نمایی کلی از انواع نظریههای فمینیستی ـ بخش اول
رویکرد تفاوت جنسیتی؛ این پرسش که درباره زنان چه میدانیم؟ بنیادیترین پرسش فمینیسم است که در پاسخ به آن با چهار رویکرد روبهرو هستیم. نخستین رویکرد تفاوت جنسیتی است که معتقد است جایگاه و تجربه زنان در بیشتر موقعیتها با جایگاه و تجربه مردان در همان موقعیتها متفاوت است…
***
سبا قنبری: 🔹نظریه فمینیستی با سه پرسش اساسی مواجه است:
۱. درباره زنان چه میدانیم؟
۲.چرا وضع زنان این گونه است؟
۳. برای برون رفت از این وضعیت چه باید کرد؟
🔹پرسش اول بنیادیترین پرسش فمینیسم است. در پاسخ به این پرسش با چهار رویکرد روبه رو هستیم. نخستین رویکرد تفاوت جنسیتی است. این رویکرد معتقد است که جایگاه و تجربه زنان در بیشتر موقعیتها با جایگاه و تجربه مردان در همان موقعیتها متفاوت است.
🔹این رویکرد دارای سه نظریه فمینیسم فرهنگی، فمینیسم نهادی و فمینیسم وجودی و پدیدهشناختی است.
🔹فمینیسم فرهنگی یا مادرانه بر اهمیت و قدرت ویژگیهای خاصی که به زنان و مردان نسبت داده میشود، تاکید دارد. این نوع فمینیسم جنبههای مثبت زنانگی و ارزشهای زنمحورانه را ارج مینهد. طرفداران این گرایش معتقد هستند که جامعه برای اداره امور خود نیازمند فضایل زنانه از جمله صلحطلبی، همدردی و پرهیز از خشونت است.
🔹این شاخه از فمینیسم برخلاف رویکردهای مردسالارانه دیدگاهی ذاتگرایانه و طبیعتگرایانه به زنان ندارد. در واقع فمینیستهای موج اول باورهای رایج مردسالارانه که زنانگی را به معنای کهتری در نظر میگرفت به چالش کشیدند. «مارگارت فولر» از فمینیستهای موج اولی و بهعنوان اولین زنی که به دانشگاه هاروارد راه پیدا کرد و «فرانسیس ویلارد» از کنشگران حق رای زنان در ایالاتمتحده از هواداران فمینیسم فرهنگی بودند.
🔹فمینیسم نهادی بر این نکته تاکید میکند که تفاوت جنسیتی از نقشهای جنسیتی متفاوتی که زنان و مردان آن را ایفا میکنند، نشات میگیرد. سوال اصلی مطرح شده در این نظریه این است که چرا زنانگی و مردانگی در جامعه وجود دارد؟ فمینیسم نهادی پاسخ این سوال را در تقسیم کار جنسیتی میداند که منجر به تمایز نقشهای مردانه و زنانه شدهاست. تقسیم کاری که زنان را به فضای خصوصی خانه و خانواده و مردان را به فضای عمومی سیاست و اقتصاد سوق میدهد. فمینیسم نهادی راهحل از بین بردن تبعیض و نابرابری در جامعه را تحول بنیادین و هنجاری در تقسیم کار جنسیتی میداند. نظریهپردازان فمینیسم نهادی با نظریهپردازان فمینیسم لیبرال همراستا هستند. «جی.برنارد» و «ام.جانسون» از نظریه پردازان فمینیسم نهادی هستند.
🔹براساس نظریه فمینیستی وجودی و پدیدهشناختی این جهان تماما توسط مردان و با در نظر گرفتن امیال و خواستههای آنان پایهگذاری شده است. زنان در این جهان یک دیگری به حاشیه راندهشده به حساب میآیند که تجربه و ادراک آنان بیاهمیت تلقی میشود. جایگاه«دیگربودگی» زنان توسط ساختارهای موجود به رسمیت شناخته شده است. در واقع شاهد نوعی ساخت فرهنگی هستیم که در این ساخت مرد به عنوان فاعل(شناسا) و زن به عنوان یک دیگری در ارتباط با مرد قرار دارد. در این ساخت سوژه مهم مردانگی است.
🔹پرسش اصلی این نظریه این است که زنان چگونه میتوانند خود را از دیگریبودن رها کنند. نظریهپردازان فمینیسم وجودی معتقدند که امکان رهایی تنها در صورتی رخ میدهد که زنان فرهنگ خاص خودشان را بسازند. صورتبندی کلاسیک این نظریه برای اولین بار در تحلیل اگزیستانسیالیستی سیمون دوبووار در اثر معروفش «جنس دوم» پایهگذاری شد.
🔸منبع: کتاب نظریه جامعهشناسی در دورانمعاصر جرج ریتزر، فصل هشتم، نظریههای فمینیستی معاصر/کانال علمی مطالعات زنان
ادامه دارد…
#مطالعات_زنان
۲۰ آبان ۱۴۰۳