امروز:   آذر ۱, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
نوامبر 2024
د س چ پ ج ش ی
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
252627282930  
آخرین نوشته ها

تقلا برای زیستن؛ روایتی مردم‌‏نگارانه از زندگی زنان در مناطق حاشیه‌‏ای تهران

روایت زنان از سکونتگاه‌‏های پیراشهری و مردم‌‏نگاری محله پیراشهری حصار امیر در تهران؛ در این منطقه درباره زن بودن چارچوب‌های سختی وجود دارد. زمانی که یک فرزند دختر در این منطقه متولد می‌شود، براساس مناسباتی رشد می‌کند که وقتی به سن ۱۰ سال می‌رسد به سوژه زن مطلوب در حصارامیر تبدیل می‌شود…

***

سارا سبزی: حصارامیر، بومی‌‏نشین و دارای قدمت تاریخی است و به دو بخش تقسیم می‌‏شود: حصارامیر بالا که اهالی بومی در آن ساکن‏‌اند و دیگری حصارامیر پایین یا ترک‏‌آباد است که مهاجران در آن خانه‏‏‌های خود را ساخته‌‏اند.

در میان پژوهش‌هایی که درباره سکونتگاه‌های پیراشهری تهران انجام شده، همه‌چیز بر مدار تاریخچه آن می‌گردد و کمتر روایت مردم‌نگارانه‌ای درباره آن وجود دارد؛ نمونه‌اش ساکنان حصارامیر پاکدشتند که در میان عرف و ارزش‌هایی متفاوت با کلانشهرها به زندگی خود ادامه می‌دهند و بخش زیادی از آنها مهاجرانی از آذربایجان غربی‌اند.  در نشست «تقلا برای زیستن: روایت زنان از سکونتگاه‌های پیراشهری و مردم‌نگاری محله پیراشهری حصارامیر در تهران»، روایتی از زندگی روزمره برخی از زنان ساکن در این منطقه با نگاهی انتقادی مطرح شد.

این روایت برمبنای پایان‌نامه مهتاب همپایی، دانشجوی رشته مردم‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. همراه با روایت همپایی، محمد مالجو، اقتصاددان و پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی هم درباره مفهوم عاملیت با تمرکز بر این پژوهش صحبت کرد.

محله «حصار امیر»، منطقه‌ای در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی تهران که در سال ۱۳۷۶، پس از آنکه پاکدشت به همراه دهستان‌های آن از ورامین جدا شد، به‌عنوان یک شهرستان مستقل مناسبات خود را پیدا کرد و بیشتر ساکنان آن از استان آذربایجان غربی به آن کوچ کرده‌اند. پیش از انقلاب حاشیه تهران یکی از پایگاه‌های مهاجرت بوده است و بعد از انقلاب و گسترده شدن مرزهای تهران، این پایگاه‌ها عضوی از تهران می‌شوند و متناسب با مناسبات اقتصادی تهران عمل می‌کنند و به‌ دنبال آن دیگر پایگاه مناسبی برای مهاجران جدید به حساب نمی‌آیند. به دنبال ایجاد این شرایط نقاط جدیدی برای مهاجرت ایجاد می‌شود که حصارامیر یکی از همین محلات است.

مهتاب همپایی، پژوهشگر این پروژه سال ۱۳۸۳ به مدت دو سال در این منطقه همراه با آشنایان نزدیک در این منطقه زندگی می‌کرد. او در تمام این سال‌ها متوجه شد که حصارامیر از نظر فضای شهری و فرهنگی تغییری نمی‌کند؛ درست مانند دیگ ذوبی که فرهنگ‌ها را در خود حل می‌کند و فرهنگی مخصوص به این سکونتگاه ایجاد می‌کند.

او می‌گوید، ساکنان حصارامیر دیگر به‌عنوان یک سکونت مقطعی به آن نگاه نمی‌کنند تا بتوانند در تهران ساکن شوند و آنجا را به‌عنوان سکونتگاه قطعی خود انتخاب کرده‌اند. «زمانی که از نظر اقتصادی تحت فشارند و نمی‌توانند به تبریز یا زندگی روستایی برگردند، اما پرسش این است که چرا شهرهای کوچک‌ غربی را انتخاب نمی‌کنند؟»

حصارامیر، بومی‌نشین و دارای قدمت تاریخی است و به دو بخش تقسیم می‌شود: حصارامیر بالا که اهالی بومی در آن ساکن‌اند و دیگری حصارامیر پایین یا ترک‌آباد است که مهاجران در آن خانه‌‌های خود را در آن ساخته‌اند؛ درواقع این بخش زمین‌های کشاورزی اهالی بومی است که یا به آنها اجاره داده شده یا به‌شکل قولنامه‌ای فروخته شده است: «در این منطقه آرایشگاه‌های زنانه، نوعی پایگاه اقتصادی محسوب می‌شوند و برای زنان ساکن آن راهی برای اشتغال است؛ در خانواده‌ها اگر زنان بخواهند به شغلی غیرزنانه مشغول شوند، با چالش روبه‌رو می‌شوند و همسران‌شان با آنها مخالفت می‌کنند. به همین دلیل یا کار در منزل را انتخاب می‌کنند که لازم نباشد از منطقه خارج شوند یا در آرایشگاه‌های زنانه مشغولند که ارتباط‌شان فقط با زنان است.»

به‌واسطه همین شرایط، آرایشگاه‌های زنانه به پاتوقی برای آنها تبدیل شده‌اند و زنان منطقه برای گذراندن وقت عصرگاهی در آرایشگاه‌ها با هم صحبت می‌کنند. به گفته هم‌پایی گروه زنانی که در آرایشگاه‌ها حضور دارند، علاوه بر اطلاعاتی که درباره خود و زنان حصارامیر می‌دهند، اطلاعات دیگری هم درباره مسائل به اشتراک می‌گذارند؛ نظراتی درباره وضعیت سیاسی و شرایط اقتصادی خود که اهمیت مطالعه این گروه زنان را نشان می‌دهد: «عاملیت و واپس ننشستن در این کار به‌عنوان یک طیف در نظر گرفته شده است، دو مفهوم در علوم اجتماعی که در جمعیت گروه زنان منطقه حصارامیر بررسی شده است.

در این منطقه درباره زن بودن چارچوب‌های سختی وجود دارد. افراد می‌توانند بیرون از این چارچوب قرار بگیرند اما بابت آن باید نوعی هزینه بپردازند. زمانی که یک فرزند دختر در این منطقه متولد می‌شود، براساس مناسباتی رشد می‌کند که وقتی به سن ۱۰ سال می‌رسد به سوژه زن مطلوب در حصارامیر تبدیل می‌شود.

معمولاً دختربچه‌های ۱۰ ساله در این منطقه کارت عروسی می‌نویسند، با پدرشان سر این مشورت می‌کنند که خانه به چه کسی اجاره داده شود، کارهای خانه را انجام می‌دهند. به همین دلیل وقتی در مورد بحث کودک‌همسری در حصارامیر صحبت می‌شود، به‌نظر نوشتن نوعی سناریو برای زنان منطقه است که از بدو تولد آنها آغاز می‌شود.»

پژوهش همپایی نشان می‌دهد تصویر زن مطلوب در حصارامیر زنی‌است زیرک، خوش‌سر و زبان، مردم‌دار، و غیرخجالتی است که جایگاه خود را می‌داند، در خانه پدر به‌جای مادر کارهای خانه را انجام می‌دهد، در تصمیم‌گیری به پدر کمک می‌کند، وظایفش را نسبت به شوهر و خانواده شوهرش می‌داند، طلاق نمی‌گیرد، رهبر و تصمیم‌گیرنده خوبی است و در عین حال تسلیم و مطیع است. این زن سواد دارد ولی دانشگاه نمی‌رود، باحجاب است ولی نظری درباره دین ندارد و به‌طورکلی زنانگی را منظر مردان تعریف می‌کند. در این شرایط وقتی یک دختر به سن ۱۰ سالگی می‌رسد به توهمی از درک درست و اعتمادبه‌نفسی برای انتخاب کردن می‌رسد.

بدن زنان، میدان عرف و سیاست
سکونتگاه حصارامیر در دهستانی به همین نام قرار دارد و در دهه اخیر با موج مهاجرت‌های شدیدی روبه‌رو بوده است. با افزایش خدمات و امکانات و درنتیجه افزایش قیمت زمین و مسکن در هسته‌های اولیه شهر پاکدشت، در مناطق اطراف مانند حصارامیر سکونتگاه‌های غیررسمی و تفکیک زمین توسط اهالی بومی این روستاها و جمعیت‌پذیری رخ داد.

روستای حصارامیر در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان الحاقات پاکدشت شناخته شد. بعد از مدتی با افزایش حجم ساخت‌وسازهای غیرمجاز در این منطقه، سکونتگاه‌های غیررسمی جدیدی با تفکیک اراضی کشاورزی و البته غیرمجاز در بخش‌های غربی محله علامه در منطقه حصارامیر شکل گرفته است. بزرگترین و پرجمعیت‌ترین سکونتگاه غیررسمی شکل‌گرفته در شهر پاکدشت از اوایل در دهه ۸۰، در حصارامیر شکل گرفته است.

در بخشی از این پژوهش، روایت‌هایی درباره ازدواج و مادری گروهی از زنان منطقه حصارامیر به دست آمده است؛ بخشی از آنها زنان حصارامیر علاوه بر اینکه براساس عرف باید از بدن خود به‌شکل دائمی کار بکشند، تا زمانی که به فرزند پسر نرسند، از حامله شدن دست برنمی‌دارند و سن مادر هم اهمیتی ندارد. آنها حتی اگر در سن پرخطر بارداری هم باشند، اقدام به بارداری می‌کنند که با مفهوم حفظ خانواده گره می‌خورد.

همپایی می‌گوید، زنان علاوه بر اینکه در بند این عرف قرار دارند، در بند عرف سیاسی هم قرار می‌گیرند: «وقتی زنان در آرایشگاه از این موضوع صحبت می‌کنند که فرزندشان را با چه سختی‌ای به دنیا آوردند، به بندهای مختلف سندهای توسعه‌ای ایران می‌رسیم: زنان در حصارامیر به‌شکل دائمی از قرص‌های جلوگیری از بارداری هم استفاده می‌کنند و انگار غیر از آن روش جلوگیری دیگری وجود ندارد.

وقتی سیاست‌گذاری حوزه جمعیتی آغاز می‌شود، زنان حاشیه‌نشین اولین گروهی‌اند که سریعاً این اقدامات روی آنها انجام می‌شود.» او از زنان این منطقه روایت‌های دیگری هم دارد: «یکی از این زنان گفته بود وقتی فرزند اولم را به دنیا آوردم، آمپول جلوگیری از بارداری می‌زدم. به خانه بهداشت می‌رفتم و هر سه‌ماه آن را تزریق می‌کردم. دو بار پشت سر هم آمپول را برایم زدند. از آن به‌بعد بچه‌ام نماند. دکترها گفتند بچه‌ات می‌میرد. ما هم از روی حرص جلوگیری نمی‌کردیم. بعد به تبریز رفتم، پیش دعانویس و بعد این دخترم را به دنیا آوردم.»

همپایی توضیح می‌‌دهد که برخی زنان در حصارامیر به‌دلیل استفاده مداوم از قرص‌های جلوگیری، به‌صورت مداوم بدن‌هایشان تغییر می‌کند و سیکل‌های قاعدگی و ظاهرشان تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد؛ موضوعی که از آن ناراضی‌اند اما اقدامی برای جلوگیری از آن انجام نمی‌دهند. در یکی دیگر از روایت‌هایی که همپایی به دست آورده، زنی از تجربه خود بعد از به دنیا آوردن فرزندش می‌گوید: «بخش زیادی از موهای زن ریخته، از بین حرف‌هایش متوجه می‌شویم که شش‌ماه است فرزندش به دنیا آمده. دو فرزند دیگر هم دارد.

موهای روی سرش رنگ نمی‌گیرد. با حرص می‌گوید که زن چیست، مرد خوب است؛ مردها سالم و سلامت‌اند. شش ماه است زاییدم، هنوز درد می‌کشم. این زن ۳۲ ساله است و چهره‌اش به زنان ۵۰ تا ۶۰ ساله می‌خورد.» او در آرایشگاه‌های زنانه مشاهدات دیگری هم داشته است: «هرسه، پاهای نازکی دارند و پای هرسه پرانتزی است. شانه‌های نحیفی دارند اما شکم‌هایشان بزرگ است که حاصل زایمان‌های پی‌درپی است.»

