ممنوع شد و اغلب هم برگزار نشد». دهه هفتاد، قتل‌های دیگری را نیز در کوی دانشگاه به‌همراه داشت، اما آنچه ما از رسانه‌ها دیدیم، چون این قتل‌ها در فضای سرکوب رخ داد، برگزاری مراسم‌ها با اقبال عمومی مواجه نشد. قتل‌هایی نیز در زندان‌های ایران رخ داد که مردم به مدد رسانه‌ها این‌بار از وجود آنها باخبر شدند.

سال ۸۸ حمایت‌های مردمی به غایت خود رسیده بود. تجمعات اعتراضی در جنبش سبز، مدتی طولانی ادامه داشت و پس از کشته شدن هر مبارزی، مردم به سوی خانه‌اش و یا مراسم او می‌رفتند. مراسم چهلم ندا آقاسلطان در خیابان برگزار شد و مردم زیادی به آن پیوستند. گروهی به نام مادران پارک لاله تشکیل شد که مادران هر هفته، شنبه عصر در پارک لاله جمع می‌شدند و یاد عزیزانشان را گرامی می‌داشتند. مردمِ دیگر هم، به این مادران می‌پیوستند و این مراسم تا مدت‌ها در فضای علنی پارک برگزار می‌شد. خاموش شدن جنبش سبز پس از دی ماه سال ۸۸ به سرد شدن و حاکم شدن یاس در جامعه و طبیعتا کم شدن حمایت‌ها از مادران دادخواه منجر شد.

۱۹ تیر ۱۴۰۱

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی