امروز:   اسفند ۲, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
فوریه 2025
د س چ پ ج ش ی
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
2425262728  
آخرین نوشته ها

سایه‌های بلند بر فراز مونیخ: وقتی صدای انقلاب به جیغ جنگ بدل می‌شود

تناقض تلخ اینجاست: علی‌نژاد خود را نماینده جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌خواند، اما در عمل، گفتمانش بیش از آنکه یادآور خیابان‌های خشمگین ایران باشد، تکرار ماشینی ادبیات نومحافظه‌کاران واشنگتن و تل آویو است. او از «جنگ با جمهوری اسلامی» دم می‌زند ، اما فراموش می‌کند که در خیابان‌های ایران، جوانان با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» فریاد می‌زنند؛ همان‌ها که نه اسرائیل می‌خواهند، نه جنگ..عکس: کمیابی دارو در داروخانه ها../

***

تصور کنید دختری نوجوان در جنوب تهران، با کیسه‌های نایلونی سنگین از سوپرمارکت محله بیرون می‌آید. داخل کیسه‌ها، تنها چند قوطی رب گوجه و نان خشکیده است. پول شیر را ندارد. پدرش سه ماه است بیکار است. تحریم‌ها مثل خوره به جان اقتصاد خانواده افتاده.

این تصویر، نه از یک فیلم درام، که واقعیت میلیون‌ها ایرانی است. اما وقتی از پنجره کنفرانس امنیتی مونیخ به این تراژدی نگاه می‌کنی، گویی صحنه‌ای از یک نمایش آبستراکت است: سیاستمدارانی با کراوات‌های ابریشمی، از «سرنگونی فوری» سخن می‌گویند بی‌آنکه بدانند بهای این شعارها را دخترک جنوب شهری با معده خالی می‌پردازد.

مسیح علی‌نژاد، در قامت «صدای مردم ایران»، روی صحنه مونیخ فریاد می‌زند: «جمهوری اسلامی سرطان است! مذاکره خیانت است!».
کلماتش آتشین است، اما سوال اینجاست: این آتش گرمابخش کیست؟

آیا زنی که داروی سرطان‌گیران را به دلیل تحریم‌ها نمی‌یابد، از شعله‌ورتر شدن این آتش سود می‌برد؟ یا مردی که کارگاه کوچکش ورشکسته شده، از تشدید «حداکثری تنش» نان می‌خورد؟

نقشه‌ای که جیب‌های خالی را نمی‌بینند
علی‌نژاد با شعار «قطع رابطه با جمهوری اسلامی» به میدان آمده، اما گویی فراموش کرده که همین روابط، رشته‌ی نازک حیات یک کودک مبتلا به سرطان را به داروهای خارجی گره زده است.
او از «تشدید تحریم‌ها» می‌گوید ، اما آیا می‌داند که در بیمارستان کودکان محروم اهواز، دستگاه دیالیز به دلیل ممنوعیت واردات قطعات از کار افتاده؟
سیاستمدار مونیخی شاید نداند، اما مادری که هر شب کنار تخت فرزندش بیدار می‌ماند، به خوبی می‌داند که «حداکثری» بودن تحریم یعنی مرگ آرام و خاموش.

آیا فریاد، جایگاه شنوا می‌خواهد؟
در همهمه سالن کنفرانس، علی‌نژاد خطاب به غرب می‌گوید: «حمایت از ما وظیفه شماست!».
اما تاریخ به ما آموخته که غرب، وظیفه‌اش را نه با شعار که با محاسبات سرد ژئوپلیتیک تعریف می‌کند.
وقتی او از «لبه پرتگاه» بودن جمهوری اسلامی سخن می‌راند، آیا می‌پذیرد که همین استعاره در دهان سیاستمدار غربی، بهانه‌ای برای مداخلات خونین می‌شود؟
یادمان نرود که «پرتاب دموکراسی» با موشک در عراق و افغانستان، چه بر سر مردم آورد.

اپوزیسیونی که آینه تمام‌قد راست افراطی شد
تناقض تلخ اینجاست: علی‌نژاد خود را نماینده جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌خواند، اما در عمل، گفتمانش بیش از آنکه یادآور خیابان‌های خشمگین ایران باشد، تکرار ماشینی ادبیات نومحافظه‌کاران واشنگتن و تل آویو است.
او از «جنگ با جمهوری اسلامی» دم می‌زند ، اما فراموش می‌کند که در خیابان‌های ایران، جوانان با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» فریاد می‌زنند؛ همان‌ها که نه اسرائیل می‌خواهند، نه جنگ.

پرسش بی‌پاسخ: فردای سرنگونی کیست؟
علی‌نژاد از «سقوط قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی» سخن می‌گوید، اما سکوت او درباره «فردای ایران» گویاتر از هر سخنرانی است.
آیا کشوری که اقتصادش با تحریم‌های بیشتر منهدم شده، می‌تواند یک‌شبه دموکراتیک شود؟ یا آنکه – همانند لیبی – به صحنه جنگ داخلی و تجزیه تبدیل می‌گردد؟
او از «حمایت غرب» می‌گوید، اما تاریخ نشان داده که غرب پس از بهره‌کشی از اپوزیسیون، آن را چون دستکش کهنه دور می‌اندازد.

چه کسی به مسیح علی‌نژاد نمایندگی داده است؟
این پرسش کلیدی است که هر ایرانی آگاه باید از خود بپرسد. علی‌نژاد، بدون هیچ پایگاه مردمی در داخل ایران، بدون هیچ انتخابی از سوی جامعه مدنی، و بدون هیچ پاسخگویی به مردم، خود را «نماینده اپوزیسیون» می‌خواند. این نمایندگی خودخوانده، نه از دل خیابان‌های ایران، که از پشت میزهای کنفرانس‌های خارجی سر برآورده است.
او نه از درد مردم ایران سخن می‌گوید، که از زبان سیاستمدارانی حرف می‌زند که منافعشان در تشدید بحران است.

آخرین تصویر: وقتی انقلاب، قربانی خود را می‌خورد
تصور کنید همان دختر نوجوان تهرانی، ده سال بعد. اگر امروز شعارهای مونیخ به واقعیت بپیوندد، او در چه دنیایی زندگی خواهد کرد؟ در خیابان‌های پر از چکمه‌های نظامی؟
در کشوری که زیر باران موشک‌ها، آرزوی دموکراسی به شوخی تلخی بدل شده؟ یا شاید در جامعه‌ای که «آزادی» را نه در شعارهای خارج‌نشینان، که در نان گرم و داروی دردسترس جستجو می‌کند؟
سیاست‌ورزی از پشت میزهای کنفرانس، آسان است. اما واقعیت آن سوی مرزها، پر است از دخترانی که به جای شنیدن نوید آزادی، منتظرند ببینند فردا چه دارویی در داروخانه‌ها موجود است.

شاید وقت آن رسیده که به جای فریادهای حداکثری، به نجوای مردم گوش بسپاریم: نجوایی که می‌گوید انقلاب واقعی، نه در سالن‌های مونیخ، که در کوچه‌هایی شکل می‌گیرد که بوی نان تازه از آنها برمی‌خیزد.
حمید آصفی و همکاران در شبکه های اجتماغی

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی
KupraAi