اما زنان چطور مردان را در این منطقه تعریف می‌کنند؟ همپایی می‌گوید، زنان علاوه بر اینکه نمی‌خواهند زندگی را چندان بهتر ترسیم کنند، بلکه بیشتر تمایل دارند که زندگی خود را منطبق با ارزش‌های محیط تعریف کنند، با این حال در زندگی‌های واقعی، ممکن است روابط تطبیقی با آنچه می‌گویند، نداشته باشد: «تصویری که زنان از مردان در آرایشگاه تعریف می‌کنند، این است: زنان شاداب و خانواده‌دوست، همسری کاری و در عین حال بداخلاق که بیشترین توجه را به همسرش دارد و حتی رنگ موی او برایش مهم است و ممکن است اگر دلخواه نباشد، کتکش بزند.

در بسیاری از موارد هم در خانه‌ها ماجرا به‌شکل دیگری پیش می‌رود: زنان وظیفه مدیریت درآمد و هزینه را برعهده دارند. در بسیاری از موارد مردی که خشن توصیف می‌شود اما با این توصیف تناسب چندانی ندارد. ارزش در این منطقه این است که مرد در طبقاتی بالاتر از زنان توصیف شود. در حصارامیر مردها به‌واسطه اشتغال در تهران، صبح زود از خانه خارج می‌شوند و شب برمی‌گردند و زنان صاحب این سکونتگاهند و خودشان سیستم را بر این مبنا هدایت می‌کنند. این سیستم هم به حفظ خانواده با ارزش‌های مشخصی که وجود دارد برمی‌گردد.»

ازدواج در حصارامیر، انتهای مسیر خوشبختی است. وقتی فرزند دختر یک خانواده ازدواج می‌کند، نشان‌دهنده این است که چقدر آن فرزند درست تربیت و بالغ شده و درنهایت جمعیت آن خانواده کم می‌شود و یکی از دلایل رونق آرایشگاه‌ها در حصارامیر، مراسم‌ مدام در منطقه است. آنطور که همپایی تعریف می‌کند، زنان این منطقه برای ازدواج دو مسیر پیش روی خود دارند؛ یکی متناسب عمل کردن با آنچه خانواده می‌خواهد و راه دیگر، انجام دادن بازی ازدواج به‌شکلی دیگر است و آن راه، فرار کردن است: «من با دختری مواجه شدم که ۱۶ سال داشت و همسرش به زندان افتاده بود.

او در ۱۵ سالگی با همسرش فرار کرده بود و بعد متوجه شده بودند که او مواد می‌فروشد و درنهایت این دختر برای جدایی اقدام کرده بود. اینجا فرار دختران به‌عنوان یک انتخاب مطرح می‌شود، نه یک اقدام اشتباه. خانواده‌ها این تصمیم را به‌عنوان یک انتخاب از سمت فرزندشان می‌بینند که یا با آن موافقند یا مخالف. درنهایت هم به موافقت می‌رسند، عروسی مفصلی ترتیب داده می‌شود و به‌راحتی درباره آن صحبت می‌شود.»

یکی از زنان این منطقه برای هم‌پایی تعریف کرده بود: «برادرزاده‌ام تابستان چند ماهی به خانه ما آمده بود و عاشق دختر همسایه شد. خودش ۲۲ ساله است و دختر، ۱۲ ساله. با هم فرار کردند شمال و همسایه آمده بود و می‌خواست همسر من را بکشد. بعد گفتیم، برگردید و عروسی کنید.»

عاملیت طبقاتی
بخش دوم نشست به بررسی مفهوم عاملیت و بررسی آن در این پژوهش اختصاص پیدا کرده بود که از سوی محمد مالجو، پژوهشگر اقتصاد سیاسی مطرح شد. او پنج نوع از عاملیت طبقاتی مرتبط با تهیدستان شهری در ایران را بررسی کرد. مالجو معتقد است که عاملیت امری صفر و یکی نیست، درجاتی دارد و به هر میزان از توانایی میزان تغییر، اطلاق می‌شود و به این پرسش پاسخ داد که روایت این پژوهش از عاملیت زنان در حصارامیر، در کدام بخش از صفحه شطرنج عاملیت قرار دارد: «اولین نوع از عاملیت، انقلاب اجتماعی است که فراتر از انقلاب سیاسی و دست‌به‌دست شدن قدرت است و در بطن جامعه به وقوع می‌پیوند.

جغرافیایی که روابط سلطه بعد از یک انقلاب بزرگ تضعیف شود، در معرض انقلاب اجتماعی هم قرار می‌گیرد. ما در تاریخ معاصر انقلاب اجتماعی را تجربه نکردیم و به همین دلیل صحبت از مشارکت تهیدستان شهری در انقلاب اجتماعی هم امری جذاب اما از نگاه مبتنی بر واقعیت، چندان موجه نیست.»

او دومین نوع عاملیت را انقلاب سیاسی معرفی کرد که درحقیقت همان انقلاب اجتماعی است اما بدون مهمترین عنصر انقلاب یعنی انواع روابط سلطه: «انقلاب سیاسی دست به دست شدن قدرت است اما جایگاه کسانی که در پله‌های این نردبان ایستاده‌اند، به‌شکلی اساسی تغییر پیدا می‌کند. ما در ایران دو انقلاب سیاسی مشروطه و انقلاب سال ۵۷ را داشتیم.

به‌رغم اینکه درباره آن زیاد صحبت شده اما هنوز اجماع حداقلی درباره میزان مشارکت تهیدستان شهری در این انقلاب نداریم. کسانی آنها را مسافران آخرین قطار انقلاب می‌دانند و برخی از گروه‌های سیاسی هم معتقدند که تهیدستان شهری نه به‌منزله یک گروه سیاسی، بلکه به‌منزله یک گروه از باشندگان اجتماعی در مقابل انقلاب صف کشیدند.» مالجو سومین نوع عاملیت تهیدستان شهری را در نقش‌آفرینی آنها در سیاست رسمی معرفی کرد که مهم‌ترین مصداق آن انواع انتخابات است؛ از ریاست‌جمهوری تا شوراها و هرکجا که امکان پیوستن به یک هویت جمعی وجود داشته باشد و صاحبان قدرت آن را به‌رسمیت می‌شناسند.

به این معنا تهیدستان شهری در سیاست رسمی، در کنار سایر طبقات در سیاست رسمی نقش داشتند: «چهارمین نوع عاملیت، نقش‌آفرینی در سیاست غیررسمی است که مهم‌ترین مصادیق آن انواع شورش‌های نان است که از دیرباز در تاریخ معاصر رخ داده و به یک معنا شاید اتفاقات سال ۹۸ را هم بتوان نوعی شورش نان قلمداد کرد.

به معنایی دیگر، انواع شورش‌های کور بدون سازماندهی و رهبری و هدف مورد اجماع و سایر مشخصاتی است که محصول یک جنبش و حرکت سازمان‌یافته است. در دوره ۴۰ ساله بعد از انقلاب، هرچه به امروز نزدیک‌تر می‌شویم، اپوزیسیون در سازماندهی نارضایتی‌های جماعت ازجمله تهیدستان شهری ناتوان‌تر است. پوزیسیون نیز به همین اندازه در رفع عوامل موجبه نارضایتی عاجز است و بستری حاصلخیز و بسیار غنی برای شکل‌گیری انواع نارضایتی برای شورش‌های نان و کور وجود داشته است.»

به گفته او، پنجمین نوع عاملیت، پیشروی آرام است که آصف بیات آن را مطرح کرده است و ششمین نوع آن هم عاملیت منفعلانه است که در مقاطعی از دهه ۱۳۱۰ و سال‌های پایانی ۱۳۲۰ دیده می‌شود: «مطابق اسناد نوعی فاعلیت منفعلانه را در میان تهیدستان شهری آن ادوار می‌بینیم که اثری از آن در سال‌های قبل و بعد از آن دیده نمی‎شود. در دوره اضطراری اشغال که حاکمیت‌ها خطر بزرگتری را پیش روی خود دارند، دیگر حساسیت و ملاحظه‌ای درباره ضعیف‌ترین‌های جامعه ندارند.

کمترین حد فاعلیت مفهومی است به نام انفعال. انفعال مطلق از نگاه برخی قابل تصور است، اما برخی هم معتقدند، حتی زندانی حبس ابد هم که ناگزیر است زندان، حبس و مشقات آن را تحمل کند، امید و عشق به رهایی دارد. اگر به هر دلیل دروازه‌های زندان باز شود، او هم به حرکت درمی‌آید. انفعال مطلق در عالم واقع، حداقل در دوره‌های تاریخ مدرن کمتر قابلیت مشاهده تجربی دارد.»/ هم‌میهن

 

۲۸ آبان ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی