امروز:   اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۴    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
می 2025
د س چ پ ج ش ی
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031  
آخرین نوشته ها

شیفتگان عشق

کتاب شیفتگان عشق به چهار دفتر تقسیم شده است . دفتر اول ـ اوین ،شکنجه و اعدام را با چشمانی اشکبار می خوانم . وحشتناکتر و تکان دهنده تر از آنچه که تا به حال شنیده و خوانده ام را برایم به تصویر می کشد . با خود می گویم مگر می شود انسان هایی با این همه ددمنشی وجود خارجی داشته باشند ؟…./

خدیجه مقدم

بی صبرانه منتظر کتاب خاطرات مهناز پراکند بودم و پس از مدتی طولانی کتاب را به دست آوردم . کتاب شیفتگان عشق ـ خاطرات یک حقوق دان و وکیل حقوق بشری است با چاپ بسیار خوب نشر باران ـ سوئد که در ثبت و ضبط خاطرات فعالان سیاسی و مدنی ایرانی نقش مهمی دارد .
از دو جهت مشتاق خواندن این کتاب بودم و یک نفس آنرا خواندم .
یکی شخصیت خود نویسنده کتاب که بسیار مورد قبول و احترام من است به عنوان یک دوست ، یک مبارز و یک وکیل حقوق بشری که زمانی وکالت مرا هم به عهده داشته است و به عنوان یک انسان متعهد و متخصصی که بدور از جنجال های ژورنالیستی و بدون مطرح کردن شخص خود همواره در راه آزادی و برابری و عدالت اجتماعی تلاش می کند و انسان را با هر جنس و جنسیتی ، با هر ایدلوژی و مذهبی ،متعلق به هر قوم و ملیتی در عمل به رسمیت می شناسد و این رویکرد انسانی اش مرز نمی شناسد .
از طرف دیگر مهنازپراکند هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران بوده و من بیشتر خاطرات دوستان با نگرش چپ را خوانده ام و اطلاعات کمی در مورد دوستان با گذشته اسلامی دارم . می خواهم بدانم در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰در میدان فردوسی تهران چه اتفاقی افتاد و به جز آنهمه کشته و اعدامی چه بر سر بقیه آمد .هر چند داغی که از اعدام گیتا علیشاهی جوان دانشجوی هوادار حزب توده ایران که از کلاس سوادآموزی زنان جنوب شهر تهران برمی گشت و به صورتی تصادفی از آن میدان عبور می کرد دستگیر و همان شب اعدام شد تا پایان عمر در دلم باقی می ماند ولی دقیق نمی دانم چه بر سر هزاران بازداشتی میدان فردوسی در زندان ها آمد .
کتاب شیفتگان عشق به چهار دفتر تقسیم شده است . دفتر اول ـ اوین ،شکنجه و اعدام را با چشمانی اشکبار می خوانم . وحشتناکتر و تکان دهنده تر از آنچه که تا به حال شنیده و خوانده ام را برایم به تصویر می کشد . با خود می گویم مگر می شود انسان هایی با این همه ددمنشی وجود خارجی داشته باشند ؟ که صحنه هایی از نیروهای سرکوب به ویژه لباس شخصی ها در جنبش زن زندگی آزادی در خیابان ها برایم زنده می شود که چطور مقابل چشمان مردم استخوان های جوان ها را خرد و تن بیهوش و بیجان شان را سوار موتور می کردند و می بردند به زندان که تازه بازجویی و شکنجه یا شاید اعدام شوند.
در صفحه ۸۰ کتاب وقتی مهناز ازشکنجه شلاق با کابل برق به کف پا می نویسد باز باورم نمی شود که حتا تخت شکنجه تا مدتها وجود نداشته است و به چه شکلی به قول خودشان تعزیر می کردند .
مهناز پراکند در صفحه ۸۰ کتاب چنین می نویسد:
می ترسم . چه در فکرشان است و با من چه می خواهند بکنند . دوباره لگد دیگری همراه با ضربه کابل بر پشتم . پاهایم را از زیر شکمم بیرون آورده و دراز می کشم .ـ در یک آن فشار عجیبی به قلبم و به قفسه سینه ام وارد می شود که راه نفسم را هم می گیرد . وزنه سنگینی روی پشتم است دو نفره با پوتین هایشان روی پشتم ایستاده اند . روی گردن و کمرم .هیچ امکان تکان خوردن ندارم .با تمام قوا فریاد می زنم و یا حسین می گویم .سید می گوید پاهایت را بالا بیاور .
نمی دانم منظورش چیست . حرکتی نمی کنم و او ضربه ای با پنجه پوتینش به ساق پایم می زند و می گوید .کف هر دو پایت را بالا بیاور ،یا الئه
از زانو پایم را خم می کنم کف پایم رو به سقف است .حالا می فهمم منظورشان از تعزیر چیست و حالا می فهمم چرا این دو مرد پشتم ایستاده اند .ضربات کابل بر کف پاهایم نفسم را می گیرد .
در صفحه ۸۹ باز هم از ضربات کابل می نویسد:
ـ….. همین دروغ گویی های تو باعث شده هر دفعه مقدار زیادی بنزین مصرف کنیم و مسولیتش به تو بر می گردد و آدرس غلطی که می دهی . طبق حکم شرع باید تعزیر بشوی . بلند شو بلند شو .
از روی صندلی بلندم می کنند وسط اتاق می ایستم .
بخواب روی تخت
ترس از وجود تخت در وسط اتاق و دستور به خوابیدن روی تخت به جانم می افتد .ظاهرا پیشرفت کرده اند ،حالا دیگر مجبور نیستند که برای جلوگیری از حرکات
غیرارادی بدنم روی پشتم بایستند .حالا دیگر تخت های شکنجه را دوباره در این زندان راه انداخته اند .

