گزارشی از نشست «تقلا برای زیستن: روایت زنان از سکونتگاههای پیراشهری»
تاملی بر رسالههای دانشجویی، نشست دوم: محله حصارامیر واقع در سی کیلومتری جنوب شرقی تهران میدان مطالعه مهتاب همپاییست. این سئوال که چرا در وضعیت ساکنین حصارامیر نه پیشرفتی حاصل میشود و نه پسرفتی اتفاق میافتد؟ اصلیترین پرسش همپایی در این پژوهش است. همپایی با معرفی آرایشگاه زنانه بهعنوان میدان تحقیق یا به عبارتی، اصلیترین مکان دستیابی به دادههای خود، دو دلیل عمده را مطرح نمود. یک اینکه، آرایشگاه زنانه برای زنان ساکن محلهی حصارامیر یک پایگاه اقتصادی بهشمار میرفت و…
***
دومین نشست از سری نشستهای تامل بر رسالههای دانشجویی کار مشترکی از کارگروه مطالعات جنسیت و سکسوالیتهی انجمن انسانشناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری شک در تاریخ پنجشنبه ۲۴ آبان ماه برگزار شد. در این نشست مهتاب همپایی دانشآموختهی مردمشناسی، یافتههای رسالهی کارشناسی ارشد خود در رابطه با مردم نگاری محلهی پیراشهری حصارامیر و مقاومت روزمرهی زنان در ” واپس نرفتن از وضعیت فعلی” را ارائه داد.
محلهی حصارامیر واقع در سی کیلومتری جنوب شرقی تهران میدان مطالعهی مهتاب همپایی ست که به دو بخش حصارامیر بالا که ساکنین آن اهالی بومی هستند و حصارامیر پایین یا ترکآباد که ساکنین آن غالبا مهاجرینی از آذربایجان غربی هستند تقسیم میشود. همپایی ابتدا با توصیف میدان مورد مطالعهی خود با طرح این پرسش که با توجه به شرایط بد اقتصادی و زیست نامطلوب اجتماعی چرا ساکنین این محله آنجا را به مقصد زیست بوم خود، مثلا بازگشت به شهر مراغه یا حتی مهاجرت به تهران ترک نمیکنند؟ بحث خود را آغاز کرد. این سوال که چرا در وضعیت ساکنین حصارامیر نه پیشرفتی حاصل میشود و نه پسرفتی اتفاق میافتد؟ اصلیترین پرسش همپایی در این پژوهش است. او با معرفی آرایشگاه زنانه بهعنوان میدان تحقیق یا به عبارتی، اصلیترین مکان دستیابی به دادههای خود، دو دلیل عمده را مطرح نمود. یک اینکه، آرایشگاه زنانه برای زنان ساکن محلهی حصارامیر یک پایگاه اقتصادی بهشمار میرفت و دو اینکه از منظر فرهنگی و اجتماعی ساکنین، آرایشگاه محل بهتری برای کارکردن زنان بود؛ زیرا لازم نبود از حصارامیر خارج شوند. بنابراین محل آرایشگاه زنانه میتوانست پاتوقی برای گذراندن ملال عصرانه و گپوگفت و تبادل اطلاعات دربارهی خانواده و اقتصاد و نیز مواجههی زنان با امر سیاسی باشد.
عکسی از اصلاح صورت و ابرو یک زن توسط یک ارایشگر زن
همپایی با طرح دو مفهوم “عاملیت” و “واپسننشستن” توضیح داد که چگونه این دو مفهوم در دو سر طیف قرار میگیرند و نقطهی ایستادن او در جایی بین پیشروی و پسروی قرار دارد. سطح کنش آدمها در حصارامیر در همین سطح از عاملیت قرار میگیرد که وضعیت در همان سطحی که هست باقی بماند. او با تاکید بر این نکته که نمیتوانیم یک تعریف واحد از فرودستان ارائه دهیم با اشاره به مقالهی اسپیواک ” آیا فرودستان میتوانند سخن بگویند؟” بر نامتجانس بودن و تکثر فرودستان صحه گذاشت. او با ذکر این نکته که ساکنین این محله تمایل زیادی به ایجاد تغییر در وضعیتشان ندارند و ترجیح میدهند در همان وضعیتی که هستند باقی بمانند. عاملیت آنها (ساکنین حصارامیر) گاهی در انفعال است و گاهی در مقاومت کردن، و کنشهایی در سطحی از عاملیت که به واپسرفتن منجر میشود.
