درنگی برتاریخچۀ پیدایش ۸ مارس، روز جهانی زنان
کاوهمهر: از آن روی که در ارتباط با علت انتخاب روز ۸ مارس برای روز جهانی زنان سایهروشنهایی وجود دارد و بهویژه در نشریههای فارسی زبان از آن سخن رانده میشود که این “روز” به پیشنهاد کلارا ستکین تعیین شده است و اصولاً ایده و ابتکار انتخابِ “روز”ی بهنام “روز زنان” نیز به او نسبت داده میشود، نگارنده تلاش میکند تا در این جستار کوتاه بهاختصار به تاریخچهٔ این گزینش بپردازد و در حد توان خود به روشنتر شدن برخی جنبههای آن کمک کند.
کلارا ستکین در دومین کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست، ۲۷ اوت ۱۹۱۰ / ۴ شهریورماه ۱۲۸۹ خورشیدی، در کپنهاگ (پایتخت دانمارک) شرکت داشت. ستکین در این کنفرانس از پیشنهادی بهمنظور درنظر گرفتن روزی بهنام روز جهانی زنان حمایت کرد، البته بدون آن که برای این روز تاریخی بهلحاظ تقویمی روزی مشخص را پیشنهاد دهد. این پیشنهاد بهتصویب کنفرانس زنانِ سوسیالیست رسید و کنفرانس در قطعنامهاش انتخابِ “روز”ی بهنام “روز زنان” را این گونه تصویب کرد: “زنان سوسیالیستِ همۀ کشورها، هرساله روزی را در همآهنگی با سازمانهای آگاه به مسائل طبقاتی و سندیکاهای کشورشان برگزار خواهند کرد که در درجهٔ نخست به ترویجِ (آژیتاتسیون) حق رأی زنان کمک رساند. … روزِ زنان باید کاراکتری بینالمللی داشته باشد و با کمال دقت آماده و سازماندهی شود.”
همانگونه که دیده میشود، در قطعنامه مصوب این کنفرانس نامی از روز ۸ مارس نیست و اصولاً این مصوبه، روزی مشخص را با عنوان روز جهانی زنان در نظر نمیگیرد.
پیشنهادِ نامگذاری روزی ویژه برای زنان، ایده و ابتکاری از سوی زنان مبارز آمریکایی و فرستادۀ آنان مِیوود سیمونز۱ بوده است. زنان حزب سوسیالیست آمریکا سال پیش از برگزاریِ کنفرانس کپنهاگ یعنی روز ۲۸ فوریه سال ۱۹۰۹، نخستین روز زنان در آمریکا را با شعارحق رأی برای زنان با موفقیت تمام برگزار کرده بودند. البته زمینۀ برگزاری چنین روزی نیز از سال ۱۹۰۸ آغاز شده بود. در سال ۱۹۰۸ زنانِ حزب سوسیالیست آمریکا کمیتهای را به نام کمیته ملی زنان تأسیس کردند که این کمیته نیز تصویب کرد که روزی را با عنوان روز مبارزه برای حق رأی زنان سازماندهی کند و همانگونه که پیشتر گفته شد این روز ویژه در ۲۸ فوریه ۱۹۰۹ در آمریکا برگزار شد. از آن روی که برگزاریِ نخستین روز ویژۀ زنان در آمریکا با موفقیتی چشمگیر روبرو شد، این ایده پا گرفت که در سال ۱۹۱۰ نیز روزی ویژه برای زنان برگزار شود. بدین منظور درماه فوریه ۱۹۱۰ نیز تظاهراتی با شرکت زنان آمریکای شمالی بههدف دستیابی آنان به حق رأی برگزار شد که آن هم بسیار موفقیتآمیز بود.
چنان که پیش از این آمد، ایدهٔ در نظر گرفتن روزی بهعنوان روز جهانی زنان از سوی زنان آمریکایی و در کنفرانس کپنهاگ مطرح شد. البته باید اشاره شود که پشتیبانیِ جدیِ کلارا ستکین و کِته دونکر۲ از این پیشنهاد در روند تصویب این ایده نقشی مهم و تاثیرگذار داشت.
رهبران سیاسی باید اندیشه و ذهنیتی باز، خلاق، و مستعد داشته باشند و بتوانند برای پیشبُردِ هرچه موفقیتآمیزتر فرایندِ پیکار، از ایدهها و پیشنهادهای دیگران استفاده کنند. از رهبری در اندازههای کلارا ستکین انتظاری جز آن نمیرفت. برخی انسانها و همین گونه رهبران سیاسی، در برابرِ توفانِ ایدهها و نوآوریها دیوار میسازند و برخی دیگر نیز آسیابِ بادی. کلارا ستکین به گروهِ دومِ چنین رهبرانی تعلق داشت.
بهنظر نگارنده، کلارا ستکین هنگام فرایند تصویب قطعنامهٔ یاد شده در کنفرانس کپنهاگ، بیگمان به این نکتهٔ مرکزی میاندیشیده است که باید بتوان با انتخاب شعاری درست و بههنگام، هرچه بیشتر لایههای گستردۀ زنان را پیرامون یک خواست عام و اساسی گرد آورد و از این راه بر توان جنبش کارگری زنان در راه پیشبُرد هرچه مؤثرتر پیکار بیفزاید. روند آتی رویدادها بهویژه در سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴/ ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۳ (تا پیش از آغاز جنگ جهانی اول) درستی انتخاب و طرح مطالبۀ محوری حق رأی برای زنان را بهروشنی نشان داد. در آن سالها تبلیغ و ترویج چنین خواستی توانست دایرۀ تأثیرگذاری جنبش کارگری زنان را با روی آوردن هرچه بیشترِ لایههای گوناگون اجتماعی زنان به سوی آن، افزایشی چشمگیر دهد. طرح این شعار درست در زمان مناسب و بهجا از سوی زنان سوسیالیست، توانست حتی بخشهایی از زنان متشکل شده در صفهای جنبش بورژوازی زنان را نیز به سوی جنبش کارگری زنان جلب کند.
گفتنی است که اگر چه جنبش کارگری زنان آلمان در آن هنگام همانند جنبش کارگری آلمان در کلیت آن برای تحقق یک انقلاب کارگری مبارزه میکرد، اما همزمان در راه سازماندهی جنبش زنان و برای بهکف آوردن حق رأی برای زنان هم پیکار میکرد و رسیدن به این حق را به وقوع انقلاب کارگری و به زمان پس از آن موکول نمیکرد.
بههر روی، در آغاز، زنان هر کشور تلاش میکردند تا در کشور خود روزی را بهعنوان روز زنان برگزار کنند. مثلاً در سال ۱۹۱۱ روز ویژۀ زنان در کشورهای دانمارک، آلمان، اتریش-مجارستان و سوئیس در روز ۱۹ مارس برگزار شد. گفتنی است که در روز پیش از آن، یعنی روز ۱۸ مارس، مراسم یادمانِ شهیدان انقلاب مارس ۱۸۴۸ / ۱۲۲۷ (انقلاب مارس آلمان) برگزار میشد و بههمین دلیل بهعنوان روزی ویژه برای زنان مناسب نبود. از آن گذشته، قیام کمون پاریس نیز در روز ۱۸ مارس۱۸۷۱ (۲۷ اسفندماه ۱۲۴۹) آغاز شده بود. از همین روی در آن سال، روز ۱۹ مارس، بهعنوان روز ویژهٔ زنان برگزیده شد.
بهنوشتۀ وِرنرتونِسن۳، در این روز با سازماندهی و هدایت کلارا ستکین یا آنگونه که تونِسن از او یاد میکند: “چهرۀ مرکزی مورد اعتماد” رفقای زنِ سوسیال دمکرات آلمانی، دو و نیم میلیون نسخه اعلامیه در جهت خواست حق رأی زنان در کشورهای یادشده پخش شد.
نخستین روز جهانی زنان در سال ۱۹۱۱ با موفقیت هرچه تمامتر و با استقبال و شرکت بیش از یک میلیون زن از چهار کشور نام برده شده برگزار شد. برای نمونه، در اتریش و در خیابان رینگِ شهر وین، ۲۰ هزار زن بهسوی شهرداری راهپیمایی کردند. مهمترین خواست آنان، در کنارِ طرح خواستهایی مانند حق بیمه یا قوانین حمایت کننده از کارگران زن، حق رأی زنان بود.
