امروز:   خرداد ۱۴, ۱۴۰۴    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
ژوئن 2025
د س چ پ ج ش ی
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
آخرین نوشته ها

وقتش است که زنان فلسفه بورزند

این یک شکایت نیست، تنها توصیفی از وضعیت است.
ما زنان سرزمین های جنوب غرب آسیا در هشت مارس ۲۰۲۵ باید به چه بیندیشیم؟ به حقوق احقاق نشده مان؟ به نابرابری دستمزدهایمان؟ به سقف های شیشه ای بالای سرمان؟ به آینده کودکان وامانده مان؟ به جنگ؟ به تورم؟ به روابط سمی و فرهنگی که سرکوب می کند؟ به قانونی که از حذف و تضعیف ما حمایت می کند؟ به اقتصاد سیاسی که ما را طرد می کند؟ به تنهایی که به بهانه هزینه برابری طلبی نصیب مان شده؟ یا به مسئولیت های بی شماری که در جهان جدید برعهده گرفتیم؟……/

***

به نظرم ما تنها باید به یک چیز بیندیشیم؛ منطق تازه ای برای هستی تازه مان!

امروز با تجربه تغییر قرنی که قرن مبارزات زنان نام داشت؛ ما زنان خاورمیانه (آنگونه نام مان نهاده اند) بیش از پیش حس طرد و رهاشدگی داریم؛ نه تنها از سوی حاکمان و طبقه قدرتمندان، بلکه از سوی جامعه و فرهنگی که دیگر توان منکر شدن گفتمان حق خواهی ما را ندارد و در عین حال جنگی خاموش را در رقابتی پنهان بر سر منافع با ما پیش می برد و حتا نظام قدرت جهانی که برای پیش برد اهداف و منافع اش ما را هزینه می کند و هرگاه به نفع اش باشد از جایگاه تضعیف شده ما ایدئولوژی حقوق بشرش را آبیاری کرده و هرگاه به نفع اش نباشد ما را چون هیزمی در جنگ های منطقه می سوزاند.

تنها زنان هستند که می دانند رنج زنی که بی هیچ پشتوانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مسئولیت زندگی خود و دیگران را برعهده دارد یعنی چه. تنها زنان این منطقه هستند که می فهمند داغ مادری که غم کشته شدن یا معلول شدن فرزند را بر دل دارد یعنی چه. تنها زنان اینجایند که با چشمان نگران آینده ای را می کاوند که در سرنوشت همسایگانشان دیدند و همدردی کردند و صدایی نداشتند. جهانی که در آن با تمام اختلافات طبقاتی، فرهنگی و ایدئولوژیک، زنان خاورمیانه را به تمامی در قعر جهنم رقابت های خود نگاه داشته و تنها زمانی به آنها صدا می دهد که منفعتی برایش به دنبال داشته باشد.

منفعت؛ منطق دوره مدرن!

مدرنیته بر دو منطق اصلی توضیح داده شده و از آن ها مشروعیت می گیرد؛ یکی خیر اعلا و دیگری برترین قدرت.

خیر اعلا ایده مرکزی اخلاق مدرن است. فلسفه ای که تمام انتخاب های فردی و گروهی را منوط به در نظر گرفتن منفعت خرد می کند. چون منفعت خرد منفعت بلندمدت است و می تواند منافع فردی و گروهی را در جهت منافع بشری قرار دهد که تنها از طریق تلاش برای رسیدن به خیر اعلا ممکن می شود. اینگونه است که منافع مردسالارانه در نهادهای مدرن جایی ناگزیر می شود که به شکایت های جنسیت های دیگر توجه کند. چرا که در منفعت خردمندانه آن در بلندمدت این است که همراهی این گروه ها را از دست ندهد و غیر از آن دیگر اقلیت ها را هم در نظر می گیرد و با چانه زنی بر سر حقوق و تسهیم منابع می کوشد تا از شورشی علیه بنیادهای خود جلوگیری کند. این گونه منطق ورزی البته دستاورد بزرگی برای تاریخ بشریت است، چرا که پیش از این در گفتمان های پیشامدرن خرد به این نتیجه دست نیافته بود که می تواند با فراهم ساختن امکان چانه زنی و نهادمند کردن امکان اعتراض مستدل و اصلاح فرآیندها از فروپاشی نهادهایش جلوگیری کند.

اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود و امکان چانه زنی فقط به نهادینه شدن منطق برهان منوط نیست. بلکه شما زمانی می توانی برهان خود را بیان کنی و به کرسی بنشانی که از قدرت بهره مند باشی. اینجاست که منطق قدرت وارد می شود. منطق قدرت اصلا منطق پیچیده ای نیست و می توان آن را در یک جمله توضیح داد؛ منطق قدرت از دسترسی به منابع و امکان کنترل آن ها بر می آید.

بنابراین پیش نیاز اینکه یک نیروی اجتماعی بتواند استدلالی را در نقد عملکرد نهادهای موجود مطرح کند این است که تبدیل به قدرتی شود که این قدرت بتواند دسترسی باقی جامعه را به بخشی از منابع مشترک کنترل کند. دقیقا همین منطق است که اعتصاب کارگران، نیروهای خدمات شهری، صاحبان سرمایه و … را معنادار می کند. همچنین دقیقا همین منطق است که مذاکره میان کشورهای دارای منابع فسیلی، معادن کلیدی، تکنولوژی های صنعتی یا نظامی را برای گرفتن امتیاز بیشتر به نتیجه می رساند. نتایجی که به نظر منطقی می رسند و نهایتا در جهت خیر اعلای همه جامعه بشری تلقی می شوند.

اما ما زنان خاورمیانه که بر تاریخی از محرومیت و طرد ایستاده ایم و از مهارت های استدلال در منطق مدرن هم چندان برخوردار نیستیم چگونه می توانیم در جهان مدرن مشارکتی موثر، خودبنیاد و جایگاهی پایدار و مشروع پیدا کنیم. مشارکت و مشروعیتی که نه تنها بقای ما را تضمین کند، بلکه میل ما به خوشبختی را هم به رسمیت بشناساند.

اینجاست که دو راه برای پایان دادن به چرخه طرد، حذف و خشونت به نظر می رسد؛ یکی تجهیز زنان به منطق مدرن برای ورود به حوزه چانه زنی و دیگری تلاش برای شکستن ساختارهای قدرتی که بر منابع سیطره دارند و از آن خود کردن بخشی از منابع حتا به حکم زور تا توازن قوا به نفع زنان تغییر کند. در مورد اول شاهد هستیم که زنان و دیگر جنسیت های در حاشیه وارد گفتمان های فمنیستی می شوند و می کوشند تا با استدلال های حق خواهانه حقوق نادیده انگاشته شده و بنیادین خود را به عنوان انسان و شهروند مدرن بدست آورند. در مورد دوم هم وارد رقابت های مختلف شده و می کوشند در رقابت ها پیروز شوند و منابعی چون پول، قدرت یا مالکیت را در کنترل درآورند.

گرچه هر دو این این راه ها تا کنون دستاوردهایی داشته و بی از هیچ نتیجه ای نبوده اما نقدهای بنیادینی به آن ها وارد است. از جمله اینکه منطقی که زنان وارد آن می شوند از آن خورشان نیست، بلکه متعلق به تمدن مردانه ای است که در طول تاریخ با برتری جویی خرد مردانه صورت بندی شده است. این خرد مردانه است که خیر اعلا را در راس هرم داوری منطقی قرار داده و پیوسته کوشیده تا با ایده آلیستی دیدن اخلاق اگوی خود را از ورطه شرایط معمول بیرون بکشد و به حد اعلای آنچه که هست برساند. حر اعلایی که در واقع نوعی برترین انسان یا انسان خدایگونه است. اینگونه نگاه به منطق باعث شده که میدان رقابت در معرفت شناسی ها و هستی شناسی های مردانه یا فردی تلقی شود یا اگر جمعی است تحت لوای یک خرد نخبه برآمده از برترین ها درآید. تجربه جهانی نیز این را نشان می دهد که رقابت برای برتری جویی و رکوردزنی در همه حوزه ها حتی در حوزه های قهرمانی رنج های زیادی برای بشریت به بار آورده و گرچه سرعت تحولات تاریخی و توسعه را شتاب بخشیده، اما به رنج توده های عظیم مردمان معمولی بی اعتنا بوده است. این منطق چه در نگاه راست گرایان و چه در نگاه چپ گرایان به گونه ای از انسان توقع خردمندی سرد و اخلاقی را مطرح می کند که جز با به سخره گرفتن هر آنچه به عنوان امیال و عواطف عادی می شناسیم و از آنها معناهای خردی برای زندگی می سازیم، پیش نمی رود.

راه دوم نیز موجب شده منش زنانه که در طی تاریخ با عنوان منشی عاطفی، از خودگذشته، نرم خو و در نهایت انعطاف پذیر شناخته می شد، به ورطه فهم محاسبه گر از هستی تغییر ماهیت دهد و همچون همان مرد رقابت جویی که با عمل گرایی منفعت جویانه اش در پی کسب قدرت، ثروت و منابع مشروعیت است، با محاسبه جزئی در تصمیم گیری هایش پیش برود. به این ترتیب تمام توافقات میان افراد به توافقاتی جزئی منوط به کسب منفعت تبدیل شده که به طبع تنها می تواند کوتاه مدت باشد، چرا که با تغییر شرایط، امکان تغییر موازنه قوا هم وجود خواهد داشت و هیچکس نمی خواهد امکان کسب امکانات بیشتر را با یک قرارداد وفادارانه طولانی مدت از خود بگیرد.

بنابراین مشکل بنیادین هر رو این روش ها در کنار هم است که بر اصلی خودبنیاد برای زنان استوار نیست. یعنی چه؟

یعنی اینکه زنان و البته همه اقلیت های جنسیتی با ورود به عرصه منطق های موجود خود را ذیل ساختاری قرار می دهند که از پیش اصول اش مشخص شده و آنها در تعیین اصل ها نقشی نداشتند. اصولی که هرچند مردان قدرتمند می کوشند آن ها را طبیعی و ذاتی جلوه دهند، می تواند مورد نقد جدی قرار بگیرد. چرا که اگر نقد نشود از پیش همه کنش ها و انتخاب های بازیگرانش را به داوری نشسته و جایگاه کسی را بالاتر می داند که اصول مستقر آن را بهتر عملی سازد.

