روز جهانی زن ۲۰۲۵: بهای برابری زنان، هوشیاری ابدی است
حقوق زنان که با مبارزات سخت بهدست آمده است در معرض حملههای مداوم و جدی مسلک فکریای معین (حملههای ایدئولوژیک) قرار دارد. مری دیویس، پروفسور تاریخ، میگوید بیایید “روز جهانی زن” را به فراخوانی برای مبارزه تبدیل کنیم…./
***
روز جهانی زن را بهمنزلهٔ روز جشن پیروزیهای زنان برگزار کردن بسیار وسوسهانگیز است اما این اشتباه خواهد بود، زیرا حتی پس از سپری شدن پنجاه سال از تصویب قانون حقوق برابر و قانون تبعیض جنسی، زنان کارگر در بریتانیا به بسیاری از این پیروزیها نرسیدهاند. برخی معتقدند زنان در قرن بیستویکم پیشرفتهایی زیاد کردهاند و ازاینروی میپرسند آیا ادامه دادن به بحث دربارهٔ نابرابری زنان ضروری است یا خیر. در قیاس با قرنهای گذشته که زنان جزو داراییهای مردان بودند و هیچ حقوقی نداشتند واضح است که وضعیت زنان در بسیاری از کشورهای جهان- حداقل از نظر حقوقی- بهبود یافته است. اگرچه در برخی کشورها این وضعیت حقوقی بهبودیافته به عقب برگشته است. ولی جدا از حق رأی دادن و مالکیت داراییها، برابری زنان همانطور که اکنون وجود دارد، بر اساس فرایند توافقیای نامرئی بر پایهٔ موفقیتهای عدهای اندک از زنان استوار است و در وضعیت زنان کارگر تغییری چشمگیر رخ نداده است.
حتی با وجود اینکه اکنون زنان بیش از نیمی از نیروی کار را تشکیل میدهند، تفکیک شغلی، کارهای بیثبات، و شکاف دستمزدی مبتنی بر جنسیت همچنان ادامه دارند که با افسانهٔ “دستمزد خانوار” و کمبود نگهداری مقرون بهصرفه از کودکان تشدید میشوند. سیاست ریاضت اقتصادی که به خدمات عمومی آسیب زده است به زنانه شدن فقر منجر شده است. یک زن از هر ده زن در خانه هر ساله در معرض خشونت خانگی است. از هر چهار زن یک زن در طول زندگیاش این نوع آزار را میبیند و در هر ۶ تا ۲۰ ثانیه یک مورد خشونت خانگی در بریتانیا رخ میدهد که معمولاً ثبت نمیشود.
دامنهدار شدن زنستیزی و خشونت علیه زنان و دختران نه تنها موردهایی نگران کننده است، بلکه به ابعاد همهگیر (اپیدمیک) شدنش در سطح جهانی رسیده است. این اعمال خشونت در نابرابریهای جنسی و تبعیضهای نظاممند (سیستماتیک) ریشه دارند که در اثر وضعیت اقتصادیاجتماعی، هنجارهای فرهنگی، و حمایتهای قانونی ناکافی تشدید شدهاند.
در بریتانیا، گزارش شورای ملی رؤسای پلیس (ژوئیه ۲۰۲۴/ تیر- مردادماه ۱۴۰۳) تأیید کرد که خشونت علیه زنان در انگلستان و ولز یک “وضعیت اضطراری ملی” است. اگرچه بررسی آنها [این شورا] نشان داد که سالانه حدود دو میلیون زن قربانی خشونت مردانه میشوند، ولی آنها [این شورا] اعتراف کردند که رقم دو میلیون از تعداد واقعی زنان قربانی کمتر است، زیرا بسیاری از تخلفها گزارش نمیشوند. جای تعجب نیست که در این گزارش اشاره نشده است که خشونت پلیس نسبت به زنان از اعتماد عمومی به پلیس بسیار کاسته است، همانطور که رسوایی جاسوسان پلیس (افسران مخفی پلیس که با فریب وارد رابطهٔ جنسی با زنان شدند) نیز این اعتماد را خدشهدار کرده است. عملکرد رسوای این افسران در بیش از ۴۰ سال گذشته سابقه داشته است.
آنچه این موضوع آشکار میکند این حقیقت بسیار ناخوشایند است که زنستیزی که تاریخ طولانیاش در همه شکلهای جامعهٔ طبقاتی ریشه دارد در فرهنگ قرن بیستویکم باقی مانده است. زنستیزی تنها نفرت از زنان نیست، بلکه مسلک فکریای معین (ایدئولوژیای) و عملی است که هدفش وقتی بهوقوع میپیوندد کنترل و تحمیل کردن فرمانبرداری زنان و حفظ سلطهٔ مردسالارانه است. این فرمانبرداری زنان اغلب از طریق خشونت، کنترل اجباری، خشونت خانگی یا آزار جنسی نمایان میشود. این امر هم محصول و هم نمونهای از ستم بر زنان است.
سرکوب کردن مهمترین ابزار برای حفظ رابطههای طبقاتی و پشتیبان بهرهکِشی طبقاتی است. این هم عملکردی و هم محصولی از جامعهٔ طبقاتی است. برخلاف تبعیض، سرکوب کردن بهلحاظ مادی با فرایندِ- مجموعهای از مرحلههای لازم- برای بهرهکِشی طبقاتی مرتبط است و همچنین در سطح “فوق ساختاری” از طریق مسلکهای فکریای معین (ایدئولوژیهایی) سرکوبگرانه مانند پدرسالاری، جنسیتگرایی، و زنستیزی عمل میکند. بنابراین، ما باید زنستیزی را ابزاری در سطح جهانی برای سرکوب کردن زنان در جامعهٔ طبقاتی بشناسیم.
واکنش به خشونت علیه زنان و دختران (VAWG)۱ و خشونت علیه زنان خودفروش، ناکافی بوده و مشکلهایی را آشکار کرده است. در مورد زنان خودفروش خشونت جنسی (سکسی) امری عادی و “بخشی از کار” آنان تلقی میشود. پیشنهادهایی که برای جرمزدایی کردن از خودفروشی در کنفرانس زنان کنگرهٔ اتحادیههای کارگری بریتانیا (TUC)- پیشنهادهایی که خوشبختانه پذیرفته نشدند- نمیتوانند این حقیقت ناخوشایند را بهرسمیت بشناسند. نه تنها ستم بر زنان و خشونت و زنستیزی همراه با آن بهطورکلی از سوی دولت مدام نادیده گرفته شده است، بلکه ستم بر زنان و خشونت و زنستیزی از سوی نیروهای چپ نیز بهطرزی شرمآور در مرتبهٔ دوم اهمیت قرار گرفتهاند. این حرکتی عمومیتر حتی بین نیروهای چپ در سالهای دهههای گذشته و دور از سیاست طبقاتی بهسوی سیاستهای فردگرایانه را بازتاب میدهد، سیاستی که برای مفهوم حقوق جمعی زنان تهدیدی بهشمار میآید. ما حقوق و حمایت از زنان را باید بهرسمیت بشناسیم، حقوق و حمایتی که از طریق مبارزات دو قرن گذشته بهدست آمدهاند و اکنون در معرض حملههای جدی و مداوم مسلک فکریای معین (حملههای ایدئولوژیک) قرار دارند. این وضعیت نتیجهٔ رشد و قدرت گرفتن نولیبرالیسم و حملههای مسلک فکریِ (ایدئولوژیکِ) آن علیه هویت جمعی زنان و مبارزهٔ طبقاتی متحد آنان است. بنابراین، ما در مقام زن درحالی که در روز جهانی زن مبارزات خواهرانمان برای آزادی زنان و سوسیالیسم را جشن میگیریم، باید هوشیار باشیم و روشهای رسمی و غیررسمیای که از تاریخ مبارزاتمان حذف شده و در تصرف سیاسیای خصمانه قرار گرفته است بهچالش بطلبیم. حتی مهمتر از آن خطر آشکار و کنونی محو شدن شکل زیستشناختیِ (بیولوژیکیِ) شناخته شدهٔ ما در مقام گونهٔ (species، ردهٔ زیستشناختی) موجودات با عنوان زن است. تسخیر سیاستهای مبتنی بر مسلک فکریِ (ایدئولوژی) در تمام نهادهای عمومی و سازمانهای جنبش کارگری، بهاستثنای حزب کمونیست، نفوذ کرده است.
سوسیالیستها باید به این حقیقت پی ببرند که تبعیض جنسی مردسالارانه و خشونت زنستیزانه ابزارهایی هستند که از طریق آنها سرکوب کردن زنان در جامعهٔ طبقاتی در سراسر جهان ادامه مییابد. هوشیاری ابدی بهای حفظ حقوقمان است چه رسد به ارتقا دادن و افزودن آنها. هوشیاری ما باید با مقاومت همراه باشد. بیایید تا این روز را فراخوانی برای افشا کردن و به چالش کشیدن نشانههای استثمار کلان زنان در سطح جهانی و خشونت زنستیزانه حامی آن سازیم. مبارزه برای سوسیالیسم و آزادی زنان همزمان با یکدیگر بهپیش میروند. این پیام واقعی روز جهانی زن است.
———————————————–
۱. (VAWG) مخفف Violence Against Women & Girls (خشونت بر ضد زنان و دختران)،
به هر عمل جنسیتمحور که به خشونت و رنج جسمانی، جنسی (سکسی)، یا ذهنی زنان و دختران منجر شود اشاره میکند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارهٔ ۱۲۳۰، ۴ فروردین ۱۴۰۴
۹ فروردین ۱۴۰۴