برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
بگذاریم دختران و پسرانمان کودکی کنند! بهرسمیت شناختن کودکی و حمایت و محافظت از کودکان مطابق اسناد اساسی بینالمللی نظیر پیماننامه حقوق کودک و یا کنوانسیون لغو تمام اشکال خشونت علیه زنان، از وظایف حیاتی یک نظام سیاسی است. کودکی دورانِ گذار نیست. کودکان، بزرگسالهای مینیاتوری و کوچک نیستند. نفسِ کودکی مهم و از حقوق مسلم افراد بشر است…
***
یک ماه؛ سی بزنگاه
|دو: بگذارید کودکی کنم!|
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده: مادربزرگم تعریف میکرد هنوز پریود نمیشد که شوهرش دادند. اولین فرزندش را سر زمین کشاورزی به دنیا آورد. زمان برداشت برنج، در حالی که شکم بزرگش را با شال بسته و تا کمر خم شده بود، احساس میکند وقتش رسیده است. شرمگین از بدن و زنانگیاش بدون اینکه دیگران را خبر کند، خود را کنار آبی میرساند. با کمی تلاش بچه را بیرون میآورد، سر و وصورتش را تمیز میکند و روسریاش را مچاله کرده و داخل تنکهاش میگذارد تا آن خونِ شوم، بیآبرویش نکند. بچه را کمی شیر میدهد و با عجله او را پشتش میبندد و سر کار برمیگردد. این بچه یک ماه هم دوام نمیآورد و میمیرد. مادربزرگم سیزده مرتبه باردار شده و نه فرزند دارد. برایم با لبخندی کجکی و تلخ گفت که هر سال کمتر از دو ماه شکمش خالی بوده است.
این روایت اگر وصف تاریخی داشت و متعلق به دورههای دور بود، شاید جذاب و خواندنی میشد. اینکه بفهمیم از کجا به کجا رسیدهایم و نسلهای قبل چه سنتهای عجیب و در نظر ما ناممکنی داشتند، میتوانست چاشنی فانتزی داستان باشد و به درک ما از تاریخ کمک کند. اما این قصه، واقعیت زندگیِ امروز بسیاری از کودکان است. خبرها به تازگی گفتند که در شش ماههی نخست سال جاری، نزدیک به ۸۰۰ کودک از کودک-مادران ایرانی متولد شدند.
شاید بپرسید آیا همهی این کودکانی که حالا مادر شدهاند از زندگی، همسر یا فرزندشان ناراضی هستند؟ یا ساده با پوزخندی بگویید والله که مادربزرگان ما از ما خوشبختتر و شادتر بودند.
اینجاست که زنگ خطر به صدا در میآید؛ جایی که مسائل در سطحیترین مرحله متوقف میشوند و عمق فاجعه از نگاه شهروندان یک کشور پنهان میماند.
کودکهمسری به معنای ازدواج افراد زیر ۱۸ سال، از موارد فاحش نقض حقوق بشر است. مهمترین دلیل مخالفت با این پدیده، محرومیت از کودکی به عنوان اساسیترین مرحلهی زندگی افراد برای رشد و توسعهی فردی-اجتماعی است. مقاومت نظام حقوقی ما در برابر تعیین سن کودکی به صورت صریح و شفاف، منجر به تبعاتی جبرانناپذیر در حوزههای مختلف شده است. اینکه کودک در یک سنی میتواند ازدواج کند اما اهلیت کافی برای رای دادن ندارد یا اینکه رضایتش برای رابطهی جنسی در یک سنی صحیح تلقی میشود اما در همان سن، صلاحیت ثبت شکایت ندارد، نشاندهندهی آشفتگی حقوقی و فقدان معیار واحد برای تشخیص کودکی است. در واقع ما با نظامی روبهرو هستیم که بدون در نظر گرفتن منافع عالیهی کودکان، هر جا که میلش بکشد و نفع غیر اقتضا کند، سن کودکی را بالا و پایین میبرد.
کودکهمسری اگر چه مختص دختران نیست، اما آثار این پدیده بر دختران بسیار بیشتر و عمیقتر است. بارداری زودهنگام میتواند سلامت جسمی آنها را به خطر انداخته و حتی موجب مرگشان شود. از سوی دیگر بدن رشدنیافته و فقدان استانداردهای بهداشتی تجربههای ناخوشایندی مانند سقط جنین را به آنها تحمیل میکنند. همچنین دختربچههایی که به اصطلاح عروس میشوند از گروههای دوستی کودکانه و نیز مدرسه رفتن بازمیمانند؛ به تعبیر دیگر از جامعهای که با آن رشد میکنند و از آن میآموزند، طرد میشوند. انزوای دختران از یک سو و نبود سازوکار حقوقی کافی از سوی دیگر منجر به افزایش خشونت خانگی میشود؛ خشونتی که معمولا پنهان میماند و اساسا آشکار کردنش حمایت خانواده یا نظام حقوقی را به طور کافی در پی ندارد. در حقیقت این دختران از اوایل کودکی خود شاهد انواع خشونتهای جسمی، جنسی، روانی، اقتصادی و … هستند که هر یک به تنهایی میتواند یک بزرگسال را به مسیرهایی نظیر خودکشی، اعتیاد یا فرار بکشاند چه برسد به کودکانی که به اقتضای شرایط ویژه و حساسشان، تاب و توان کمتری برای مقابله با چنین پیامدهایی دارند.
فقر نیز از عوامل تاثیرگذار بر این پدیده است؛ خانوادهها به واسطهی شرایط اقتصادی و معیشتی دشوار تصمیم میگیرند هرچه زودتر یکی از کودکان را که معمولا دختر خانواده است و آنطور که باید بازدهی اقتصادی ندارد، به اصطلاح سروسامان دهند. از سوی دیگر در انگیزهی مردان میانسال نیز رگههای پررنگی از اهداف رفاهی اقتصادی دیده میشود. در حقیقت آنها علاوه بر اهداف جنسی، به فکر پیری خود هستند که زنی تازه بالغشده و جوان بتواند از آنها به صورت رایگان و همیشگی مراقبت کند. در همین راستا، مهمترین دلیل افزایش آمار ازدواج دختران زیر ۱۳ سال به زعم بسیاری، افزایش نرخ تسهیلات ازدواج بوده است؛ تصمیمی که مانند بسیاری از موارد دیگر، بدون توجه به کودکان و زنان و معضلات ساختاری و نواقص قانونی، اتخاذ شد.
به رسمیت شناختن کودکی و حمایت و محافظت از کودکان مطابق اسناد اساسی بینالمللی نظیر پیماننامه حقوق کودک و یا کنوانسیون لغو تمام اشکال خشونت علیه زنان، از وظایف حیاتی یک نظام سیاسی است. کودکی دورانِ گذار نیست. کودکان، بزرگسالهای مینیاتوری و کوچک نیستند. نفسِ کودکی مهم و از حقوق مسلم افراد بشر است.
بگذاریم دختران و پسرانمان کودکی کنند!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
۱۶ نوامبر ۱۴۰۰