زن بودن در حصار امیر، برای زنان در حصار امیر چارچوبهایی وجود دارد که می توانند بیرون از این چارچوب قرار بگیرند اما بابت خروج از این چارچوب باید هزینه بپردازند. دختران در حصارامیر طی مناسباتی رشد میکنند تا به سوژهی “زن مطلوب” تبدیل شوند. این زن مطلوب در حصارامیر چه ویژگیهایی دارد؟ زنی است زیرک خوش سروزبان مردمدار کاری و خانهدار در خانه پدری وظایف مادر را بعهده دارد وظایفش را در برابر همسر و خانواده همسر میداند طلاق نمیگیرد رهبر و تصمیمگیرنده خوبی است و درعین حال تسلیم و مطیع است. سواد دارد اما دانشگاه نمیرود. باحجاب است ولی نظری دربارهی دین ندارد و بهطور کلی زنانگی را از منظرمردان تعریف میکند. این زن زنی است حافظ شکل نظام خانواده مبتنی بر ارزشهای موجود در جامعه.
بحث بعدی که همپایی به آن اشاره میکند بدن زن معیاری در دست عرف و سیاست است. اینکه زنان چطور تحت سلطهی عرف (حتی در سن پر ریسک فرزندآوری) برای بهدنیا آوردن فرزند پسر مکرر باردار میشوند. یا چطور امر سیاسی و تصمیمگیریها در سیاستگذاریهایی مثل کنترل جمعیت میتواند برای زنان حاشیهنشین نقش تعیین کنندهای داشته باشد.
در ادامه محمد مالجو در رابطه با انواع عاملیتهای تهیدستان شهری در ایران معاصر با نقل جملهای از لوییس کارول با این مضمون که ” با تمام توانت باید بدوی اگر بخواهی همانجا که اکنون هستی باقی بمانی” این مضمون را هستهی اصلی روایت همپایی دانست. و به توضیح مفهوم عاملیت و سطوح و انواع آن پرداخت. او عاملیت یا Agency در اندیشهی اجتماعی را توانایی فرد یا گروه (کوچک یا بزرگ) در ایجاد تغییر در شرایط موجود البته نه ضرورتا ایجاد تغییرات بنیادی ( که اوج نمود عاملیت است) دانست. او با اشاره به اینکه مفهوم عاملیت، دوگانه و یا صفر و یکی نیست گفت: مفهوم عاملیت درجاتی دارد. هر میزان از توانایی در ایجاد درجات تغییر در واقع میتواند نوعی عاملیت باشد. همچنین زدن مهر به نفع منافع خود فرد، گروه یا هویت جمعی بر تحولات اجتماعی هم نشان از عاملیت دارد.
او با طرح این پرسش که روایت همپایی از عاملیت زنان در حصارامیر در کجای صفحه شطرنج عاملیتهایی مینشیند که در اندیشه علوم اجتماعی در ایران خصوصا عاملیتهای تهیدستان شهری تاکنون ارائه شده است، انواع عاملیت را اینگونه صورتبندی کرد: وی انقلاب اجتماعی را بالاترین سطح عاملیت میداند که در آن مشارکت تهیدستان میتواند انواع روابط سلطه را تحت تاثیر قرار دهد و منجر به انحلال انواع روابط سلطه شود. البته مالجو معتقد است این امرکمی دور و غیرواقعی مینماید چنانکه ما در تاریخ معاصر و قبلتر چنین انقلاب اجتماعی را تجربه نکردهایم.
