امروز:   بهمن ۱۲, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
ژانویه 2025
د س چ پ ج ش ی
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031  
آخرین نوشته ها

سراینده بی‌پروایی و بی‌پردگی

او سراینده درونگرا و سرنوشت‌نگاری بود که چون روحیات و ذهنیاتش را بی‌پرده و بی‌پروا می‌نوشت، گرچه شعرش گاه به شعار نزدیک می‌شود، از کلیشه به دور است، به دل می‌نشیند و شاید بی آنکه خود خواسته باشد اجتماعی و اثرگذار است. او از نابرابری زن و مرد، از بندهای شرع، از خشونت مردان و واپسماندگی اجتماعش می‌گوید/

******

اول اسفند ۱۲۶۲؛ ۱۳۷ سال پیش در چنین روزی عالمتاج قائم‌مقامی، ژاله، در فراهان زاده شد. “قسمت ما زین مسلمانان ایمان‌ناشناس غیر اشک گرم و آه سرد و روی زرد نیست”.

پدر عالمتاج قائم‌مقامی زمینداری از میان “نجبا” بود و مادرش شعر می‌گفت.

کودک بود که او را به مکتب سپردند تا فارسی و عربی بیاموزد:

“مکتب‌نشین شدم من و ادوار عمر من

کمتر ز پنج بود، ولی بیشتر نبود

در پارسی ادیب و به تازی ادبشناس

گشتم که جز گزینش علمم به سر نبود”.

۱۵ ساله بود که با پدر و مادرش به تهران رفت و به مصلحت خانواده مجبور به ازدواج با یک مرد ۴۳ ساله شد که با شعر و ادب بیگانه بود:

“نگویم پیر و ممسک بود و آتشخو ولی آخر

بدان نابالغی شوهر چه می‌شد گر نمی‌کردم؟”.

یک سال پس از آن پسرش پژمان بختیاری شاعر و ترانه‌سرای بنام زاده شد و او از اینکه باید همه وقتش را صرف همسر و فرزند و نه هنر و دانش می‌کرد، سخت در رنج بود به ویژه که در همان سال پدر و مادرش درگذشتند و برادرش ثروت خانوادگی اش را به باد داد.

۲۰ ساله بود که زندگی مشترک را تاب نیاورد و از تهران به فراهان رفت، از دیدار فرزند محروم شد و تنها در خانه پدری زیست:

“من در این رنج‌آشنا تنها و تنها آینه

با که گویم گر نگویم درد دل با آینه؟”.

تنهایی او را وامیداشت که با چرخ خیاطی، فر مو، آینه سماور و … سخن بگوید. اگر پروین اعتصامی افسانه‌وار نخ و سوزن و سیر و پیاز را به مناظره می‌انداخت، او خود با بی‌جانهای پیرامونش در دل می‌کند:

“ای همدم مهرپرور من

ای یار من، ای سماور من

سوزی عجبت گرفته گویی

در سینه توست آذر من”.

او سراینده درونگرا و سرنوشت‌نگاری بود که چون روحیات و ذهنیاتش را بی‌پرده و بی‌پروا می‌نوشت، گرچه شعرش گاه به شعار نزدیک می‌شود، از کلیشه به دور است، به دل می‌نشیند و شاید بی آنکه خود خواسته باشد اجتماعی و اثرگذار است. او از نابرابری زن و مرد، از بندهای شرع، از خشونت مردان و واپسماندگی اجتماعش می‌گوید:

“خواهرم پرسید فرق مرد و زن در چیست گفتم:

گویمت این قصه را با نکته ای سربسته اما

بر فراز کاخ هستی او به پرواز است و ما هم

جنبشی داریم در کنج قفس، پربسته اما

گر نبازی خویش را ای آشیان‌گم‌کرده ای زن

غیر از این ره نیز باشد راه دیگر، بسته اما

تا برون آید زن از این محبس مردآفریده

دست و پا باید که هست ای جان خواهر بسته اما”.

عالمتاج قائم‌مقامی ژاله در ۶۳ سالگی در تهران درگذشت.

منبع: دویچه وله

۱ اسفند ۹۹

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی