زنان کارگر اساساً تشکلی دارند؟
«از خانه پنج صبح با مینیبوس میروم؛ غذایم معمولاً نان و پنیر است و به خانه که برمیگردم هوا تاریک شده؛ دو بچه دارم که مجبورم هر جور شده خرجشان را دربیاورم؛ من یک مادر تنها و مستاجر هستم اما هیچ نهاد یا ارگانی به فکر من نیست، حتی یک چهاردیواری ۳۰ متری سهم من نشده…»../
آرمان ملی: زنان حاشیه صدا ندارند، عنوان گزارشی است که ایلنا منتشر کرده و با نگاهی از مناطق شمالی شهرها به سمت جنوب شهر پیش رفته همینطور از کلانشهرها به سمت مناطق روستایی تا حوزههای پرخطر برای اشتغال زنان و نمونهای از حضور رنجآور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد را به تصویر بکشد. این گزارش ذکر کرده که زنانِ در معرض خطر در آمارهای رسمی غایبند؛ کارگاههای غیررسمی بسیاری در حاشیه شهرها برپا میشوند که از نیروی کارِ ارزان زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار و حاشیهنشین به عنوان ابزار سودجویی بیشتر سود میبرند؛ مریم، یکی از این زنان است که در یک کارگاه سبزیپاککنی در حاشیه تهران در حوالی اسلامشهر به صورت روزمزدی کار میکند؛ دستمزد او در صورت اینکه تمام ماه را سر کار بیاید، به پنج میلیون تومان نمیرسد؛ نه از بیمه خبری هست و نه از لباس کار و غذا و نه سرویس رفت و آمد دارند. او که به نوعی تمثیل حضور رنجآور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد کشور است؛ مشاغل مقطعی، فصلی و بدون آتیه بسیاری را در ظرف کمی بیشتر از پنج سال تجربه کرده است؛ اول، یک کارگاه خیاطی زنانه که به اعتقاد او، یکی از بهترینها بود چراکه کارفرما هم زن بود و شرایط خانمهای کارگر را بهتر میفهمید اما بهخاطر ورشکستگی و ورود اینهمه لباس ارزان چینی به بازار، تعطیل شد؛ بعد یک کارگاه کشاورزی که کار بسیار سخت بود، بعد مزرعه پرورش ماهی که بعد چند ماه دست به تعدیل زد و حالا هم سبزی پاککنی در اسلامشهر تهران.
سوءاستفاده از نیروی کار ارزان زنانه!
سیمین یعقوبیان، فعال کارگری، نرخ مشارکتِ صفر درصدی را مختص به زنان در کارگاههای غیررسمی نمیداند و به فقدان تشکلیابی و سازماندهی صنفی برای زنان کارگر به عنوان یک معضل اجتماعی اشاره کرده؛ امری که بهزعم او میتواند در برقراری تساوی حقوق و برابری زنان موثر واقع شود. او گفته: « مشارکت زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و اقتصادی، واقعیترین و اصلیترین چهره مشارکت است.» او پرسیده: «زنان کارگر آیا اساساً تشکلی دارند؛ میزان مشارکت آنها در همین تشکلهای رسمی وزارت کار چقدر است ؟» این فعال کارگری معتقد است که بانوان در بخشهای مختلف تولید از صنعت تا کشاورزی نقش غیرقابل انکاری دارند؛ اما محدودیت در فرصتهای شغلی، منجر به تقاضای بیش از حد بانوان جهت استخدام شده است که متأسفانه کارفرمایان از این فضا سوءاستفاده میکنند و به کارگیری نیروهای زن با دستمزد کمتر را در اولویت برنامههایشان قرار میدهند؛ بدون تردید یکی از مسیرهای اصلیِ ریلگذاریِ مطالبات زنان، میزان مشارکت آنها در تشکلهای عالی استانی و کشوری است؛ با حضور در تشکلها میتوان به مسئولان امر دسترسی داشت و برقراری عدالت جنسیتی را به عنوان یک مطالبه اصلی با قدرت پیگیری کرد.
معلولیت، از کارافتادگی و مرگ
اما بیصدایی زنان کارگر، عنوانی که خانم یعقوبیان برای توصیف وضعیت این زنان به کار میبرد و عدم تاثیرگذاری آنها در معادلات اقتصادی و شغلی، یک نتیجه دردناک دیگر هم دارد؛ زنانی که جانشان را بابت سهلانگاری کارفرمایان در حوادث کار از دست میدهند! سوالهایی نظیر اینکه «چرا میمیرند» و «در شرایطی که بیمه تامین اجتماعی ندارند، خانوادههای بیسرپرست آنها پس از این فقدان ناعادلانه چطور قرار است امرار معاش کنند» برای همیشه بیپاسخ میمانند. در روزهای انتهایی آذر، حادثه آتشسوزی مینیبوس کارگران فصلی زن در بروجنِ چهارمحال و بختیاری، یکی از دلخراشترین حوادث کار در ماهها و سالهای اخیر بود؛ در این حادثه، شش زن کارگر فصلی، که روستایی بودند و هم فاقد بیمه، جان خود را از دست دادند؛ از خیل حادثهدیدگانِ آن روز، هنوز دو زن با سوختگی بالا در بیمارستان بستری هستند؛ آینده و معیشت فرزندانِ بازمانده این هشت زن، در ابهام سنگین قرار دارد؛ چه کسی متولیِ «تامین نان» برای این بازماندگان داغدیده است؟ نگارنده یک نمونه دیگر ذکر کرده تا نشان دهد که این گونه مرگها اتفاق نادری نیستند؛«هشتم شهریور بر اثر برخورد یکدستگاه تریلی با مینیبوس حامل کارگران فصلی در محور جادهای شهرک اندیشه و پل کابلی شهر شوشتر در استان خوزستان، ۱۶نفر کشته و ۹نفر مصدوم شدند. جانباختگان این حادثه از کارگران مزرعه کشاورزی بودند که از محل سکونت خود در حال حرکت به محل کار بودند؛ ده نفر از کارگران متوفی، زن بودند؛ همگی زنان سرپرست خانوار و هیچکدام بیمه نداشتند.