جنبش زنان خانهنشین سنتگرا؛ تقاطع استعمار جنسیت و نژادپرستی در دوره ترامپ
گفتمان جنبش «زنان خانهنشین سنتگرا» در تضاد کامل با فمینیسم سیاه و نظریههای انتقادی فمنیست ضداستعماری قرار دارد. برای نمونه، نویسندگانی چون آدری لرد، بل هوکس، و پاتریشیا هیل کالینز بارها بر این نکته تأکید کردهاند که زن بودن بهتنهایی نمیتواند بنیانی برای همبستگی باشد؛ بلکه تجربۀ مشترکِ سلطۀ جنسیتی، نژادی و اقتصادی است که خواهرانگی را معنا میبخشد…/
***
سالومه رحیمی
در گفتمان زنان خانهنشین سنتگرا، این واقعیت بهکلی نادیده گرفته میشود و زن «آرمانی» بهمثابۀ زن سفید، مطیع، غیرشاغل، و دگرجنسگرا تصویر میشود. به بیان دیگر، گفتمان آنان تصویری تکبعدی و حذفگرایانه از زنانگی ارائه میدهد که نهتنها با واقعیتهای زیستی زنان در تقاطع هویت بیگانه است، بلکه به بازتولید خشونت علیه زنان کوییر، دگرباش، رنگینپوست و طبقهکارگر دامن میزند.
✅در نظریۀ کوییر ضداستعماری، مفهوم «استعمار جنسیت» که توسط فیلسوف فمینیست آرژانتینی ماریا لوگونس معرفی شده نقشی کلیدی در درک چگونگی آغاز استعمار از طریق بهرهکشی از بدن زنان ایفا میکند. لوگونس با گسترش نظریۀ «استعمار قدرت» نشان میدهد که استعمار اروپایی نهتنها ساختارهای نژادی و اقتصادی را تحمیل کرد، بلکه نظامهای جنسیتی دگرجنسگرایانه و مردسالارانه را نیز به جوامع بومی تحمیل نمود.
⬅️لوگونس استدلال میکند که پیش از استعمار، بسیاری از جوامع بومی ساختارهای جنسیتی سیالتری داشتند و نقشهای جنسیتی متنوعتری را به رسمیت میشناختند. اما استعمارگران اروپایی با تحمیل دوگانۀ جنسیتی زن/مرد و نهادینهسازی دگرجنسگرایی اجباری، بدن زنان را بهعنوان منابعی برای تولید مثل، کار خانگی و ارضای جنسی مردان استعمارگر مورد بهرهکشی قرار دادند. این فرآیند نهتنها به سرکوب زنان انجامید، بلکه ساختارهای اجتماعی بومی را نیز دگرگون کرد.
به گفتۀ لوگونس: «استعمار، نظام جنسیتی مدرن/استعماری را تحمیل کرد که در آن زنان رنگینپوست بهعنوان موجوداتی غیرانسانی، جنسی و فاقد شأن انسانی تلقی میشدند.»
او این نظام را به دو بخش تقسیم میکند: «سوی روشن» که در آن زنان سفیدپوست در چارچوب دگرجنسگرایی و مردسالاری قرار میگیرند، و «سوی تاریک» که در آن زنان بومی و آفریقاییتبار با خشونت، بهرهکشی و غیرانسانسازی قرار مواجه میشوند.
📋 گلویا آنزالدوآ، نویسنده و نظریهپرداز کوییر فمنیست پسااستعماری در کتاب «مرزها/سرزمین مرزی: مستیزای جدید» به تحلیل وضعیت زنان بومی و مستیزا در دوران استعمار و تاثیرات آن بر هویت و جنسیت آنان میپردازد. او بیان میکند که زنان بومی و مستیزا در طول تاریخ استعمار، بهعنوان نیروی کار ارزان و برده، مورد استثمار قرار گرفتهاند. در این شرایط، آنها از سوی استعمارگران اسپانیایی و انگلیسیها، و حتی از سوی جوامع خودشان، تحت فشار بودهاند.
آنزالدوآ از این استعمار فرهنگی و جنسی بهعنوان ابزاری برای تثبیت و تحمیل هویتهای هژمونیک و مردسالارانه یاد میکند که به زنان هیچ فضای خودمختاری و عاملیت نمیدهد. او با تحلیل مفهوم «آگاهی مستیزا» تلاش میکند تا هویت و تجربیات پیچیده و چندوجهی افرادی را که در مرزهای فرهنگی، جنسیتی و نژادی زندگی میکنند درک و تبیین کند. برای بررسی انتقادی واژۀ نوظهور «زنان خانهنشین سنتگرا» ضروری است سه مفهوم کلیدی در نظریۀ فمینیسم تقاطعی تعریف شوند: سلطۀ فرهنگی، ساختارهای اجتماعی، و عاملیت فردی.
این تحلیل با اتکا بر این مفاهیم، نشان میدهد که چگونه گفتمان زنان خانهنشین سنتگرا بهگونهای بلاغتی و ایدئولوژیک، سلطۀ مردسالارانه را مشروعیت میبخشد.
✅ادامه مطلب (https://harasswatch.com/news/2448/)
دیدبان آزار
۱ خرداد ۱۴۰۴