نوروز امسال یک زن افغانستانی در کابل
این نوروز برای مقابله با ناراحتی، ناامیدی، احساس تلخ شکست و نابودی برای خودم لباس نو دوختم، از فروشگاههای آنلاین سمنک (سمنو) خریدم، هفت میوه آماده کردم -برای شب سال نو سبزی چلو پختم و آرایش کردم، روز سال نو هم رفتیم بیرون از شهر (قرغه) هوای کابل سراسر بهاری بود با نسیم دلانگیز کوهها و تپههای پغمان…./
نویسنده:میم.سیاوش*
کانون زنان ایرانی
با گذشت هر روز و آمدن روزها و شبهایی مثل عیدهای مذهبی، نوروز، بهار و جشن معارف – شروع مکاتب (مدارس) و پوهنتون (دانشگاه) ها و شبهای برات و یلدا – بیشتر از احساس خوشحالی و لذت، حال و هوای کسی به من دست میدهد که در باتلاقی در حال غرقشدن است و با هر دستوپا زدنی بیشتر داخل کشیده میشود.
نمیدانم چرا همانطور که آمدن طالبان را تا ماهها باور نمی کردم یا هم نمی خواستم باور کنم پاییدن(ماندن) شان را هم باور نداشتم.
کار هر شب و هر روز من تعقیب برنامههای بیبیسی و افغانستان اینترنشنال بود و دنبال خبری بودم تا کورسو یا اشارای از رفتن طالبان را نشان بدهد، هر چه بیشتر می گذشت نا امیدی من هم روز به روز بیشتر می شد، دیگر حس میکنم اینها ماندنی شده اند.
مکتب (مدرسه) دختران دیگر بسته شدهاند. زنها دیگر بود و نبودشان یکی است. هشت مارچ دیگر تجلیل نمیشود.
نا امیدی اگر در قلبی بنشیند و خانه کند، نور و حس خوب از چهره و وجود انسان رخت برمیبندد، دیگر حتی حوصله دیدن قیافه غم گرفته ام را در آینه هم ندارم…
خدایا تا کی اگر قدمی به جلو می گذاریم محکوم به عقب نشینی تا صد قدم میشویم !؟
یا تا کی مجبور بهمرور تاریخ خواهیم بود؟
این نوروز برای مقابله با ناراحتی، ناامیدی، احساس تلخ شکست و نابودی برای خودم لباس نو دوختم، از فروشگاههای آنلاین سمنک (سمنو) خریدم، هفت میوه آماده کردم -برای شب سال نو سبزی چلو پختم و آرایش کردم، روز سال نو هم رفتیم بیرون از شهر (قرغه) هوای کابل سراسر بهاری بود با نسیم دلانگیز کوهها و تپههای پغمان.
اما هیچ یک از این کارها حال روحم را خوب نکرد، به قول کابلیها زنگ دلم را نکَند. سربازان و گشتهای امر به معروف ونهیازمنکرشان در میان مردم زیاد بود، با اینکه همه پارک ها و تفریح گاهای کابل مردانه شده بود و پر از گروههای مردان با ریش و لنگی.
مردان کابلی که با زنهای خانواده بیرونآمده بودند به دامنه کوهها و تپههای نیمه سبز پناه برده بودند، هم باید نگاههای سنگین آنها را که مثلاً برای جلوگیری از هرج و مرج آمده بودند را تحمل میکردند و هم گیردادنشان را به بچههای معصوم که بادبادکبازی میکردند.
افسرده تر، بیحالتر و شکستخوردهتر برگشتیم.
*یکی از فعالان زن در افغانستان که برای حفظ امنیتش از نام اختصاری و مستعار استفاده کرده است.
۷ فروردین