« هنر ایرانیان خود مصداق مقاومت است»
گفتگوی اختصاصی با نویسنده ایرانی برنده جایزه مولیر فرانسه
آیدا اصغرزاده، نمایشنامهنویس و بازیگر ایرانی-فرانسوی، جایزه مولیر برای بهترین نمایشنامه را بخود اختصاص داد. او در نمایشنامه «عروسکهای ایرانی» داستانی را ملهم از زندگی پدر و مادرش و مبارزات آنها در جریان انقلاب ۵۷ و مهاجرتشان به فرانسه روایت کرده است. با او درباره موفقیت و فعالیتهایش گفتگو کردیم….
یورونیوز: چرا تصمیم به نوشتن چنین نمایشنامهای گرفتید؟
آیدا اصغرزاده: من فرانسه به دنیا آمدم. پدر و مادر و خواهرم سال ۱۹۸۳ به پاریس رسیدند. آن موقع خواهرم چهار سالش بود. من فرانسه بزرگ شدم. وقتی بچه بودم متوجه نمیشدم که چرا فرانسه هستیم و داستان چیست. خانوادهام حرفهای سیاسی میزدند و من نمیفهمیدم راجعبه چیست.
همینطور که بزرگ شدم، مادر و پدرم کمتر و کمتر حرف ایران را میزدند و از تکه به تکه چیزهایی میفهمیدم. زمانی که از پدرم پرسیدم، شوکه شدم. فکر نمیکردم داستان خانوادهام و ایرانیان انقدر سخت باشد.
همینطور که برایم تعریف میکردند به نظرم آمد مثل یک داستان فیلم است. متحیر ماندم و گفتم این داستان مثل یک فیلم هالیوودی است.
نمیدانم چرا اما میخواستم همه این داستان را بدانند. نیاز داشتم که همه همکلاسیهایم در مدرسه هم بفهمند از کجا میآیم، که هستم.
بچه که بودم هیچکس نمیدانست ایران کجاست، چیست و همینطور خواستم این داستان را تعریف کنم. فکر کنم اصلا نیاز به نوشتنم از اینجا میآید.
سالها طول کشید. شروع به نوشتن کردم. اما این که آدم داستان زندگی خانوادهاش را بنویسد خیلی مشکل است. قبل آن چهار پنج داستان دیگر نوشتم. بعد سال همهگیری کرونا آمد و من از پدر و مادرم دور بودم. به خودم گفتم آیدا، داستان را الان باید بنویسی. نمیدانیم چه ممکن است در دنیا پیش آید. اگر این کار را نکنی پشیمان خواهی شد.
یورونیوز: آیا نمایشنامه عروسکهای ایرانی صرفا مبتنی بر روایت پدر و مادرتان از انقلاب ۵۷ بود یا منابع دیگری هم داشتید؟
آیدا اصغرزاده: نه، منابع دیگری هم داشتم. هربار که داستانی مینویسم، پیش از همه راجعبه تاریخ آن کشور یا جنگهایی که به وقوع پیوسته کتاب میخوانم. به مدارک زیادی نیاز دارم. اما داستانی که میخواهم تعرف کنم در وهله اول باید عینیت داشته باشد و بعد برای آن داستان میسازم.
برای اینکه بفهمم این انقلاب از کجا میآید و چرا اتفاق افتاد، تمام داستان ایران را از کتابهای مختلف خواندم. چون هر کتاب تاریخی نقطهنظر متفاوتی دارد. برای خودم هم بسیار مشکل بود که بفهمم واقعیت کجاست.
بعد از این مرحله شروع به گفتگو با پدر و مادرم و دیگر ایرانیها کردم تا کمکم داستان خودم را بنویسم.
یورونیوز: کمی راجعبه خود داستان میگویید؟
آیدا اصغرزاده: این داستان در دو دوره مختلف اتفاق میافتد یکی در ایران و در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ میلادی. داستان در یک دانشگاه آغاز میشود. چهار جوان با هم آشنا میشوند و میبینیم این ده سال را چگونه میگذرانند. که عضو چه حزبی میشود، چه پیش میآید، ازدواج و دیگر مسائل. و چطور در این انقلاب میافتند.
داستان دیگر در فرانسه اتفاق میافتد. ماجرای یک مادر ایرانی با دو دخترش است که در فرانسه به دنیا آمدهاند. آنها برای تعطیلات در یکی از کوههای فرانسه با چند نفر دیگر به اسکی میروند. این داستان بیشتر کمدی است. آنها که مادراشان وقت میگذارند، رفته رفته داستان خانوادهشان را میفهمند و دو داستان باهم تلاقی میکنند.
یورونیوز: به عنوان کسی که در فرانسه متولد و بزرگ شده، چه چیزی پیوند شما را با سرزمین آبا و اجدادیتان حفظ میکند و اساسا چرا خود را ایرانی میدانید؟
آیدا اصغرزاده: این خیلی عجیب است چون من کم به ایران رفتم. فقط سه بار رفتم. یک بارش را خیلی بچه بودم و یادم نیست. دفعه دوم چهارده سالم بود و دفعه سوم اتفاقا با بخشی از گروه همین نمایش در سال ۲۰۱۸ یا ۲۰۱۹ به ایران رفتیم، چون من میخواستم آنها خود ایران را ببینند.
یادم میآید وقتی در چهاردهسالگی به ایران رفتم، گویا یک حسی مرا پر کرد. حس کردم خانهام اینجا است و از این کشور میآیم. این خیلی برایم عجیب بود. در فرانسه که بزرگ شدم مدام موسیقی ایرانی گوش میکردیم. هر یکشنبه صبح پدرم ما را با آوای شجریان از خواب بیدار میکرد. آشپزی یاد گرفتم. نوروز را جشن میگیریم. یعنی چیزهایی از ایران داشتم اما فکر نمیکردم برایم انقدر مهم باشد.
موقعی که با پدر و مادرم درمورد داستانشان حرف زدم تازه آنجا فهمیدم که که هستیم و از کجا میآییم. و آن موقع برایم خیلی مهمتر شد چون ما مجبوریم بدانیم از کجا میآییم تا بتوانیم خود را پیدا کنیم.
یورونیوز: شما بعنوان فرزند یک خانواده مهاجر در کشوری بزرگ شدید که چهارراه تلاقی فرهنگ های متعدد دنیاست. آیا دغدغه های نوجوانان و جوانان فرانسوی با هم سن و سال های غیر فرانسوی را متفاوت میدید؟
آیدا اصغرزاده: دغدغههای مشترکی که وجود دارد. من فکر میکنم در تمام فرهنگهای جهان شباهتهایی وجود دارد. اگر همه جوانان جهان را یکجا جمع کنیم با هم ارتباط برقرار میکنند. آنها درهر صورت راهی برای برقراری ارتباط باهمدیگر و به اشتراک گذاری علایق و نقاط مشترکشان پیدا میکنند. ما میتوانیم این را در موسیقی، در هنر ببینیم و همه ما به هنر در هر جایی نیازمندیم. در هرجایی مینویسیم و موسیقی میسازیم. همه دوست داریم مهمانی بگیریم. همه جوانان این را دوست دارند. علاقه به مهمانی گرفتن چیزی مشترک بین همه مردم است.
اما من فکر میکنم تنوعی هم وجود دارد. بدیهی است که تنوع فرهنگی در همه جای دنیا وجود دارد و اتحاد این تنوع و همین نقاط مشترک است که باعث می شود مردم با یکدیگر کنار بیایند. و من فکر می کنم آرامش از پذیرش شباهت ها و تفاوت ها حاصل می شود.
اگر همه جوانان جهان را یکجا جمع کنیم با هم ارتباط برقرار میکنند. آنها درهر صورت راهی برای برقراری ارتباط باهمدیگر و به اشتراک گذاری علایق و نقاط مشترکشان پیدا میکنند.
یورونیوز: چه وجوه مشترکی بین اتفاقات سال ۵۷ و جنبش زن، زندگی، آزادی میبینید؟
آیدا اصغرزاده: من فکر میکنم که شاید زن، زندگی، آزادی ادامه انقلاب ایران است. فکر میکنم انقلاب شروع شد اما تمام نشده است. گویا چهل سال متوقف شده بودیم. ایرانیها در طول این چهل سال مقاومت میکردند.
میدانیم مردم چطور مقاومت میکردند. اگر فیلم ساختن قدغن است، فیلم میسازیم. اگر موسیقی قدغن است موسیقی مینوازیم و در خیابان آواز میخوانیم. این وجود دارد و به نظر من همه اینها مصادیقی از مقاومت است. تا این که به نقطهای رسیدیم که بعد چهل سال به نظرمان دیگر این اقدامات کافی نیست. پس من فکر میکنم که این جنبش ادامه انقلاب ایران است.
اگر فیلم ساختن قدغن است، فیلم میسازیم. اگر موسیقی قدغن است موسیقی مینوازیم و در خیابان آواز میخوانیم. به نظر من همه اینها مصادیقی از مقاومت است.
یورونیوز: در قسمتی از نمایشتان یکی از شخصیتها میگوید: «من آزادی میخواهم. من به دنبال پایان دیکتاتوری هستم.» و دیگری در جوابش میگوید: «برای جایگزینش چه پیشنهادی داری؟ حکومتی لائیک؟ حکومتی مذهبی؟» به نظر میرسد این دغدغه هنوز هم پا برجاست. جواب شما برای این سوال چیست؟
آیدا اصغرزاده: من که ایران زندگی نمیکنم نمیتوانم بگویم چه برای این کشور بهتر است. اما فکر میکنم این مساله همه انقلابهاست. هر وقت به انقلاب میرسیم، آنقدر سخت است زندگی که میگوییم دیگر نمیشود. چون این فقط زنده ماندن است و زندگی نیست.
مساله انقلاب این است که هرگاه به اینجا میرسیم که میگوییم دیگر نمیشود زندگی کرد، پیدا کردن جایگزینش خیلی سخت است. یعنی همه متفقالقولند که دیگر اینطور نمیشود زندگی کرد. ولی همه نمیتوانند بگویند که چطور میخواهیم زندگی کنیم. من نمیدانم برای ایران چه بهتر است.
من نمیدانم آیا ما در جمهوری فرانسه بهترین دموکراسی را داریم یا نه. مشکلات بسیاری داریم. اما حداقل میتوانیم فکرمان را بیان کنیم. اینجا آزادی بیشتری هست و به همین خاطر ما سرکوب نمیشویم.
مساله انقلاب این است که هرگاه به جایی میرسیم که میگوییم دیگر نمیشود زندگی کرد، پیدا کردن جایگزینش خیلی سخت است. یعنی همه متفقالقولند که دیگر اینطور نمیشود زندگی کرد. ولی همه نمیتوانند بگویند که چطور میخواهیم زندگی کنیم.
یورونیوز: نمایش عروسکهای ایرانی و موفقیتهایش چه تغییراتی در زندگی شما به وجود آورد؟
آیدا اصغرزاده: پیش از همه غروری که در پدر و مادرم دیدم، بهترین هدیهای بود که میتوانستم داشته باشم. در مراسم مولیر به من و کیان خوجندی یک فضا در برنامه اختصاص دادند که در آن هرکاری بخواهیم بتوانیم برای ایران بکنیم. فکر کردیم چه کنیم. در مراسمی هستیم که جشن تئاتر است. نمیخواهیم یک کار غمگین کنیم و مهمتر از همه، میخواهیم ادای احترامی به مردم ایران کرده باشیم. به همین خاطر خواستیم که کاری شاد و پرنشاط انجام دهیم و تمام سالن بلند شدند و با ما رقصیدند. حرکت خیلی قوی بود و تمام بچههایی که در سالن بودند خوشحال شدند و توانستیم دوباره حرف ایران را بزنیم که یادمان نرود./ یورو نیوز
۵ خرداد