شعار «رهبرما پهلویه هرکی نگه اجنبیه!» سندی بر فاشیسم بیپیرایۀ هواداران رضا پهلوی!
مدتی است که با رسیدن به بنبست کامل اسلام سیاسی در ایران و نزدیکترشدن دیکتاتوری ولایت فقیه به خط پایان و نقطۀ سقوط، پروژۀ دیرپای آلترناتیوسازی غرب برای تسلط برخیزش بزرگ ضددیکتاتوری مردم ایران و به انحراف کشاندن انقلاب ملی و دموکراتیکشان، آنچنانکه ۴۴ سال پیش اتفاق افتاد، شتاب بیشتری گرفته است….
اندکی پیشتر از انقلاب ۵۷، با ژرفش دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و اوج گیری سیاست های نابخردانهاش که حتی خوشایند و برآورندۀ خواست و انتظار حامیان جهانیاش هم نبود و موجب قطع امید کامل آنان از امکان اصلاح و ادامۀ کارش شد، پیدا بود که رژیم شاه دیگر به پایان خط تأمین منافع سرمایه داری جهانی با توسل به دیکتاتوری سیاسی رسیده است و سرنگونی رژیم پهلوی و اضمحلال سامانۀ دیکتاتوری پادشاهی دیگر محتوم به نظر میرسید. در شرایط آن روز و در نبود احزاب انقلابی قدرتمند و فقدان تشکلهای مردمی برای هدایت و رهبری حرکت انقلابی مردم، ایجاد و تقویت آلترناتیو مذهبی با بهره گیری از امکان سازماندهی از طریق زنجیرۀ سراسری مساجد در دستور کار سرمایه داری جهانی قرار گرفت و در اتاقهای فکر سرمایهداری جهانی، همچون کنفرانس گوادالوپ که دیگر بر همگان آشکار است، تصمیمات گرفته و پلانها ساخته و پرداخته شد و همزمان با همکاری خود رژیم شاه و ساواکش به اجرا درآمد. آلترناتیو رژیم آخوندی شکل گرفت و قدرت یافت.
امروز نیز ۴۴ سال بعد از به بن بست رسیدن دیکتاتوری پادشاهی و سرنگونیش رژیم اسلامی جایگزینش و اصلی ترین مانع انقلاب ملی و دموکراتیک مردم ایران به بن بست رسیده است. انقلابی که خطر و تهدید اصلی برای منافع سرمایه داری جهانی شمرده می شود. از این رو ماشین آلترناتیوسازی امپریالیستی برای رژیم در حال سرنگونی ولایت فقیه که سالیان سال است پروژه های مختلفی را تست میکند شتاب گرفته و گویا تمرکز اصلی بار دیگر به رژیم شاهی برگشته است اما اینبار با فریبکاری و رنگ و لعابی نوین تر اما بسیار ناشیانه تر از انقلاب ۵۷! سخن از پادشاهی پارلمانی، انتخابی بودن پادشاه (!) و… و امثال آن و اخیراً وکیل الرعایا شدن «شاهزاده!» به میان میآید که بیشتر به لطایف الطوایف میماند و تصویر کردن مار در برابر نوشتن واژه اش!
اما شرایط دنیا در این ۴۴ سال بسیار تغییر یافته است. اینبار دیگر این تنها رژیم ولایت فقیه خادم سرمایهداری جهانی حاکم بر ایران نیست که کارش به بن بست رسیده است، بلکه دنیا شاهد است که کلّیت سرمایه داری در سرتاسر جهان دارد به بن بست میرسد. هار شدن، لجام گسیختگی و تشدید جنون آمیز سیاستهای جنگ افروزانۀ قدرتهای بزرگ سرمایهداری، نشان دهنده تعارض آشکار پدید آمده در سیاستهای پایهای سرمایهداری جهانی است. تعارض آشکار و شدید میان عمل دخالت نظامی دولتها برای حفاظت از منافع اقتصادی سرمایه داری جهانی، با شعار محوری همان سرمایهداری جهانی، یعنی آزادی اقتصادی و منع دخالتهای حتی سیاسی دولتها در اقتصاد!