انقلاب سیاسی دومین نوع عاملیت در صورتبندی اوست. به زعم مالجو انقلاب سیاسی همان انقلاب اجتماعی است بدون مهمترین عنصر، یعنی تغییر روابط سلطه. انقلاب سیاسی را دست به دست شدن قدرت میدانند یعنی همان تغییر هیئت حاکم. مالجو دو انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ را در جرگهی این انقلابها عنوان کرد. ایشان عاملیت تهیدستان شهری را نه به منزلهی گروهی سیاسی بلکه بهعنوان گروهی از باشندگان اجتماعی که مقابل انقلاب صف کشیدند دانستند و آنان را مسافران آخرین واگن قطار انقلاب خطاب کردند. علیرغم اینکه معتقد بودند در خطابه و رتوریک انقلاب ۵۷، انقلاب تهیدستان لقب گرفت.
مالجو سومین سطح عاملیت تهیدستان شهری را در سیاست رسمی عنوان کرد: دربرگزاری انواع انتخابات (ریاست جمهوری خبرگان دهیاریها و…) هرجا که امکان رفتن و پیوستن به یک هویت جمعی که صاحبان قدرت آن را به رسمیت میشناسند. این میزان از عاملیت به نسبتی است که نه اینکه تغییر ایجاد نکرده باشند اما تغییرات چندان محسوس و قابل توجه نیست. چهارمین نوع عاملیت از نگاه مالجو نقش آفرینی در سیاست رسمی است که مهمترین مصادیقش انواع شورشهای نان است که از دیرباز در تاریخ معاصر ایران با آن روبرو بودیم. او مطالبات مردم در سال ۹۸ را جزء شورشهای نان عنوان کرد که به دلایل نداشتن سازماندهی، رهبری و هدف مورد اجماع به شورشهای کور معروف هستند. او پنجمین نوع عاملیت را “پیشروی آرام” یعنی همان تعبیری که آصف بیات از عاملیت ارائه میدهد، دانست.
ششمین نوع عاملیت نوعی فاعلیت منفعلانه بین تهیدستان شهری است که به ادوار دیگر قابلیت تعمیم ندارد و کمترین حد فاعلیت است. مفهومی که همپایی از آن استفاده کردهاست. البته به این نکته هم اشاره شد که انفعال مطلق وجود ندارد و حتی زندانی حبس ابد هم امید و عشق به رهایی را رها نمیکند و انفعال مطلق را بعید دانستند. مالجو ضمن اینکه اثر مهتاب همپایی را بهعنوان یک اثر مردمنگارانه ارزشمند دانستند پیشنهاد دادند اگر در روش مردمشناسانه و مشاهده مشارکتی که جمعیت محدودی را مطالعه میکند و قصد تعمیم هم ندارد با مطالعات تاریخی، مطالعات شهری، مطالعات جامعهشناسانه و مطالعات اقتصادی ممزوج شود امکان شناخت دینامیسمهای بیشتری از آنچه در مورد این پژوهش انجام شده است، مهیا خواهد شد.
مورد مهم دیگری که دکتر مالجو بهعنوان یکی از ملاحظات روششناسانه به آن پرداخت “عقدهی شکست” صورتبندی شد. او با اشاره به چند فکت تاریخی مثل انقلاب مشروطه توضیح داد گرچه انقلاب مشروطه را به لحاظ سیاسی شکست خورده میداند اما پیشرفتهای سیاسی جامعه ایران را نسبت به گذشته مبسوط میداند و نیز سهم تهیدستان شهری در ایجاد این تغییرات را بسزا نامید. دکتر مالجو گفت: عقده شکست بر افکار عمومی، بر اندیشه سیاسی ما سایه انداخته است که آن را امری ناخوشایند دانست و از مخاطبین خواست بدون هیچ نگاه جانبدارانهای به تاریخ اجتماعی نیاکانمان نگاهی بیاندازند و گشایشهای سیاسی اکنون را در مقایسه با گذشته نادیده نگیرند.
در ادامهی نشست مارال لطیفی جامعهشناس با پرداختن به موضوع به حاشیه رانده شدن اقشار میانی ساکن تهران در فضای فیزیکی و اجتماعی از دوجهت اثر همپایی را مطالعهای ارزشمند دانست: یکی از جهت دسترسی محقق به میدان مورد مطالعه و دوم رعایت اخلاق پژوهش. لطیفی مبتنی بر نظریه بوردیو پسروی در فضای فیزیکی جامعه را معادل پسروی در فضای اجتماعی دانست و عنوان کرد پسروی افراد در جامعه از دست دادن سرمایههای اقتصادی و سرمایههای اجتماعی افراد است که به تدریج اتفاق میافتد.
او پاسخ این سوال همپایی مبنی بر اینکه چرا ساکنین حصار امیر به زیست بوم خود بر نمیگردند یا پسروی نمیکنند را با مفهوم هبیتوس یا عادتواره بوردیو اینگونه توضیح میدهد که ساختارها در رفتار ما متجلی میشوند، بدنمند میشوند. هبیتوس به ما میگوید به چه فکر کنیم؟ آرزوهای ما چه باشد؟ حدود ما چه باشد؟ ما از چه حدی نمیتوانیم فراتر برویم؟ چه چیزهایی را میتوانیم آرزو کنیم؟ در نتیجهی تطابق هبیتوس و جایی که ما در فضای فیزیکی و اجتماعی زندگی میکنیم ما احساس راحتی میکنیم به محض اینکه این تطابق به هر شکلی بهم میخورد، احساس سردرگمی و به هم خوردن قواعد را داریم.
مارال لطیفی در خصوص اینکه زمانیکه ما از عاملیت حرف می زنیم چه سطحی از عاملیت را مدنظر میگیریم تذکری جامعهشناسانه داد. او با ذکر این نکته که توجه داشته باشیم زمانی که دربارهی مفاهیم مختلف از موضع علوم اجتماعی صحبت میکنیم نباید در دام سیاست گرفتار شویم. مثلا زمانیکه به طبقه از موضع سیاسی نگاه میکنیم یا به عنوان یک ابزار شناخت و مطالعه جامعه از آن استفاده میکنیم. باید حواسمان باشد که ما در حدودی که ساختارها برایمان تعریف کردهاند میتوانیم عاملیت داشته باشیم. او با اشاره به مفهوم “نظم توالیها” از بوردیو بار دیگر توجه مخاطبین را به اینکه عاملیت چه هست و نسبت ما با ساختارها چه هستند جلب کرد. او در پاسخ به سوال اصلی همپایی در پایاننامهاش مبنی بر اینکه چرا آدمها از حصار امیر بیرون نمیروند پاسخ داد: آدمها در میدان نیروها قرار دارند و اینطور نیست که آدمها از یک عاملیت آزاد و رها برخوردار باشند و هروقت اراده کنند میتوانند خواستههایشان را محقق کنند. او تحرک اجتماعی را در سه سطح صورتبندی کرد. سطح فیزیکی، اجتماعی و ذهنی که این سه سطح را جدا از هم نمیبیند.او عنوان میکند این تحرک بسیار دشوار و با رنج همراه است. این رنج همان رنج عدم تطابق عادتواره است.
او با اشاره به، به حاشیه رفتن طبقه متوسط و تصور اینکه حالا این افراد با دست به دست هم دادن ساکنین حاشیهها میتوانند خیزشی شکل دهند را ایدهای شکستخورده دانست و افزود بحث بسیج سیاسی بحثی است که به میزان تطابق عادتواره نیازمند است. دو فرودستی که وضعیت عینیشان شبیه هم است با هم متحد نمیشوند. تا تشکلی، گروهی یا جریانی در جهت مبارزه سیاسی شکل گیرد. او این روندها را زادهی سیستم اقتصادی نئولیبرالیسم دانست که بیشتر در جهت اتمیزه کردن جامعه گام برمیدارند. او یادآوری کرد برای داشتن شناخت دقیقتر از جامعه نیاز داریم که از ادبیات سیاسی فاصله بگیریم. او در آخر مردمنگاری مهتاب همپایی را پژوهشی معرفی نمود که توانسته است از دل یک گزارش، تصویری جامع از آن جامعه به ما بدهد.
۲۹ آبان ۱۴۰۳