رابطۀ زن و زبان در ادبیات
در دورۀ کوتاهی از تاریخ بشر، که عمر آن به زحمت به دویست سال میرسد، زنان نیز وارد حوزۀ نوشتن و خلق ادبیات شدهاند، اما باید توجه داشت که وارد سرزمینی شدهاند که تاکنون ملک طلق مردان بوده. زبان و روایتها و اصطلاحات و داستانهایی که تا زمان ورود آنان به این حیطه وجود داشته آفریدۀ مردانی است که از چشم «دیگری» به او نگریستهاند…/
نیره توکلی:
زن و مرد در آفرینش و بهکارگیری زبان سهم برابر داشتهاند، اما با پیدایش نخستین دولتهای مردسالار و ادبیات مکتوب، زنان به حاشیه رانده شدند و، به جای آنکه بخشی از آفرینندگان ادبیات باشند، موضوع (سوژۀ) آن شدند. دربارۀ آنها نوشته و قضاوت شد و برای آنها و احساسات و وظایف و نیازها و غرایزشان حد و اندازه تعیین شد.
زنان برای آموختن سواد خواندن و، مهمتر از آن نوشتن، باید اجازۀ ورود به مدارس را، به ویژه در سطح آموزش دبیرستانی، پیدا میکردند. نخستین مدارس ابتدایی اروپایی برای دختران در اواخر قرن هیجدهم تأسیس شد، اما حتی در آموزش و پرورش مدرن اروپایی نیز، در بیشتر کشورها تا نیمۀ دوم قرن بیستم نشانههای تبعیضهای جنسیتی و طبقاتی و مذهبی تاریخی دیرپای را میشد مشاهده کرد. در سایر نقاط جهان غیرمدرن و غیراروپایی نیز، تقریباً در تمام جوامع مردسالار، تا همین صد و پنجاه سال پیش پذیرش حق دختران برای پذیرفتهشدن به آموزش و پرورش رسمی و آموختن خواندن و نوشتن، یعنی ورود آنها به حیطۀ ادبیات نوشتاری با مقاومت روبهرو بوده است.
ماهیت طبقاتی و جنسیتی آموزش و پرورش مدرن سواد را بیشتر برای طبقات متوسط بالای زنان امکانپذیر میکرد، اما حتی برای نخبگان زن هم که توانسته بودند نوشتن بیاموزند پیوستن به حرفۀ نویسندگی کار سادهای نبود و شرایط آن بههیچوجه با شرایط مردان مساوی نبود. اتفاقی نیست که برخی از موفقترین داستاننویسان زن قرن نوزدهم (برونتهها، جرج الیوت و ژرژ ساند) برای خود اسم مستعار مردانه انتخاب میکردند تا از هر نوع پیشداوری ناشران و منتقدان در امان بمانند.
همچنین محدودیتهای اجتماعی کلی در مورد زنان نیز از امکان ورودشان به زندگی ادبی میکاست. مثلاً، ممنوعیت ورودشان به قهوهخانههای لندن در قرن نوزدهم که در آنجا مجله میخواندند و درباره ادبیات بحث میکردند و نیز نداشتنِ امکان ساده مسافرت به منظور شرکت در تبادل عمومی اندیشهها وجود داشت. این شرایط، به علاوه شرایط اساسی آن دوران، یعنی نداشتن پول و «اتاقی از آنِ خود» باعث شد که زنها تا همین یکی دو قرن پیش در ادبیات و در تولید هنری در حاشیه باقی بمانند.
سوژگی زنان در ادبیات نوشتاری چنان بوده که برخی نویسندگان زنان را، همچون زبان، ابزار ادبیات به شمار آوردهاند، نه کاربر ادبیات. رزالیند مایلز، در زنان و رمان، از قول یکی از نویسندگان امریکایی آورده «زبان معیار باید مانند همسری سپیدهموی و افتادهحال در خدمت مردی بزرگ باشد: …کمربسته به انجام کار خویش، … شایسته آنکه او را همچون جسمی بیجان و بیاثر و بیصدا بنگرند.»
در دورۀ کوتاهی از تاریخ بشر، که عمر آن به زحمت به دویست سال میرسد، زنان نیز وارد حوزۀ نوشتن و خلق ادبیات شدهاند، اما باید توجه داشت که وارد سرزمینی شدهاند که تاکنون ملک طلق مردان بوده. زبان و روایتها و اصطلاحات و داستانهایی که تا زمان ورود آنان به این حیطه وجود داشته آفریدۀ مردانی است که از چشم «دیگری» به او نگریستهاند. زن معما، زن حیلهگر، زن حسود، زن زیبا، زن زشت، زن چاق، زن لاغر، زن لوند، زن ابزار تعیش، زن جادوگر، زن بدجنس، زن پاکدامن، زن بدکاره، زن بیوفا، زن بیعقل … همگی از دیدِ نویسندگان مرد تعیین شده. تبدیل بدن زن به ابزار لذت یا زینت یا غنچه و گل یا مرواریدی که شأن و ارزش آن در نهفتگی است نیز دستاورد نگاه به زن، در مقام موضوع ادبیات و نه فاعل و ذهن آفرینندۀ ادبیات، بوده است.
از این روست که منتقدان فمینیست بر زبانآگاهی و حساسیتهای زبانی تأکید دارند. در بیشتر متون، انسان کلی و جامع و مخاطب مرد است، به ویژه در زبانهایی که ضمایر مؤنث و مذکر دارند. اما مثلاً در زبان فارسی نیز که تفاوت آشکاری میان ضمایر مؤنث و مذکر وجود ندارد نمونههای فراوانی در مورد محوریت و مثبت بودن هرچه به مردان مربوط است و منفی بودن یا حاشیهای بودن صفات منتسب به زنان وجود دارد. صفاتی چون «مردانگی» و «جوانمردی» مثبت است و «زن صفتی» و «کمتر از زن» برای دشنام و تحقیر به کار میرود. یا چون زیبایی و جوانی برای زنان مثبت به شمار میآید، نقصان آنها با کلماتی چون «ترشیده» و «پیردختر» و «عجوزه» وصف میشود. حتی بیوفایی روزگار را هم به «عجوزۀ هزار داماد» تشبیه کردهاند.
آگاهی جنسیتی در زبان یعنی توجه به مفاهیمی که زنان و صفات مربوط به آنها را جنس دوم و منفی و حاشیهای نشان میدهد و پرهیز از بازتولید زبانِ مردمحور. حساسیتهای زبانی گفتار و نوشتار زنان را از محاصرۀ زبانی که احساسات و برتری صفتهای مردانه را تحمیل کرده بیرون میآورد. این نخواهد شد، مگر با نوشتن جهان از دید خود و آموختن چگونه نوشتن.
از: کانال علمی مطالعات زنان
۱۴ شهریور ۱۴۰۱