و کسی که اصلی را در یک سیستم به بهترین شکل پی می گیرد و عملی می کند در واقع چه کرده است؟ آن سیستم را تقویت کرده حتا اگر خودش به قدرت بیشتری در همان ساختار دست پیدا کند. پس به این ترتیب ما با مردان بیشتری مواجه خواهیم بود که به دنبال کسب منابع بیشتر به مشروعیت خیر اعلا ارجاع می دهند و خود را قهرمان تنهایی فرض می کنند که باید قله های انسانیت خدایگونه را فتح کندُ، حتا اگر این مردان در ظاهر زن باشند و آنها را زنانی موفق بنامیم.

اما آیا این همان نتیجه ای است که زنان می خواهند؟

خصوصا زنان خاورمیانه که در طبقه بندی قدرت در قعر قرار می گیرند و حالا باید نه تنها با مردان بومی، بلکه با زنان دیگر و بعد مردان دیگر هم به رقابت بر سر قدرت و منابع بپردازند. رقابتی که حتا بر مبنای منطق موجود میان خودشان هم به عنوان نیروهایی از طبقات و اقشار مختلف برقرار است. تا رد نهایت چه اتفاقی بیفتد؟ همین درد و رنجی که بر جهان انسان ها سایه انداخته است به دست برندگان بعدی تداوم بیابد.

چه باید کرد؟

به نظر می رسد باید از در تنگ وارد شد.

در تنگ کجاست؟ در تنگ اندیشیدنی دشوار و دقیق به چگون بودن خود است تا منطقی تازه از آن بروید و این منطق تازه بتواند جهان تازه ای را ترسیم کند.

زنان، کودکان، اقلیت ها و در حاشیه ماندگان این منطقه از دنیا بیش از هر کس به رنجی دچارند که مزه هر روز زندگی آنها در جهان مدرن شده است و با اینهمه برای خود امکان های بقا را می جویند و با هر جنگ، نسل کشی، سرکوب و ستم بیشتر تجربه بیشتری در برساختن معناهای تازه در زندگی پیدا می کنند.

از زنان مهاجر که بپرسی چه افغانستانی باشند، چه کرد، چه ارمنی، چه ایزدی، چه ترک ، فارس و عرب و تاجیک و ترکمن و بلوچ می توانند هزار معنی در شرح مقاومت برای زندگی برایت روایت کنند. مردمانی معمولی که یا مانند فلسطینیان می مانند و زمین زندگی را پاس می دارند، یا مثل افغانستانی ها کوچ می کنند و زندگی را به زمین پیوند می زنند. این تاریخ سده اخیر مردمانی است که از سواحل مصر تا کوه های بلند افغانستان درگیر منطق ساختن جامعه ای شدند که به آنها گفته اند مدرن است و بهتر است. دولت-ملتی که قرار بوده آنها شهروندانش باشند، اما مغفول ماندگانش شدند.

آیا وقت آن نرسیده که چنین تاریخ غنی ای از مبارزه برای زندگی و مقاومت در برابر طرد به توضیح منطقی تازه ای برسد؟ منطقی که در آن به جای خیر اعلا، خیر مشترک همه آنان که زنده هستند و زندگی می کنند را داور قرار دهد؟

توضیحی که گرچه می تواند در گفتگوی با فیلسوفانی چون جودیت باتلر و نانسی فریزر قرار بگیرد، اما تجربه ای است که نمی تواند در کلام آنها بیاید.

به نظر می رسد که همه حق خواهان خاورمیانه ای از جمله زنان باید به ابزار منطق تجهیز شوند تا بتوانند به خوداندیشی جدی بپردازند. آنها که تاکنون به فعالیت در میدان عملی حق خواهی پرداختند دیگر باید در کنار حقوق، اقتصاد، جامعه شناسی و ادبیات، به فلسفه هم وارد شود و خیلی جدی و متمرکز به تحول در منطقی بیندیشد که بتواند نه تنها اصول خودبنیاد خود را برخاسته از این تجربه زیسته استوار کند، بلکه توضیحی مستدل درباره توزیع منابعی ارائه دهد که کسی نمی تواند از زنان بطور خاص و انسان ها به طور عام بگیرد؛ منابعی چون عاطفه جمعی، بدن مشترک و حافظه خلاقی که در هنر مبارزانه زیستن متجلی می شوند و اجزای بی واسطه خرد مبارز برای نگه داشتن زندگی جمعی و تداوم بقا در بحران های پیاپی اند و از طریق زنانه زیستن حفظ شده، آموزش داده میشوند و در اراده ها ادامه پیدا می کنند. این است قدرت بلامنازعی که در اشتراک معانی تجربه زیسته انسانی زنان است که باید صدایی بیابد و این برعهده زنان امروز اینجاست.

سارا کریمی
کانون زنان ایرانی

اسفند ۲۰، ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی