در بطن
نه یک تنیم، که تن به تن، چو قطره ها به موج
به سویِ امنِ ساحلی ز دستهایِ کار
سویِ کمال می رویم…../
در آندمی، که جنبشی، چو موج می شود عیان
چو قطره ای ز قطره هایِ بی شمار
به ره زلال می رویم
به بیمِ چشمِ خویش می رمیم، چه پر شرر!
به ضدِ خوفِ شب، نشسته بر نگاه یار
چو مه هلال می رویم
میانِ سیلِ مردمان گُمیم، ز گم شدن چه باک
چو همنوای ِ همرهانِ قله، بی قرار
چنان غزال می رویم
به جوشش تلاش خویش قائمیم، نه خم چو تاک
که بهرِ سهمِ می ز اغنیاءِ میگسار
به سرخیال می رویم
نه یک تنیم، که تن به تن، چو قطره ها به موج
به سویِ امنِ ساحلی ز دستهایِ کار
سویِ کمال می رویم
کنون چو یاغیان به شب و مست از شکوه داد
ز بهر چیدن سپیده ای ز اختیار
چه بی ملال می رویم
مسعود دلیجانی
۱۷ مهر ۱۴۰۱