چرا حفظ محیط زیست “کار زنانه” تلقی میشود؟
بارها در صف خرید فروشگاههای مواد غذایی دقت کردم که همیشه شمار زنانی که با خود کیسهی پارچهای خرید آوردند، بهمراتب بیشتر از مردان است. بارها دقت کردم که بین یک محصول که یکی در بستهبندی پلاستیکی است و دیگری شیشهای، دست زنان سراغ محصول در شیشه میرود. اما بیشتر مردان اغلب همان پلاستیکی را بدون لحظهای تامل برمیدارند. اغلب میبینم که زنها در برابر غذاهای وگان، کمتر از مردان گارد دارند و بیشتر استقبال میکنند.
***
در رستورانهای آمریکا بارها دیدم که زنان جلوی سطلهای بازیافت بیشتر تامل کرده، راهنما را میخوانند و هر ظرف را در سطل مخصوص میاندازند و بارها دیدم که خیلی از مردها همهی زبالهی غذای خود را در اولین سطل میاندازند و میروند. فکر میکردم اینها صرفا یک مشاهدهی شخصی است. اما تحقیقات نشان میدهد که نه! نه تنها زنان واقعا بیشتر از مردان رویهی زندگی خود را تغییر داده و بیشتر منطبق با محیطزیست میکنند و بیشتر به مسئلهی بازیافت و محیطزیست پایدار اهمیت میدهند، بلکه تمام کسبوکار «زندگی سبز» هم با بدجنسی تمام زنان را هدف گرفته و میخواهد مسئولیت حفظ محیط زیست را «کار زنانه» جا بزند! نه وظیفه و رسالت مهمی که بر دوش تک تک ماست.
اخیرا نتیجهی تحقیق موسسه «مینتل» در بریتانیا نشان داد که زنان در این کشور بهمراتب بیشتر از مردان به حفظ محیط زیست اهمیت داده و شیوهی زندگی خود را تغییر میدهند. در تمام حوزههای بررسی – از بازیافت گرفته تا مصرف کمتر انرژی برای گرمایش و سرمایش خانه- زنان بیشتر از مردان به این مساله توجه کرده و پایبندند.
ریچل هاول، جامعهشناس و استاد «توسعهی پایدار» در دانشگاه ادینبورا که سالهاست دربارهی حفظ محیط زیست و رویهی مواجههی جنسیتی با آن تحقیق میکند میگوید نتایج تحقیقات متعددی نشان میدهد که زنان نسبت به محیط زیست، حساسیت بیشتری دارند و خیلی سریعتر شیوهی زیست خود را تغییر داده و منطبق با محیط زیست میکنند.
نکتهی اصلی پشت اینها اغلب جنسیتزده و تلخ است. تحقیقات متعددی نشان میدهد که زنان نسبت به محیط زیست حساسترند، چون کماکان تصویر کلیشهی غالب این است که زنان مسئول امور خانه و نظافت و پختوپز و تمیز کاری هستند. بنابراین آنها باید به این مساله توجه بیشتری کنند. همین مساله است که تمام کسبوکارهای «منطبق با محیط زیست» زنان را نشانه گرفتند. بسیاری از ظروف بامبو یا از دیگر محصولات منطبق با محیط زیست در رنگها و شکلهایی طراحی شدند که در تلقی عمومی «زنانه» است، در مد تقریبا اکثر برندهایی که منطبق با محیط زیست شدند لباس زنانه طراحی میکنند و به ندرت خبری از یک مارک تولید پوشاک و کفش مردانه میشنوید که منطبق با محیط زیست شده باشد. در تبلیغات محصولات منطبق بر محیطزیست، در اکثر مواقع زناناند که ذوقزده از پودر ماشین لباسشویی یا کرم صورت منطبق بر محیطزیستاند و… .
کلیشههای جنسیتزده اینجا هم با قدرت تمام فعالاند. سال گذشته نتیجهی تحقیق ژانت کی. سوئیم، استاد روانشناسی دانشگاه «پن» و همکاراناش دربارهی رفتارهای جنسیتی در مواجهه با محیطزیست هم نشان داد که مردان بسیاری نگراناند که اگر برای مثال با خودشان کیسهی پارچهای برای خرید بردارند به «همجنسگرا بودن متهم شوند» و «مردانگی» آنها زیر سوال رود. تحقیق دیگری هم که در ژورنال دانشگاهی مطالعات مصرفکنندگان منتشر شد، یافتههای مشابهی داشت: مردان بسیاری میگویند «نگراناند» که اگر برای مثال کمتر گوشت بخورند یا بیشتر بازیافت کنند، در چشم دیگران «کمتر مرد» باشند!
همزمان پژوهشهای دیگری نشان میدهد که مردان کمتر از زنان با مسالهی «اخلاق» و «مسئولیت فردی ما در برابر محیطزیست» مجاب میشوند که دست از رویههای مخرب محیطزیست بردارند. اغلب مردان در نهایت فقط با آمار علمی شاید مجاب شوند که باید رویهی خود را عوض کنند و زاویهی بسیار مهم اخلاق و مسئولیت شهروندی را کمتر میپذیرند. در حالی که زنان بهمراتب بیشتر و راحتتر میپذیرند که در برابر فاجعهی بحران زیستمحیطی، ما وظایف اخلاقی و مسئولیت فردی هم داریم. همزمان تحقیقات نشان میدهد زنان، برعکس مردان کمتر به «ساختار دولتی و دولتها» برای حل فاجعهی زیستمحیطی فعلی اعتماد دارند و بیشتر اعتقاد دارند که اگر فرمان امور را بخواهیم فقط دست علم و نهادها بدهیم، از این بحران بیرون نخواهیم آمد.
نکتهی تلخ دیگر اینجاست که این فاجعهی زیست محیطی فعلی بیش از هرچیز ساختهی دست مردان در قدرت و تصمیمهای نابخردانهی صاحبان صنایع است که برای دهههای متوالی به هیچچیز جز صنعتی کردن هرچه بیشتر، درآمدزایی بیشتر و گسترش حکومت سرمایه فکر نکردند. مقالهای پژوهشی در ژورنال «مطالعات مردانگی» به درستی تاکید کرده بود که نه تنها اغلب انکارکنندگان فاجعهی محیط زیست مرداناند، بلکه آنها از این احساس خطر میکنند که با پذیرفتن بحران زیستمحیطی، «نوع خاص و محبوب مردانگی نشاتگرفته از صنعت و سلطهی ناشی از آن» زیر سوال برود. اتفاقی نیست که اغلب مردان انکارکنندهی فاجعهی زیستمحیطی یا آنها که با لجبازی هر روز در کار ستایش استیک و کباباند و نمیپذیرند که باید از مصرف گوشت کاست، ضد زن هم هستند. همانجور که عجیب نیست که دو نفری که امروز چهرههای اصلی رسانهها در حفظ محیط زیستاند- یکی در کنشگری و دیگری در سیاست-، هر دو زن هستند: گرتا تورنبرگ و الکساندریا اوکاسیو کورتز.
فرناز سیفی- ۲۰ بهمن ۹۸