آنچه که مسلم است این است که حنای آلترناتیو جعلی دردست ساخت امروزین سرمایهداری جهانی در ایران، بسیار بیرنگ تر از حنای آلترناتیو ساخته و پرداختۀ گوادلوپ در ۴۴ سال پیش است. آلترناتیو خمینی مرجع تقلید، که مردم تنها با شعارها و گفته هایش آشنا بودند و نه عملکرد احتمالیش در آینده، برای اکثریت ایرانیان باورمند به اسلام در سال ۱۳۵۷ بسیار فریبنده تر از آلترناتیو امروزی، یعنی شاهزاده رضا پهلوی فرزند محمد رضا پهلوی رستاخیزی سرنگون شده با قیام مردم در ۴۴ سال پیش است، که بیشتر پایه در قیاس اثرات مادّی عملکرد دو رژیم دیکتاتوری گذشته و حال در اوضاع معیشتی مردم دارد. در واقع به گونهای مصداق تمثیل معروف ترجیح دادن کفن دزد اولی به دومی است! قیاسی میان بد و بدتر که رژیم ملّایان به نوعی مردم ما را به آن عادت داده است…
بههرحال، همانگونه که اشاره شد، آقای رضا پهلوی در همین جهان تعارضات سرمایهداری دارد بازی میکند و بی تردید از تعارضات آن در امان نیست:
– از یک سو همگان را به اتحاد فرا میخواند. از دیگر سو هوادارانش و حتی همسرش شعار مرگ بر اعم مخالفان سلطنت می دهند و اپوزیسیون را هم در کنار رژیم اسلامی قرار می دهند!
– طرفداران رضا پهلوی شعار میدهند «رهبرما پهلویه هرکی نگه اجنبیه!» و آقای رضا پهلوی مدعی آزادگی هم کاری به این پرسش ندارد که آیا هرکسی که پادشاهی پهلوی را نخواهد بیگانه است و ایرانی نیست؟ آیا این است تصویر آن ایران دموکراتیک موعود ایشان است؟
– آنهایی که مدام چنین تظاهرات و عربدهکشی ها را به راه میاندازند و نفسکش میطلبند، مگر کیانند؟ آیا بخشی از طرفداران زورگوی خود آقای رضا پهلوی نیستند که حتی بهخود او هم زور میگویند؟! و بر او میتازند که چرا میگوید خواهان شاه شدن نیست و جمهوری را ترجیح میدهد؟!!
– طرفداران آقای رضا پهلوی هرکسی را که او را به رهبری قبول نداشته باشد اجنبی مینامند، این حرف و رفتارشان با برخورد گردانندگان رژیم آخوندی با مخالفان و معترضان به رژیمشان چه فرقی دارد که آنان را عامل بیگانه مینامند؟ اگر به فرض محال این عربده کشان شاه اللّهی فردا در ایران کاره ای شدند، در آن صورت چه تضمینی هست که برخوردی بدتر از رژیم آخوندی با مخالفان رژیم پادشاهی نکنند؟
– آقای رضا پهلوی حرف از اتحاد، همدلی، آرای مردم و… و… میزند و میگوید که مخالف چنین عربدهکشیها و لمپن بازی هاست، اما تاکنون یک مرزبندی روشن و جدی با آن چماقداران شاهاللّهی نداشته و چنین رفتارهای لمپنی و تجاوزکارانهشان را به طور جدی و آشکار محکوم نکرده است.
– اگر آقای رضا پهلوی با شعارهایی مانند «رهبر ما پهلویه هرکی نگه اجنبیه!» و « مرگ بر سه فاسد. ملا، چپی، مجاهد!» و… و حتی شعار«جاوید شاه!» که شعاری ضدحقوق بشری و ناقض حق انتخاب انسانهاست، مخالف است، چرا مسئولانه و به طور جدی به طرفدارانش نمیگوید که این شعارهای غیرانسانی، ضد ایرانی، غیردموکراتیک و بهغایت فاشیستی را سر ندهند؟ اگر آقای رضا پهلوی در ادعاهای دموکرات بودنش صداقت دارد باید توضیح بدهد که چه کسی بیشتر از خود او «مسئولیت» و «وظیفه» دارد که مانع این حرکات فاشیستی طرفدارانش بشود؟
– شکی نیست که چنین کارهایی به نفع رژیم ولایت فقیه هم هست. اما… بیشتر بهیک لطیفه میماند اگر بگوییم این اراذل شاه اللّهی، همگی عوامل رژیم ولایی هستند و به قصد تفرقهافکنی در میان طرفداران رضا پهلوی نفوذ داده شدهاند! فیلمها و تصاویر موجودند و بسیاری از شرکت کنندگان شناخته شده و افرادی شناسنامه دارند و سوابق شاه دوستیشان بر دیگران پوشیده نیست. یعنی به این سادگیها و با هیچ سریشمی نمیشود آنان را به رژیم فقها چسباند! چنین موضوعی، یعنی طرفداری واقعی آنان از خاندان پهلوی و شخص آقای رضا پهلوی خواه ناخواه مسئولیت پیامدهای کارهای آنان را متوجه کسی میکند که به طرفداریش چماق برداشته اند. یعنی آقای رضا پهلوی.
– اگر بپذیریم که آقای رضا پهلوی راست میگوید و واقعاً مخالف چنین حرکاتی از سوی هواداران خودش است و آنان دارند خودسرانه عمل میکنند، باید به موازات آن بپذیریم که در واقع آن هواداران خودسر برای حرف و نظر رهبر خودشان ارزش قایل نمیشوند! در آن صورت، هنگامیکه آقای رضاپهلوی حتی در هدایت و کنترل همین یک مشت از لمپنهای هوادار خودش هم ناتوان است، چطور میتواند رهبر هشتاد میلیون ایرانی با گرایشات و خواسته های رنگارنگ و گوناگون باشد؟!!
– اگر آقای رضاپهلوی همانطور که بارها ادعا کرده است، خود را تنها یک شهروند ایرانی همچون دیگر شهروندان میداند و نه یک شاهزاده و وارث تاج و تخت پهلوی و بپذیریم که ایشان واقعاً باورمند به آزادی و حقوق بشر و آرای مردم هستند و برایشان حقوق بشر و حق انتخاب مردم اصل هستند، پس چرا در مورد بسیاری از کارهای شاهان پیشین پهلوی که از نظر بسیاری از انسان ها در ایران و در سراسر جهان، اعمالی ضد دموکراسی و ضدحقوق بشر بودهاند کلمهای ابراز نظر نمیکند؟ بهطور مثال دربارۀ تک حزبی اعلام کردن ایران از سوی پدر پادشاهشان. و این گفتمان به غایت وقیح، قلدرانه، ضد ایرانی و ضد حقوق بشری او که گفت هرکسی که نمیخواهد عضو حزب رستاخیز بشود پاسپورت بگیرد و از ایران برود؟
آقای رضا پهلوی و طرفدارانش هرقدر هم که بخواهند تاریخ را به سود خود تفسیر کرده و از خدمات شاهان پیشین پهلوی بگویند و در صدد توجیه دیکتاتوریهای اظهرُمنالشَّمس آنان برآیند، تا هنگامیکه دیکتاتوری ها و کارهای غیرقابل دفاع آنان را با صراحت تمام محکوم نکرده باشند، به هیچ کدام از وعدهها و ادعاهایشان نمیتوان باور داشت. خمینی هم از این وعده ها فراوان داد اما همگان دیدند که، در عمل، آن وعده ها به کجاها انجامید!
جناب آقای رضا پهلوی!
وعدهها و دعوت به همکاریهایتان را نگهدارید برای پس از محکوم کردن صریح دیکتاتوری های پیشینیان خودتان! البته به طور مشخص و روشن و فهرست شده، نه به گونه ای غیر مستقیم و تلویحی و با ابهام و کلیگویی. و نیز محکوم کردن صریح و کاملاً جدی عربدهکشیها و لمپن بازیهای پارهای از هوادارانتان، بهویژه شعاردادنهای فاشیستی همسر شاهزاده بانویتان علیه چپی ها!
جهان: ۳۰ دیماه -۱۴۰۱