در دفتر دوم مهناز پراکند از زندان قزلحصار می نویسد و حاج داوود رحمانی رییس زندان که هنگام ورود زندانی های جدید می گوید :اینجا اوین نیست و خانه خاله نیست . در این بخش از کودکی که در زندان جا ماند و از جان های معصوم پریشان از بیماری های کشنده از زندگی با موش و مار می نویسد از مقاومت هنری زندانیان و از امید و آزادی که می تواند خوراک چندین جلد کتاب باشد .
در دفتر سوم و چهارم ـ محرومیت از اشتغال و وکیل پایه یک دادگستری هستم ـ باز هم تصویر های با شکوهی از مقاومت و ایستادگی به نمایش گذاشته می شود مقاومتی که بیش از ده سال طول می کشد تا او به عنوان وکیل پایه یک دادگستری به رسمیت شناخته شود ولی باز هم سابقه سیاسی او همچنان به صورتی غیرقانونی موانع زیادی برایش به وجود می آورد .
ولی می نازم به چنین زنی که باز هم نا امید و دلسرد نمی شود و به مبارزات خود علیه نقض حقوق بشر ادامه می دهد .
در جای جای دفتر چهارم کتاب دفاعیات جانانه و دقیق او از موکلین اش به چشم می خورد که گاه مجبور می شود هم از حقوق خود هم از حقوق موکلین اش دفاع کند چون قاضی صلاح نمی داند که او وکیل متهم باشد . دفاعیات جسورانه قانونی این وکیل حقوق بشری که اغلب رایگان هم صورت می گیرد انگاری خاری در چشم قاضی ها است تا جایی که گاه به تقلب های آشکار دست می زنند .
کوتاه سخن آن که کتاب شیفتگان عشق تنها یک کتاب خاطرات نیست کتابی ارزشمند علیه فراموشی است و کتابی حقوقی و آموزشی است به همین دلیل خواندن آنرا به همه فعالان سیاسی و مدنی و وکلای جوان توصیه می کنم .

عکس – مهناز پراکند
۳ خرداد ۱۴۰۲

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی