امروز:   شهریور ۲۴, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
سپتامبر 2024
د س چ پ ج ش ی
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
آخرین نوشته ها

زهرا موسوی خامنه: گزارش یک اخراج

باوجود آزار بی‌وقفه ونامه‌نگاری‌ها و حق‌خوری‌ها یک گنجینه و فرصت بی‌بدیل هم فراهم شد و آن همنشینی با نسلهای جدید بود که خود معلمانی هستند جوان، پر از شور زندگی، درک اجتماعی و آشنا به حق و عدالت. با دغدغه‌هایی مطالباتی ملموس و به جا، که با این معلم‌شان پر از مهر و رفاقت و همدلی، قدرش را می‌دانم و تا ابد برایم عزیزند. می‌دانم با چنین فرزندانی که وطن دارد و من هم در دوره‌ای چند ساله خوشبختانه همراهشان بوده‌ام آینده واقعا روشن است…./

****

✍️ زهرا موسوی خامنه

در گرما گرم التهابات انتخابات اخیر، در ۲۶ خرداد، برای بار دوم، اینبار قطعی از دانشگاه اخراج شدم. در هر دو دفعه نهادهای امنیتی نقش اصلی داشتند.

در ابتدای حصر به گناه اینکه در مورد آن ستمگری‌ها خبر رسانی کرده بودیم، تعلیق و حقوقم قطع شده بود. هنگام ورود مرا در اتاق حراست نگه داشته و فشار اورده بودند که نام دانشجویانم را بگویم که نگفته بودم، گفتند که دیگر حتی در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران و نیز ونک رد هم نشوم.

من اما در حیطه درس و پژوهش همیشه موفق بودم، با رتبه زیر سی کنکور کارشناسی، نوزده ارشد و چهار دکتری تحصیل و در دانشگاههای سوره، هنر، الزهرا هم تدریس کردم. وقتی در دهه نود همراه با بسیاری از همکاران اخراجی و‌تعلیقی به کاربرگشتم، همه اسناد کاری و تحصیلی‌ام به یغما رفته و با وجود مدرک دکترا گویی دیپلمه‌ای بی‌سابقه کار بودم. چند سال بعدتر سرانجام با شش سال و اندی تاخیر، به استادیاری ارتقا پیداکردم. (معلمان دانشگاه با اخذ مدرک دکتری استادیار می‌شوند).

مطابق با یک مصوبه در آموزش عالی که شامل حال من نیز هست می‌بایست همزمان رسمی قطعی می‌شدم. اما گفتند در مورد تو نه! نمی‌شود و این آغاز ماجرایی تازه بود… هر عضو هبات علمی، از استخدام تا رسمی شدن، باید مراحل متنوعی طی کرده و در هر مرحله از زیر نظر اداره‌ای به اسم هیات جذب نیز گذشته و صلاحیت عمومی تایید شود که در ۳ سطح اژ شورای عالی انقلاب فرهنگی تا دانشگاه فعال بوده و گذرگاهیست از مو باریکتر، از شمشیر برنده‌تر!

با این توضیحات، سال ۹۷ درخواستم را ثبت و مدارک لازم را در سامانه مربوط بارگذاری کردم. اما در سال ۹۹ با همان تقاضای غیر لازم هم بنابراستعلام از مراجع ذی صلاح» مخالفت گردید. به من خبر داده بودند که سه ارگان اطلاعاتی پیگیر این امرخطیر هستند. خودم هم نمی‌دانستم انقدر فعالیتهای مهم و موثر داشته و چنین برای سیستم اموزشی و بلکه کشور ترسناکم! گفتند یا باید بازخرید شوم یا اینکه پیمانی دائم. این روند طولانی از همان اخراج دهه قبل تا حال، چنان فرسایش‌دهنده بود و ظالمانه که انگیزه‌ای برایم باقی نگذاشته بود با اینهمه، علیرغم میل و تحمل طعم تلخ ظلم، گزینه دوم را مبتنی بر پیشنهادات و مشورت‌های همکاران و دوستان پیش گرفتم که می‌گفتند: تقاضای بازخریدی از سوی خودم، برای ستم‌سازان بی هیچ هزینه‌ای تمام شده و مدعی خواهند شد که خودش اقدام کرد. این مرحله هم قریب دو سال و‌چند روزی قبل نامه اخراج در دفتر جذب و به امضای رییس دانشگاه تحویل داده شد.

در هنگام ثبت اعتراض در اداره جذب ساختمان اموزش عالی هم گفتند که بر پرونده همه سالهای من دستور “وتویی” وزارت اطلاعات به عنوان مرجع ذیصلاح قراردارد که مانع است و در سه دولت پشت هم با پرونده من چنین کرده‌اند. دراین مدت طولانی هیچ خبری ندادم چون هموطنانم مدام داغدار و زیر اندوهی کمر شکنند. حال هرچند این اخراج، دربرابر داغها و زندانها و فقر و بی‌عدالتی و بلاهای دیگر پانزده ساله خود ما هیچ نیست اما من هم نمونه مستند دیگر از روندم، که در این میان یکبار هم برای همراهی با اعتراضات دانشگاهی متهم شدم.

سالها می‌گذرند آدم‌ها در دل حوادث آبدیده می‌شوند. باوجود آزار بی‌وقفه ونامه‌نگاری‌ها و حق‌خوری‌ها یک گنجینه و فرصت بی‌بدیل هم فراهم شد و آن همنشینی با نسلهای جدید بود که خود معلمانی هستند جوان، پر از شور زندگی، درک اجتماعی و آشنا به حق و عدالت. با دغدغه‌هایی مطالباتی ملموس و به جا، که با این معلم‌شان پر از مهر و رفاقت و همدلی، قدرش را می‌دانم و تا ابد برایم عزیزند. می‌دانم با چنین فرزندانی که وطن دارد و من هم در دوره‌ای چند ساله خوشبختانه همراهشان بوده‌ام آینده واقعا روشن است.

*اینستاگرام نویسنده

۲۱ تیر ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی