زنان بی اختیار ؛ در نقد قانون جوانی جمعیت
بخشی از قانون جوانی جمعیت در خصوص سقط جنین : “اسامی تمام مادران باردار در یک سامانه جامع ثبت می شود……در گذشته بنابر تشخیص پزشک و گواهی پزشک قانونی، فرایند سقط جنین ناسالم اجرایی میشد. در شرایط فعلی بر اساس ماده ۵۶ قانون جوانی جمعیت این اختیار از پزشک سلب شده است و پس از طی کردن یک فرایند اجرایی، اجازه سقط جنین ناسالم با حکم قاضی صادر میشود/
امتداد-ریحانه طباطبایی:
🟢 امروز صبح طبق معمول در حال گشت زنی در میان خبرها بودم، تا چشمم خورد به این تیتر: “اجازه سقط جنین ناسالم از اختیارات پزشک سلب و با اجازه قاضی انجام خواهد شد!”
🟢خبر در واقع بخشی از قانون جوانی جمعیت است که در آن در خصوص سقط جنین دستورالعملهایی صادر شده که یک بخشش این است: “اسامی تمام مادران باردار در یک سامانه جامع ثبت می شود……در گذشته بنابر تشخیص پزشک و گواهی پزشک قانونی، فرایند سقط جنین ناسالم اجرایی میشد. در شرایط فعلی بر اساس ماده ۵۶ قانون جوانی جمعیت این اختیار از پزشک سلب شده است و پس از طی کردن یک فرایند اجرایی، اجازه سقط جنین ناسالم با حکم قاضی صادر میشود.”
🟢با خواندن خبر کلافه و عصبی شدم، چون بسیاری از خبرهای از این دست که هر روز آن را میخوانم، نمیخواهم وارد جزییات مساله سقط جنین و حق بر بدن و … بشوم که کار کارشناسی و سواد مکفی طلب میکند که من در این حوزه اطلاع کافی برای نوشتن ندارم، بیشتر از این همه پادگانی شدن تمام امور و دستوری شدن جزییات زندگی آدمها خسته و کلافه شدهام.
🟢روز به روز بیشتر شبیه ماهی میشوم که در تنگی گیر افتاده، تنگی با حداقل آب که فقط میتواند اندکی نفس بکشد و هر روز نفسش تنگتر میشود.
🟢وقتی خبر را خواندم سریال ندیمه در مقابل چشمانم رژه رفت، زنانی دست و پا بسته که دیگر زن نبودند، ندیمه بودند، برده بودند. هیچ حق و اختیاری در خصوص چگونه زندگی کردن نداشتند، آنها اجازه فکر کردن و تصمیم گرفتن نداشتند، مردان به جای آنها فکر کرده و تصمیم میگرفتد و صلاح زندگی آنها را تشخیص میدادند.
🟢حتی زنان طبقه اشراف نیز فرقی با ندیمهها نداشتند، آنها فقط این حق را داشتند که به ندیمهها فرمان برانند و شاهد تجاوز همسرانشان به آن زنان برای فرزندآوری باشند. آنها حق کتاب خواندن، حق رانندگی کردن و حق فکر کردن نداشتند. زنان تبدیل به ماشینهای باروری شده بودند و وظیفهای جز زایمان نداشت.
🟢بعضا دوستان گفتند این قوانین به این راحتی اجرایی نمیشود و بیشتر تبلیغات است و هزار راه زیر زمینی وجود دارد و … اما مساله من امکان پذیر بودن یا نبودن این قانون نیست که میبینیم بعضا بندهایش اجرایی هم شده است. من امروز با خواندن دوباره این قانون بیشتر احساس خفگی کردم، احساس برده شدن، احساس عدم کنترل بر روی زندگی و فکر خود. به این فکر کردم که چطور یک پزشک نمیتواند تشخیص دهد که بیمارش چه باید بکند و قاضی با کدام سواد پزشکی میتواند در باره چنین موضوع مهمی نظر دهد؟ و آیا در کشوری که قاضیهایش همه مرد هستند و اکثرا دارای یک تفکر خاص واقعا میتوان در خصوص چنین امری به دادگاه مراجعه کرد و …؟
🟢قطعا گفته میشود که در همه جای دنیا قوانینی در خصوص سقط جنین هست که حتما هست، اما اینکه قانونی باشد تا تمام زنان باردار را ثبت کنند و اینکه از لحظه آگاهی به بارداری، زنان دیگر نه انسانهای مستقل که ماشینهای تولید مثل یک سیستم میشوند و باید آنها را کنترل کرد تصویر خطرناک و دردناک است.
🟢از سریال ندیمه پرت میشوم به رمان ۱۹۸۴ جرج ارول، در خانه همه یک تلویزیون نصب شده که در آن فیلم و سریال پخش نمیشود شما پخش میشوی، یک نفر از پشت آن شما را میبیند و جز به جز زندگی شما را ثبت میکند تا مبادا بر خلاف قوانین برادر بزرگتر رفتار کنی، که حتی نتوانی یواشکی شعری در گوشه دفتر بنویسی.
🟢این بخش از قانون که میگوید: “اسامی تمام مادران باردار در یک سامانه جامع ثبت می شود!” برای من عبارت ترسناکی است و فردا میتواند در خصوص مردان هم محقق شود و کم کم ما آدمهایی میشویم با کمترین حق، آدمهایی که در مقابل یک تلویزیون زندگی میکنند.