نامهای به منصوره قدیری جاوید: منصوره! بغضی در گلویم مانده است
منصوره جان، بعد از تو زنان بسیاری به دست شوهر یا دیگر مردان خانوادهشان کشته شدند. تنها در ۹ روز نخست اسفند جاری، ۶ زن به دست شوهرانشان به قتل رسیدند و لایحهٔ منع خشونت علیه زنان هنوز تصویب نشده است. هرچند سال یکبار از گنجه بیرون میآید، در دستور کار قرار میگیرد، تنها ایرادهایی به اسمش گرفته میشود و تغییری در نامش میدهند. سپس دوباره، به آن پستو برای خاک خوردن بازمیگردد…./
***
یاسمن آرنگ
کانون زنان ایرانی
منصورۀ عزیز،
مدتی است در خاک پناه گرفتهای، سرانجام ناهمسرت تو را به آرامش ابدی رساند. دیگر تنت کبود و صورتت سیاه نمیشود. دیگر نگران پسرت نیستی. حتی به صمیمیترین دوستانت نمیگفتی که بر تو چه میگذرد. تو خبرنگار موفقی بودی و ناهمسرت، وکیل ناموفقی که گویا تو و بدن نازنینت باید تاوان این فاصله را میدادید.
بغضی در گلویم مانده است که آن روز، همسایهها صدای فریادت را شنیدند، اما گفتند: «دعوای زن و شوهر را ابلهان باور کنند!» وقتی از جلوی اتاق پسرت رد شدی، یکباره با دمبل به سرت کوبید، روی زمین افتادی. سپس، روی تو نشست و دوباره با همان دمبل ضربهای به سرت زد. وقتی دید سرت شکسته، به آشپزخانه رفت، کاردی برداشت و متوجه شد که تو روی تخت نشستهای. در این هنگام، با چاقو دو ضربه به گردنت زد و تو برای همیشه خاموش شدی.
همسایهها گزارش دادند که پس از مدتی، صدای درگیری قطع شد و ناهمسرت سعی داشت شبانه جسم نازنینت را از خانه بیرون ببرد. منصوره جان، تو خود صدای زنان بودی، خبرنگار و پژوهشگر، اما صدای مظلومیتت را کسی نشنید.
عجیب نیست؟ آنهایی که از قانون بیشتر میدانند، راحتتر زنان را میکشند. پدر رومینا هم بعد از مشورت با وکیل، ارادهٔ محکمی برای کشتن او پیدا کرد. دوستی میگفت: «مردان تصور میکنند زنان از طرف خانواده و قانون حامی ندارند و هر بلایی بخواهند میتوانند سرشان بیاورند.» و مگر دارند؟! مگر نبود همسر فاطمه برهی که سر او را کنار شط برید و بعد از سه ماه از زندان آزاد شد و با شخص دیگری ازدواج کرد؟
منصوره جان، بعد از تو زنان بسیاری به دست شوهر یا دیگر مردان خانوادهشان کشته شدند. تنها در ۹ روز نخست اسفند جاری، ۶ زن به دست شوهرانشان به قتل رسیدند و لایحهٔ منع خشونت علیه زنان هنوز تصویب نشده است. هرچند سال یکبار از گنجه بیرون میآید، در دستور کار قرار میگیرد، تنها ایرادهایی به اسمش گرفته میشود و تغییری در نامش میدهند. سپس دوباره، به آن پستو برای خاک خوردن بازمیگردد. در این میان، زنانند که جان میدهند و در خاک میشوند. هنوز از قانون حمایتی—به هر اسمی—خبری نیست.
هنوز دیهٔ جان و اعضای تن زن از بیضهٔ چپ مرد کمتر است و ایران جزو نوزده کشوری است که قانونی برای حمایت از زنان در برابر خشونت ندارد.
اکنون ناهمسرت اعتراف کرده است که از کشتنت پشیمان نیست و خاطرنشان کرده که با قصد قبلی دست به این جنایت زده و پسرت از مجازات قاتلت گذشته است. وکیلت گفته قاتل تو، مردی بسیار باهوش و زیرک است و در دادگاه خود را به جنون زده است.
منصوره جان،
تنها ۵۱ سال زیستی، اما سن ما زنان در ایران را از روی شناسنامه نباید خواند؛ باید از زخمهایی که بر روان دردکشیدهمان خورده، شمرد. میپرسند چرا میل به ازدواج در دختران بهطور چشمگیری کاهش یافته است. چرا میانگین سنی ازدواج دختران ۵.۵ سال افزایش یافته، با آنکه تسهیلات ازدواج رو به افزایش است؟ چرا از آنسو، آمار طلاق نیز رو به فزونی است؟
وقتی مردان از مجازات بازدارنده مصوناند، زنان در کنارشان امنیت جانی ندارند و آمار خشونت خانگی و کشتار زنان به دست شریک زندگیشان، تکاندهنده است. این رشته سر دراز دارد منصوره جان
بخواب، خواهر
.آرام بگیر.
روحت شاد.
۲۴ اسفند سه
یاسمن آرنگ
۸ فروردین ۱۴۰۴