در سال پس از آن، یعنی در سال ۱۹۱۲، روز زنان در آلمان، در روز ۱۲ ماه مه برگزار شد.
در سال ۱۹۱۴ برای نخستین بار روز زنان در روز ۸ مارس که اتفاقا به روز یکشنبه افتاده بود، برگزار شد. شعار و خواست مرکزی زنان در این روز نیز مطالبۀ حق رأی زنان بود.
با آغاز جنگ جهانی اول برگزاری روز زنان و مضمون آن در سایۀ موضوع مهم جنگ و نبرد برای صلح قرار گرفت.
تعیین روز زنان تا آن زمان هر سال به این رویه انجام میشد تا در دومین کنفرانس زنان کمونیست در مسکو در سال ۱۹۲۱ / ۱۳۰۰ خورشیدی و در اثر پیشنهاد هیئت زنان بلغاری، روز ۸ مارس بهعنوان روز جهانی زنان بهتصویب رسید. دلیل این پیشنهاد نیز ارجگذاری به رویداد تاریخی شرکت گستردهٔ زنان دهقان و تهیدست روسیه در روز ۲۳ فوریه ۱۹۱۷ (بنا بر سالنامۀ قدیم روسیه) و یا ۸ مارس سال ۱۹۱۷ (بنا بر سالنامۀ جدید روسیه) در تظاهراتشان برای نان، صلح، و آزادی بود. برخی اصولاً این تظاهرات گسترده زنان را سرآغاز انقلابِ فوریه ۱۹۱۷ یا انقلاب مارس و واژگونی سلطنت نیکولای دوم در روسیه میدانند.
از سوی دیگر نیز گفته میشود که پس از انقلاب در روسیه و بنا بر درخواست آلکساندرا کُولونتای۴ (Alexandra Kollontai ) و دیگر زنان مبارزِ روسیه در سال ۱۹۲۱، لنین روز ۸ مارس را بهعنوان روز جهانی زنان اعلام کرد.
به نکته دیگری که در این رابطه باید اشاره شود آن است که تعیین روز ۸ مارس بهعنوان روز جهانی زنان، آن گونه که گفته میشود، پیوندی با سرکوب خونین اعتصاب زنان کارگر نساجی در نیویورک، در روز ۸ مارس ۱۸۵۷ / ۱۷ اسفندماه ۱۲۳۵(یا برخیها آن را در روز ۸ مارس ۱۸۵۸ میدانند) نداشته است. اساساً روی دادن اعتصاب زنان کارگر نساجی در نیویورک مورد مناقشه است و برخی بر این باورند که اصلاً چنین اعتصابی رخ نداده است. علاوه بر این، نه در تاریخ جنبش فمینیستی زنان آمریکا و نه در تاریخ جنبش کارگری آمریکا از چنین اعتصابی یاد نمیشود.
کارل مارکس با آن که در آن زمان با سوسیالیستهای آمریکایی در ارتباط بوده است، اما به چنین اعتصابی اشارهای نکرده و جستاری پیرامون آن ننوشته است. این موضوع در مورد دیگر رهبران جنبش کمونیستی در اروپا مانند فریدریش انگلس نیز صادق است. گذشته از آن، اصولاً در آن هنگام این نظریه بر افکار عمومی مردم آمریکا حاکم بود که نمیتوان از وجود جنبشی کارگری در آمریکا همانند با جنبش کارگری در اروپا سخن گفت.
کارل مارکس در سخنرانی خود در کنگرۀ لاهه در سال ۱۸۷۲ / ۱۲۵۱در کشور هلند (یعنی ۱۵ سال پس از اعتصاب سرکوب شدۀ مورد ادعا در نیویورک) ازجمله با اشاره به آمریکا، حتی از امکان مبارزۀ مسالمتآمیز کارگری در این کشور سخن گفت:
“ما میدانیم که باید نهادها، سنتها، و عرفهای موجود در کشورهای گوناگون را مورد توجه قرار دهیم و منکر نمیشویم که کشورهایی نیز وجود دارند مانند آمریکا، انگلیس، و اگر که نهادهای شما را بیشتر میشناختم میتوانستم هلند را نیز به این کشورها اضافه کنم، که در آنها کارگران میتوانند از راههای مسالمتآمیز به خواستهایشان برسند. اگر که این نکته حقیقت داشته باشد، از سوی دیگر نیز اما باید بهرسمیت بشناسیم که در بسیاری از کشورهای قاره (منظور مارکس باید قارۀ اروپا باشد.-نگارنده.)، قهر، اهرم انقلابهای ما را تشکیل میدهد. آن هنگام که انسان خواهان برپا کردن حاکمیت کار است این قهر است که باید به آن روی آورد.”
روشن است که اگر اعتصاب زنان کارگر نساجی در نیویورک، در روز ۸ مارس ۱۸۵۷ (یا ۱۸۵۸) رخ داده بود و این اعتصاب به شکلی خونین سرکوب شده بود بیتردید مارکس در این کنگره چنین سخن نمیگفت و امکان مبارزۀ مسالمتآمیز کارگری در آمریکا را مطرح نمیکرد.
البته مارکس سه سال پیش از آغاز گسترده و پرتوان مبارزات کارگری در آمریکا، در تاریخ ۱۴ مارس ۱۸۸۳ / ۲۳ اسفندماه ۱۲۶۱ در شهر لندن درگذشت و بیش از آن فراگشت [تکامل] توفندۀ جنبش کارگری در آمریکا، بهویژه در سال ۱۸۸۶ / ۱۲۶۴ که با اعتصاب روز اول ماه مه این سال و برای خواست ۸ ساعت کار در روز آغاز شد و پرشتاب به حرکت درآمد را نتوانست ببیند.
در این ارتباط فریدریش انگلس پس از شکلگیری و آغاز مبارزات کارگری در آمریکا، در جستاری که در تاریخ ۲۶ ژانویه ۱۸۸۷/ ۱۲۶۵ با عنوان “جنبش کارگری در آمریکا” در لندن نوشت، ازجمله پیرامون شتاب شگفتآور این پیکار و پیشرفت مبارزۀ طبقاتی و کارگری در آمریکا به این نکته اشاره کرد که: “انقلابی که در این ۱۰ ماهِ گذشته در جامعۀ آمریکا رخ داده است اگر میخواست در هر کشور دیگری رخ دهد حداقل به ده سال زمان نیاز داشت.”
ظاهراً روایت سرکوب خونین اعتصاب زنان کارگر نساجی در نیویورک، در ۸ مارس ۱۸۵۷، در سالهای دههٔ ۱۹۵۰ / ۱۳۳۰ از سوی برخی محافلِ اوروکمونیستی در فرانسه رواج پیدا کرده است.
برخی عنوان میکنند که ساختن چنین تاریخچهای برای ۸ مارس بیشتر برای آن بوده تا پیوند این روز را با تاریخ اتحاد شوروی و انقلاب روسیه بگسلند و بهاین روز جلوهای دیگر با تاریخچهای متفاوت و شاید بهزعم آنان جهانیتر دهند.
نکته دیگری که در این رابطه به ذهن نگارنده میرسد و تردید پیرامون پیوند روز جهانی زنان را با اعتصاب کارگران زن در شهر نیویورک در سال ۱۸۵۷ (یا ۱۸۵۸) بیشتر میکند، موضوع زیر است:
انترناسیونال دوم در کنگرۀ بنیادگذاریاش که از ۱۴ تا ۲۱ ماه جولای سال ۱۸۸۹ / ۱۲۶۸ در پاریس برگزار شد، روز اول ماه مه را بهیاد کارگران جانباخته در اعتصاب روز اول ماه مه ۱۸۸۶ / ۱۲۶۵ در شیکاگو باعنوان روز رزمیِ جنبش کارگری جهان انتخاب کرد. یعنی درواقع انترناسیونال دوم اعتصاب کارگران شیکاگو را که سه سال پیش از برگزاری کنگره رخ داده بود مبنای انتخاب روز جهانی مبارزه کارگران قرار داد. از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که این اعتصاب حدود ۳۰ سال پس از اعتصابی که گفته میشود زنان کارگر شهر نیویورک انجام دادهاند، رخ داده است.
بعید بهنظر میرسد که پس از گذشت ۲۱ سال از کنگرۀ انترناسیونال دوم مجدداً کنفرانسی در اروپا و این بار کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ / ۱۲۸۹ در کپنهاگ مبنای روز جهانی زنان را اعتصاب کارگران زن آمریکایی در ۵۳ سال پیش از زمان خود انتخاب کند!
بهدیگر سخن، یعنی پس از آن که بارِ نخست، در پاریس، اعتصاب سرکوب شده کارگرانِ مرد، در شهر شیکاگو، مبنای روز جهانی کارگران قرار میگیرد، برای بار دوم، این بار در کپنهاگ، اعتصاب سرکوب شدۀ کارگران زن در نیویورک و آن هم ۳۰ سال پیش از اعتصاب سرکوب شده کارگرانِ مرد در شهر شیکاگو، مبنای روز جهانی زنان، قرار میگیرد. امری که اگر نگوئیم شگفتیآور، باید بگوئیم، تاملبرانگیز است.
به نکتۀ دیگری که باید اشاره شود آن است که در زبان فارسی روز ۸ مارس بیشتر “روز زن” نامیده میشود که بهنظر میرسد استفاده از عبارتِ “روز زنان” مناسبتر باشد. در زبانهای آلمانی، انگلیسی، و فرانسوی نیز این روز “روز زنان” نامیده میشود. افزون بر آن، عبارت “روز زنان” به نقش همبستگی و تشکل زنان بهصورت یک گروه اجتماعی (و نه به صورت فردی) نیز اشاره دارد.
چکیده:
با توجه به نکتههای یاد شده در رابطه با پیدایش روز ۸ مارس میتوان نتیجههای زیر را گرفت:
- این روز از امروز به فردا تعیین نشده و پا نگرفته است.
- ایدۀ تخصیص روزی ویژه در سطح جهان برای زنان، نخستین بار در دومین کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست، در روز ۲۷ آگوست ۱۹۱۰ در کپنهاگ، بهتصویب رسید.
- تخصیص روزی ویژه برای زنان در کنفرانس پیشگفته بر پایه پیشنهاد زنان سوسیالیست آمریکایی و فرستادۀ آنان میوود سیمونز انجام گرفت. این پیشنهاد با پشیبانی جدی از سوی کلارا ستکین و کته دونکر۵ (که دیرتر زندگی غمانگیزی پیدا کرد) در کنفرانس به تصویب رسید.
- درونمایۀ اولیۀ روز ویژه زنان، همان گونه که در بالا به آن اشاره و در قطعنامه دومین کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست در کپنهاگ مدون شد، در درجۀ نخست و مقدم بر همه، ترویج و برجسته ساختن حق رأی برای زنان بود. اگر چه در مراسم روز ویژۀ زنان برخی خواستهای دیگر ازجمله بهبود شرایط کار و معیشت زنان نیز طرح میشدند.
- برای نگارنده، با توجه به منابعی که در اختیار داشت و پژوهشهایی که انجام داد، پیوند تعیین روزی ویژه برای زنان بهخاطر بزرگداشت اعتصاب سرکوب شدهٔ کارگران زن نساجی در نیویورک در سال ۱۸۵۷ (یا ۱۸۵۸) به اثبات نرسید.
- بهنظر نگارنده در درستی رخداد اعتصاب کارگران زن نیویورک، در سال ۱۸۵۷ (یا ۱۸۵۸) و سرکوب آن، جای تردید است. هر چند تعصبی پیرامون این نگره در میان نیست و موجب خرسندی خواهد بود چنانکه پژوهشگران هرچه بیشتر در این زمینه بر ابهامها پرتو افکنند و تردیدها را بزُدایند.
- تعیین روز مشخص ۸ مارس بهعنوان روز جهانی ویژۀ زنان، در سال ۱۹۲۱ / ۱۳۰۰ انجام شد.
——————————————-
برگرفته از کتاب “نان و گلهای سرخ“، نگارنده و برگرداننده: میم. الف. کاوهمهر، انتشارات روزبه، چاپ اول، تابستان ۱۳۹۶، صص ۱۱۷- ۱۲۵.
۱و ۲. “همان” ص ۱۴۷
۳. “همان” ص ۱۴۸
۴. “همان”، ص ۱۹۱- ۱۹۲.
۵. “همان”، ص ۱۴۷ .
********
به نقل از «به سوی آینده»، شمارۀ ۲، اسفند ماه ۱۴۰۱
۲۰ اسفند ۱۴۰۱