فقر آموزش در ایران؛ زبان رسمی و فقر اقتصادی عامل بازماندگی از تحصیل به حاشیهراندهشدگان
آموزش تک زبانه و شکاف طبقاتی، آموزش عمومی و عالی را از دسترس کودکان به حاشیه رانده شده خارج کرده است. گزارش «پایش فقر: فقر آموزش» مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران میگوید ۴۱ درصد از دانشآموزان در پایان پایه چهارم ابتدایی به سطح «حداقل مهارت خواندن» نمیرسند و نرخ ترک تحصیل افزایش یافته است. فقر اقتصادی و آموزش تک زبانه به زبان فارسی از مهمترین علتهای ترک و بازماندگی از تحصیل هستند…
***
نرخ بیسوادی افراد بالای شش سال در پایان سال ۱۴۰۲ بزرگتر از ۱۲ درصد (۱۲٬۳۳ درصد) برآورد شده است. فاصله این شاخص در مناطق شهری و روستایی از ۱۰ درصد بزرگتر بود؛ در مناطق روستایی ۱۹٬۳۵ درصد و در مناطق شهری ۸٬۶۹ درصد افراد بزرگتر از شش سال بیسواد بودند. روند ۱۲ ساله این شاخص بیانگر کاهش آن بهصورت پیوسته تا همهگیری کووید ۱۹ است. پس از همهگیری کووید که موجب تعطیلی مدارس و آموزش مجازی شد، نرخ بیسوادی بهویژه در مناطق روستایی روند افزایشی داشته است.
توزیع جغرافیایی نرخ بیسوادی بزرگتر از شش سال در ایران نشان میدهد مناطقی که زبان فارسی، زبان مادری کودکان در سن تحصیل نیست، جمعیت بیسوادها بیشتر است. سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی سه استان با بالاترین نرخ بی سوادی هستند. پس از آن هم استانهای ایلام، لرستان، زنجان، گلستان، خراسان شمالی، همدان، آذربایجان شرقی، گیلان، قزوین، چهارمحال و بختیاری، گیلان، کرمانشاه و تهران نرخ بیسوادی بالاتر از میانگین کشوری دارند.
فاصله نرخ بیسوادی در استان سیستان و بلوچستان (۲۰٬۰۷ درصد) با میانگین کشوری (۱۲٬۳۳) حدود هشت درصد و با یزد در جایگاه کمترین نرخ بیسوادی (۵٬۶۲ درصد) بزرگتر از ۱۴ درصد برآورد شده است. این دادهها میگویند در سیستان و بلوچستان از هر ۱۰۰ نفر جمعیت بزرگتر از شش سال حداقل ۲۰ نفر بیسواد هستند در حالی که در یزد ۵٬۶ نفر؛ یعنی ۳٬۶ برابر کمتر.
نداشتن مدرک پایان تحصیلات دوره ابتدایی گروه سنی ۱۲ تا ۱۷ سال از دیگر شاخصهایی است که مرکز پژوهشهای مجلس بررسی کرده است تا نابرابری در دسترسی به آموزش را نشان دهد. میانگین کشوری این شاخص ۷۶ صدم درصد برآورد شده است و روندی کاهشی در ۱۲ سال بعد از ۱۳۹۰ را نمایان میکند. با این حال توزیع جغرافیایی این شاخص نشان میدهد فاصله سیستان و بلوچستان با میانگین کشوری چهار برابر است. در استان سیستان و بلوچستان ۳٬۲۲ نفر از هر ۱۰۰ نفر جمعیت ۱۲ تا ۱۷ ساله موفق به پایان تحصیلات دوره ابتدایی نشدند.
خوزستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه، تهران، همدان، هرمزگان، قزوین و ایلام دیگر استانها با نرخ بزرگتر از میانگین کشوری در نداشتن مدرک پایان تحصیلات دوره ابتدایی بودند. در استانهای خوزستان (۱٬۳۶)، آذربایجان غربی (۱٬۲۷) و کرمانشاه (۱٬۲۲) اندازه شاخص بزرگتر از یک درصد و در تهران حدود یک درصد (۰٬۹۷) برآورد شده است.
یک دلیل مهم برای بزرگ بودن شاخص عدم داشتن مدرک پایان تحصیلات دوره ابتدایی در استانهای سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، خوزستان و کرمانشاه نظام آموزشی تکزبانه در ایران است.
شاخص نداشتن مدرک تحصیلی پایه دوم متوسطه گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سالهها تاثیر نظام آموزش تکزبانه بر بازماندگی از تحصیل را آشکارتر میکند. در سیستان و بلوچستان ۵۸٬۰۴ درصد این گروه سنی بدون مدرک پایان دوره دوم متوسطه هستند؛ یعنی بزرگتر از دو برابر میانگین کشوری که ۲۷٬۶۴ درصد گزارش شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در بخشی از این گزارش «دو زبانه بودن» یا «چند زبانه بودن» محیط خانه و کودک را از عوامل موثر بر سطح سواد و عملکرد تحصیلی دانشآموزان عنوان کرده اما در باره میزان اثرگذاری این شاخصه بر ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل دانشآموزان مناطقی که زبان مادری، زبان رسمی آموزش یعنی فارسی نیست، سکوت کرده است. با این حال مقایسه شاخصهایی چون نداشتن مدرک تحصیلی دوره اول و دوم متوسطه، دوره ابتدایی، بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل بیانگر پررنگ بودن عامل «زبان آموزش» در «فقر آموزش» است.
به گفته بازوی پژوهشی مجلس شورای اسلامی شاخص نداشتن مدرک پایان تحصیلات دوم متوسطه گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ بهصورت مستمر کاهشی بود و از بیش از ۶۰ درصد به ۲۸٬۷ درصد تنزل یافت. این روند اما در سالهای بعد سینوسی و رو به بالا شد به گونهای که در سال ۱۳۹۸ به ۳۰ درصد رسید. در فاصله ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ شمار افراد بدون مدرک تحصیلی دوره دوم متوسطه با شیب ملایم کمتر شد اما در سال ۱۴۰۲ بار دیگر افزایش یافت و به ۲۸٬۶ درصد (نزدیک به شاخص سال ۱۳۹۶) رسید.

برای درک دقیقتر از تاثیر زبان آموزش «مطالعات پرلز» است. در این مطالعات توانایی خواندن و درک دانشآموزانی که در خانه به زبان رسمی آموزش صحبت میکنند و دانشآموزانی که به زبانی غیر از زبان آموزش صحبت میکنند اندازهگیری میشود. آخرین نتایج این مطالعات در باره ایران فاصله زیاد میان دانشآموزانی که به زبان فارسی در خانه صحبت میکنند با دانشآموزانی است که زبان مادریشان فارسی نیست.
نمره خواندن دانشآموزانی که «همیشه به فارسی صحبت میکنند» ۴۴۰، یعنی ۸۸ نمره از دانشآموزانی که «هرگز به فارسی صحبت نمیکنند» بیشتر بود. دانشآموزانی که «گاهی اوقات فارسی صحبت میکنند» هم با نمره ۳۷۴، ۶۶ نمره از آن دسته که «همیشه به فارسی صحبت میکنند» و ۳۳ نمره از گروهی که «تقریبا همیشه به فارسی صحبت میکنند»، کمتر ارزیابی شد.
از نظر مرکز پژوهشهای مجلس فاصله بسیار زیاد دو شاخص نداشتن مدرک تحصیلی ابتدایی و متوسطه در ایران میتواند متاثر از تمرکز دولت و جامعه بر آموزش ابتدایی و امکانات آموزش و پرورش باشد. پژوهشگران این مرکز گفتهاند در مقاطع تحصیلی بالاتر «احتمال اینکه دانشآموز به دلیل فقر به نیروی کار کشاورزی در روستا و صنعت در شهر تبدیل شود، بیشتر است». «توجه کمتر آموزش و پرورش به افزایش مدارس دوره متوسطه در سراسر کشور»، «فاصله خانه تا مدرسه»، «مدارس مختلط» و «فقر اقتصادی خانواده» از دیگر عوامل موثر بر پایین بودن نرخ تحصیل در مقطع متوسطه به نسبت ابتدایی در این گزارش هستند.
پژوهشگران مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از این گزارش با استناد به دادههای هزینه و درآمد خانوار و همینطور آمار وزارت آموزش و پرورش، جمعیت ۱۸ تا ۲۴ ساله بدون مدرک تحصیلی دوم متوسطه را به نسبت سه گروه دهکی پایین، متوسط و بالا بررسی کردهاند. نتیجه این بررسی نشان میدهد جمعیت جوانانی که دوره متوسطه دوم را تکمیل نکردهاند در سه دهک پایین (۴۰٬۱) دو برابر سه دهک بالا (۲۰ درصد) است. این شاخص برای چهار دهک میانی چهار تا هفت هم حدود ۲۴ درصد برآورد شده است. نکته قابل توجه اینکه در سه گروه درآمدی جمعیت افراد بدون مدرک تحصیلی به نسبت سال ۱۴۰۱ افزایش یافته است.
نرخ ترک تحصیل در مقطع متوسطه دوم به تفکیک استان و گروههای درآمدی هم موثر بودن دو عامل «فقر اقتصادی» و «زبان رسمی» را در محروم شدن از آموزش تایید میکند. جمعیت بازماندگان از تحصیل تا سال تحصیلی ۱۳۹۷- ۱۳۹۶ کاهشی بود اما از سال تحصیلی بعد به شکل چشمگیری (نزدیک به دو برابر) افزایش یافت.
جمعیت بازماندگان از تحصیل مقطع متوسطه دوم ۵۳۵ هزار و ۹۳۲ نفر اعلام شده است. در مقطع متوسطه اول و ابتدایی شمار بازماندگان بسیار نزدیک است؛ ۱۸۹ هزار و ۵۳۴ متوسطه اول و ۱۸۵ هزار و ۸۱۳ نفر مقطع ابتدایی.
نکته مهم اما روند صعودی بازماندگان از تحصیل مقطع ابتدایی از سال تحصیلی ۱۳۹۸ـ ۱۳۹۹ است؛ در این سال شمار بازماندگان از تحصیل در این مقطع از ۱۴۱ هزار و ۹۴۴ نفر در سال قبلتر به ۱۴۷ هزار و ۱۱۸ نفر و در سال بعد (۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰) به ۲۱۰ هزار و ۲۲۱ نفر رسید. بر پایه این دادهها طی دو سال حدود ۷۰ هزار نفر بیشتر شد. همهگیری کووید یکی از عوامل موثر بر افزایش نرخ بازماندگی از تحصیل در این سالها است اما نمیتوان نقش افزایش نرخ تورم و هزینه خانوار را نادیده گرفت.
استان سیستان و بلوچستان بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل را دارد؛ نزدیک به ۷۷ درصد گروه سنی ۱۵ تا ۱۷ سال در این استان از چرخه آموزش حذف شدهاند. این شاخص برای گروه سنی ۱۲ تا ۱۴ درصد حدود ۲۸ درصد و شش تا ۱۱ سال حدود ۱۰ درصد اعلام شده است. آذربایجان غربی، خراسان شمالی، گلستان، خراسان رضوی، همدان، خوزستان، کردستان، اردبیل، زنجان، لرستان و هرمزگان دیگر استانهایی هستند که نرخ بازماندگی از تحصیل بزرگتر از میانگین کشوری دارند.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میگوید در سال تحصیلی ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰ به به ازای هر ۱۰۰۰ نفر، در گروه سنی شش تا ۱۱ سال، یعنی مقطع ابتدایی حدود ۲۶ نفر، گروه سنی ۱۲ تا ۱۴ سال ۶۱ نفر و مقطع متوسطه دوم ۲۶۵ نفر از تحصیل بازماندند. این رقم در استان سیستان و بلوچستان برای مقطع متوسطه دوم ۷۶۹ نفر، متوسطه اول ۲۷۶ نفر و مقطع ابتدایی حدود ۹۳ نفر بود. به بیان دیگر نرخ بازماندگی از تحصیل در سیستان و بلوچستان مقطع ابتدایی ۳٬۶ برابر، مقطع متوسطه ۴٬۵ برابر و متوسطه دوم ۲٬۹ برابر میانگین کشوری بود.
این گزارش تایید میکند نرخ بازماندگی از تحصیل در شهرستانهای نواحی مرزی جنوب شرقی، شمال غربی و تا حدودی غرب ایران بیشتر است. این مناطق از ایران جغرافیای ملیتهای به حاشیهرانده شده چون بلوچها، کردها و ترکها است.
یک شاخص دیگر که در این گزارش به آن استناد شده میانگین نمرات کل دروس به تفکیک استان است. میانگین نمرات در خرداد ۱۴۰۲ کمتر از ۱۰ (۹٬۹۴) گزارش شده که به تنهایی بیانگر ضعف نظام آموزشی در ایران است. علاوه بر این ضعف که سراسری است، تفکیک استانی میانگین نمرات نهایی نشان میدهد دانشآموزان مناطقی که زبان مادری با زبان رسمی آموزش تفاوت دارد، میانگین نمرات و کیفیت آموزش پائینتر است. سیستان و بلوچستان، خوزستان، کهکیلویه و بویراحمد، آذربایجان غربی، هرمزگان، کردستان، لرستان، کرمانشاه، گیلان، ایلام ده استان با کمترین میانگین نمرات در خرداد ۱۴۰۲ بودند. میانگین نمرات در استان سیستان و بلوچستان ۷٬۷۴، یعنی ۲٬۲ نمره کمتر از میانگین کشوری و ۴٬۳ نمره از یزد (۱۲٬۰۴) که بهترین رتبه را داشت، بود.
از دیگر شاخصهای این گزارش نسبت والدین فاقد مدرک تحصیلی در جمعیت کمتر از ۱۸ سال است که نشان میدهد میانگین کشوری این شاخص در سال ۱۴۰۲ به ۳۹٬۱ درصد رسیده. البته که همانند سایر شاخصها این نسبت در تمام مناطق و گروههای درآمدی یکسان نیست. در استان سیستان و بلوچستان ۵۹٬۶ درصد والدین دارای فرزند زیر ۱۸ سال دیپلم هم ندارند؛ یعنی ۲۰ درصد بزرگتر از میانگین کشوری.
همینطور نسبت والدین بدون مدرک دیپلم در سه دهک کم درآمد بیش از دو برابر سه دهک پردرآمد است؛ ۵۴٬۱ درصد در برابر ۲۲٬۹ درصد. پیامد این وضعیت به صورت مشخص در آزمون سراسری ورود به دانشگاه نمایان میشود که دهکهای کم درآمد کمترین سهم را در رتبهها و دانشگاههای برتر دارند.
مرکز پژوهشهای مجلس با بررسی نسبت قبولی در آزمون سراسری ۱۴۰۲ و دهکهای درآمدی به این نتیجه رسیده است که دهکهای کمدرآمد کمترین سهم را از دانشگاههای دولتی دارند و چهار دهک هفتم تا دهم بیشترین.
۵۷٬۸ درصد «کل رتبهها» آزمون ۱۴۰۲ از دهکهای هفتم و هشتم (۲۳٬۴) و نهم و دهم (۳۴٬۴) بودند. سهم دو دهک نخست فقط ۹٬۱ درصد بود. دهکهای سوم تا ششم هم ۳۳ درصد صندلی دانشگاههای دولتی را بهدست آوردند که سهم دهک سوم و چهارم ۱۴ درصد و پنجم و ششم ۱۹ درصد بود.
این نسبت در رتبههای برتر نابرابرتر است، بهگونهای که در رتبههای زیر سه هزار دو دهک نهم و دهم بیش از نیمی (۵۳٬۹ درصد) کرسی دانشگاهها را تصاحب کردند، در حالی که تنها ۳٬۴ درصد قبول شدگان با رتبه کمتر از سه هزار از دهک اول و دوم بودند. دهکهای سوم و چهارم (۷٬۶ درصد) و پنجم و ششم (۱۴ درصد) در مجموع ۲۱٬۶ درصد رتبههای زیر سه هزار را به دست آورند؛ برابر با سهم دهکهای هفتم و هشتم که ۲۱ درصد از قبول شدگان این گروه را تشکیل دادند.
نابرابری در دسترسی به رتبههای برتر کنکور محصول کالاییسازی آموزش، بهویژه در مقطع متوسطه دوم است که به هزینه برای دورههای آمادگی کنکور نیاز دارد.
گزارش هزینه درآمد خانوار در سال ۱۴۰۲ و بررسی هزینه آموزش در سبد خانوار طی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲ از کاهش چشمگیر هزینه آموزش در سال ۱۳۹۷ و پس از آن حکایت دارد. میانگین وزنی هزینه آموزش در سال ۱۳۹۷ نزدیک به پنج درصد (۴٬۷۲ درصد) برآورد شده بود اما در سالهای بعد روند نزولی داشت و در سال ۱۴۰۲ به ۱٬۰۱ درصد تنزل یافت. این نسبت البته در خانوارهای روستایی و شهری متفاوت بود؛ خانوار روستایی حدود هشت دهم درصد برای آموزش هزینه کرد.
هزینه آموزش در استانهای مختلف هم یکسان نبود. استان اصفهان با ۳٬۳۳ درصد در رتبه نخست، چهار برابر ایلام با ۰٬۷۱ درصد هزینه در رتبه آخر، برای آموزش هزینه کرد. کردستان، آذربایجان غربی، لرستان، کرمانشاه، البرز، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان دیگر استانهایی هستند که کمتر از دیگر استانها برای آموزش هزینه کردند. در صدر جدول هم پس از اصفهان استانهای آذربایجان شرقی، یزد، فارس، مازندران، کهگیلویه و بویراحمد، مازندران، تهران و گیلان قرار دارند که حداقل دو درصد از هزینه خانوار به آموزش اختصاص داده شده است.
نسبت هزینه آموزش خانوار به تفکیک گروههای درآمدی در مناطق مختلف تصویری شفافتر از نابرابری را نمایان میکند. در استان تهران دو دهک پر درآمد چهار برابر همین گروه در کردستان برای آموزش هزینه کردند و هزینه آموزش دو دهک کم درآمد بزرگتر از دو دهک پر درآمد در کردستان بود.
این دادهها نگرانیها و هشدارهای تشکلهای صنفی معلمان، پژوهشگران و جامعهشناسان، کارشناسان اقتصادی منتقد خصوصیسازی و سیاستهای اقتصادی نئولیبرال که گفته بودند کالاییسازی آموزش، کودکان لایههای فقیر و به حاشیهرانده شده را از چرخه آموزش عمومی و عالی حذف خواهد کرد، تایید میکند.
تشکلهای صنفی معلمان و فعالان ملیتهای تحت ستم نیز بارها آموزش تکزبانه و ممنوعیت آموزش به زبان مادری را موجب نابرابری در دسترسی به آموزش عمومی و عالی دانسته و از دولت خواسته بودند حق آموزش به زبان مادری را برای کودکان در سن آموزش به رسمیت بشناسد.
اسفند ۱۴۰۳ سخنگوی دولت جمهوری اسلامی از ارسال لایحه «آموزش به زبان مادری» به مجلس شورای اسلامی خبر داد. این خبر اما با واکنش منفی طیف گستردهای از «روشنفکران» مخالف با آموزش به زبان مادری روبهرو شد. به دنبال این مخالفتها، فاطمه مهاجرانی با عقبنشینی از موضع خود گفت که از سخنان او در باره «آموزش زبانهای محلی و مادری در کنار زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی» برداشت اشتباه شده است.
او موضع دولت را «اجرای دقیق اصل۱۵ قانون اساسی و آموزش زبان و ادبیات محلی و مادری (در کنار زبان رسمی و ملی و میانجی فارسی) و نه آموزش «به» زبان مادری» بیان کرد تا مشخص شود بنیادیترین حق کودکان برای دسترسی برابر به آموزش عمومی همچنان با موانع مستحکمی روبهرو است.
پیش از اعلام ارائه لایحه دولت در باره «آموزش زبان مادری»، نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح «آموزش زبانهای محلی» را رد کرده بودند.
در ایران شمار بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۴ـ ۱۴۰۳ بیش از ۷۵۰ هزار نفر اعلام شد. فعالان صنفی معلمان اما معتقدند شمار بازماندگان از تحصیل از آمار رسمی بیشتر است. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی قبلتر گفته بود نزدیک به یک میلیون کودک و نوجوان در سن آموزش از چرخه آموزش عمومی حذف شدهاند. سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل را در سال ۱۴۰۲ داشتند.
بر پایه گزارش نهادهای دولتی و پژوهشهای کارشناسان آموزش بیش از ۷۰ درصد بازماندگان از تجصیل از دهکهای یک تا پنج هستند./ رادیو زمانه
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