در سوگ «پروانه بهار»، فرزند «ملکالشعرای بهار»
پروانه بهار در راهپیمایی سیاهپوستان روز ۲۱مارس ۱۹۶۵ به رهبری مارتین لوترکینگ شرکت کرد. همینطور در دوران دانشجویی با قیام مردم آمریکا علیه جنگ ویتنام همصدا بود. علاوه بر دو فرزند خود بابک و سودابه خسروپور، سرپرستی دو کودک دیگر از اقوام را نیز بر عهده گرفت و در کمک و یاری به همه فامیل و دوستان دریغ نکرد. علاوه بر «مرغ سحر» دو کتاب دیگر نیز منتشر ساخت…/
شیرین معاصر (نویسنده)
«ای دختر خوب و نازنین من/پروانه ماه مهجبین من/تو بخت منی در آستان من/تو دست منی در آستین من»
کتاب خاطرات پروانه بهار به نام «مرغ سحر» بخشی از زندگی شاعر بزرگ را یادآور میشود که کمتر به آن پرداختهشده بود: خانه و خانواده، گرفتاریها و زندان و تبعید به خاطر مواضع سیاسیاش در دوران رضاشاه، بیماری سل و سفر استعلاجی به سوئیس.
پروانه باوجود جوانی در این سفر همراه و مونس پدر بود.«در ژنو بودم که مادرم به من خبر داد پدر مسلول است و او را برای معالجه به سوئیس میفرستند.» در تمام مسافرت اروپا، من همیشه از هر لحاظ نگهدار پدر بودم. پدرم هرگز نمیدانست چقدر مخارج دارد. پول او دست من بود، با اینکه هجدهنوزده سال بیشتر نداشتم. حتی در پاریس، وقتیکه یکی از دوستانش ما را به ناهار دعوت کرد، بعد از صرف ناهار پدرم رو به دوستش کرد و گفت: «ما مهمان پروانه هستیم.» «پدر همیشه پشت سر من یا کنار من راه میرفت. احترامی که او به زنان و بهخصوص به من میگذاشت، به من این قدرت را داد که در زندگی منتظر کمک کسی نشوم و همیشه روی پای خودم بایستم.»
پروانه پس از فوت پدر و ازدواج با علیاکبر خسروپور، به خاطر شغل همسرش که نماینده ایران در بانک جهانی شده بود در سال ۱۹۵۳برای باقی عمر به آمریکا سفر کرد. با دادن اعلان در روزنامهها درخواست کردند اگر کسی شعری از بهار در دست دارد برایشان بفرستد و با جستوجو در روزنامهها و مجلات قدیم، اشعاری را که در دیوان خطی ضبط نشده بود یافته و گردآوری کردند. «وقتی ما عازم آمریکا میشدیم، دیوان پدرم را منظم و ماشینشده تقدیم مادرم کردم. مادرم بعد از رفتن ما به آمریکا تمام دیوان را به عموی بزرگم محمد ملکزاده داد که برای چاپ آماده کند» در آمریکا با اینکه امکانات مالی و زندگی مرفهی داشت، ولی به دنبال تحصیل رفت. زبان انگلیسی آموخت، دیپلم متوسطهاش را گرفت و با کوشش موفق شد وارد دانشگاه شود و فوقلیسانس خود را در رشته کتابداری بگیرد و سالها در همین زمینه کار کند. آخرین شغل او در کتابخانه صندوق بینالمللی پول بود. در دهه ۱۹۵۰ در آمریکا حقوق زنان و سیاهپوستان رعایت نمیشد. «چهطور مملکتی که ادعای آزادی و دموکراسی دارد، با نصف جمعیت خود رفتاری کاملاً غیردموکراتیک میکند؟» بهاینترتیب با جنبشهای برابری حقوق زنان و سیاهپوستان آشنا شد و فعالانه در این کارزار شرکت کرد. «من که آن موقع کتابدار یکی از کتابخانههای عمومی ایالت ویرجینیا بودم، یک ماه مرخصی گرفتم. با ۱۰زن دیگر مقیم واشنگتن برای پیریزی این کنفرانس برنامه ریختیم. در سال ۱۹۷۱، ۷۲زن به نمایندگی از تمام طبقات زنان آمریکا در واشنگتن دورهم جمع شدند و انجمن سیاسی زنان را افتتاح کردند. هدف انجمن تشویق زنان به شرکت در سیاست و انتخابات بود تا خود بتوانند در تصمیمگیریها و وضع قوانین مشارکت کنند. در ۱۹۸۳ شروع به تحقیق درباره وضعیت زنان در کشورهای درحالتوسعه کردم. این پژوهش دو سال طول کشید و نتیجه آن کتابی شد که از طرف بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول برای روز زن به اجلاس نایروبی فرستاده شد. این تحقیق موردتوجه نمایندگان واقع شد. این کتاب در سال ۱۹۸۷جزو یکی از پنج کتابی بود که در آمریکا برنده جایزه بهترین کتاب مستند شدند.»
یکی دیگر از تلاشهای او برای عدالت اجتماعی حمایت از جنبش سیاهپوستان برای مبارزه با تبعیض نژادی بود. پروانه بهار در راهپیمایی سیاهپوستان روز ۲۱مارس ۱۹۶۵ به رهبری مارتین لوترکینگ شرکت کرد. همینطور در دوران دانشجویی با قیام مردم آمریکا علیه جنگ ویتنام همصدا بود. علاوه بر دو فرزند خود بابک و سودابه خسروپور، سرپرستی دو کودک دیگر از اقوام را نیز بر عهده گرفت و در کمک و یاری به همه فامیل و دوستان دریغ نکرد. علاوه بر «مرغ سحر» دو کتاب دیگر نیز منتشر ساخت: آبپرتقال (داستانهای کوتاه) و دختر شاعر (به زبان انگلیسی). برای این کتاب چندین جایزه دریافت کرد، ازجمله جایزه زنان خارقالعاده از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج. «بزرگترین تصمیم زندگی ما، قبل از تولدمان برای ما گرفته میشود. اینکه در کدام فامیل، در چه مملکتی، چه مذهبی، چه نژادی، چه جنسیتی، یا با چه هوش و ذکاوتی به این دنیا قدم میگذاریم. از اینکه در یک خانواده دانشمند و بافرهنگ به دنیا آمدم شکرگزارم. بزرگترین ثروتی که خانواده من به من داد، راه درست فکرکردن و آزادی بود. زندگی پدرم برایم بزرگترین سرمشق بود. افکار و فلسفه مقاومت او در مقابل ناراحتیها و شکستها برایم بزرگترین مدرسه بود.»(مطالب در گیومه از کتاب مرغ سحر، خاطرات پروانه بهار)/همدلی
۲۶ مرداد