خداحافظی با ترس
«نمیترسم، پس خودم را سانسور نمیکنم.»، «نمیترسم، پس زندگی را متوقف نمیکنم.»…، به خودمان اجازه اشتباه بدهیم. هیچکس کامل نیست. اشتباه کردن، خندیدن، گریه کردن، تلاش کردن—همه اینها بخشی از انسان بودن است. نباید بگذاریم ترس از قضاوت، ما را از زندگی بازدارد. نمیترسم پس ادامه میدهم…
***
✍️ پروانه سلحشوری: ▫️در سال جدید، با ترسهایمان خداحافظی کنیم، اما نه با آگاهی. جورج اورول در ۱۹۸۴ استعارهای قدرتمند از ترس ارائه میدهد. وینستون، شخصیت اصلی داستان، در اتاق ۱۰۱ درمییابد که ترس واقعی غیرقابل مقاومت است. وقتی حکومت از بزرگترین ترسش (موشها) علیه او استفاده میکند، وینستون تمام باورهایش را کنار میگذارد و تسلیم میشود.
▫️این داستان برای ما غریبه نیست. ترسهای ما، ما را احاطه کردهاند—نه فقط از سوی حکومتها، بلکه از درون خودمان، از باورها، اطرافیان، و جامعهای که در آن رشد کردهایم. ترس در وجود ما ریشه میدواند، رشد میکند و گاه چنان عظیم میشود که ما را در برمیگیرد، درست مانند قربانی شکار مار پیتون که دور آن میپیچد، ابتدا شکار خرد و خفه و سپس توسط او آرام آرام بلعیده میشود.
▫️اما ترس با احتیاط ومواظبت بجا فرق میکند. احتیاط، از ما محافظت میکنند، و ما را وادار به تفکر و مراقبت وادار میدارد. مواظبت از سقوط، ما را از لبه پرتگاه دور نگه میدارد. احتیاط در برخورد با دیگران، در موقع بیماری، مناسب و بجا است و با ترس فرق دارد. آنچه ما باید با آن خداحافظی کنیم، ترسهای فلجکنندهای است که ما را از زندگی بازمیدارند، نه مراقبت و محافظت و آگاهی که ما را هوشیارتر میکنند. در عین حال باید بین احتیاط و ترس تفاوت قائل شد و از تکنیکهای خودفریبی مانند بهانه کردن و اقناع سازی خود، که ترس را احتیاط مینامند پرهیز کرد.
▫️تا زمانی که بردهی ترس هستیم، ناتوانیم. دیگران بر ذهن، افکار، و تصمیمات ما سلطه پیدا میکنند. مدام نگرانیم که نکند کسی از ما خوشش نیاید، نکند مطابق انتظارات دیگران نباشیم. اما چرا باید برای تأیید دیگران خود را سانسور کنیم؟ اگر ظاهر یا صدای ما مطابق معیارهای رایج نیست، اگر دستخط خوبی نداریم یا مورد تمسخر قرار میگیریم، آیا باید از تلاش دست بکشیم؟
▫️ترس میتواند انسان را از رشد بازدارد، او را منزوی، پرخاشگر و گاه دروغگو کند. دروغ، ریا، و جهل، اغلب زاییده ترسهای کنترلنشده هستند. این ترسها در ناخودآگاه فردی و جمعی ما رخنه کردهاند، گاهی آنچنان نامحسوس که حتی متوجه حضورشان نمیشویم. میترسیم چون فکر میکنیم تلاش فایدهای ندارد. میترسیم چون رسانهها در دل ما اضطراب میکارند. میترسیم چون فرهنگمان دست و بالمان را بسته است، حتی رویا دیدن هم برایمان دور از انتظار شده. میترسیم بخندیم، چون میگویند زن نباید صدای خندهاش شنیده شود. میترسیم گریه کنیم، چون میگویند مرد نباید گریه کند. میترسیم خودمان باشیم، چون جامعه چهره دیگری از «مقبولیت» را به ما نشان داده است.
▫️ترس درون ما نهادینه شده، آرام و بیصدا رشد کرده، و هیولایی ساخته که سراسر وجودمان را در سایه خود گرفته است. شاید بیآنکه بدانیم، از خودمان فرانکشتاینی خودنابودگر ساختهایم—هیولایی که از دل ترسهای بیپایه، تردیدهای فلجکننده و محدودیتهای ذهنیمان زاده شده و اکنون ما را در بند خود نگه داشته است. اما چگونه باید با این ترسها مقابله کرد؟
▫️۱. ترس را از احتیاط جدا کنیم.
آیا این ترس است یا احتیاط؟ آیا مرا از آسیب حفظ میکند یا مرا از رشد متوقف کرده است؟ با خود روراست باشیم. خود را فریب ندهیم و بدرستی بین آنها تفکیک قائل شویم. خطای شناختی نه تنها به فرد بلکه به یک نظام اجتماعی آسیب میزند.
▫️۲. با ترسهای خود روبهرو شویم. هر چیزی که از آن فرار کنیم، قویتر میشود. باید بهتدریج و آگاهانه با آنها مواجه شویم. اگر از صحبت در جمع میترسیم، باید از گروههای کوچکتر شروع کنیم. اگر از شکست میترسیم، باید یاد بگیریم که شکست بخشی از یادگیری است.
▫️۳. اثر رسانهها را کنترل کنیم. اخبار، شبکههای اجتماعی و تبلیغات، اغلب ترس و اضطراب را در ما تقویت میکنند. باید انتخاب کنیم که چه چیزهایی را دنبال کنیم و چطور تحت تأثیر قرار نگیریم. به موضوعات مطرح شده نگاه انتقادی داشته باشیم.
▫️۴. به خودمان اجازه اشتباه بدهیم. هیچکس کامل نیست. اشتباه کردن، خندیدن، گریه کردن، تلاش کردن—همه اینها بخشی از انسان بودن است. نباید بگذاریم ترس از قضاوت، ما را از زندگی بازدارد. ما باید بایستیم، نه بترسیم، نه از داغ و درفش، نه از تمسخر دیگران، و نه از آن صدای درونی که همواره نجوا میکند: «احتیاط کن! مواظب باش! بترس!»
▫️اما این بار، پاسخ میدهیم:
«نمیترسم، پس ادامه میدهم.»
«نمیترسم، پس خودم را سانسور نمیکنم.»، «نمیترسم، پس زندگی را متوقف نمیکنم.»، امسال را سال رویارویی با ترس مینامم. من نمیترسم، پس هستم، پس میروم، پس میسازم.
*کانال نویسنده
۶ فروردین ۱۴۰۴