امروز:   اسفند ۵, ۱۴۰۳    
ما زنان در شبکه های اجتماعی
فوریه 2025
د س چ پ ج ش ی
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
2425262728  

بدن زنان به ‌مثابه‌ی میدان نبرد: مقاومت تنانه در برابر اقتدارگرایی

استفاده از بدن زن به‌‌عنوان ابزاری سیاسی، سابقه‌ای طولانی در جنبش‌های زنان خاورمیانه دارد. این بدن‌ها همواره توسط نظام‌های پدرسالار به‌عنوان ابزاری برای تحت سلطه درآوردن، تحقیر و تضعیف عاملیت زنان به‌کار گرفته شده‌اند. اما وقتی بدن زنان به نماد هویت فرهنگی و سیاسی تبدیل می‌شود، مقاومت آن‌ها ـ خواه از طریق برداشتن حجاب، امتناع از پذیرش کنترل، یا ادعای استقلال ـ به کنشی عمیقاً سیاسی بدل می‌شود…

 

***

آزاده دواچی: مقاومت زنان ایرانی در برابر کنترل بدن و هویت‌شان، نه‌تنها یک کنش فردی، بلکه بخشی از مبارزه‌ای جمعی علیه سلطه ایدئولوژیک و اقتدارگرایی است. در چند سال گذشته، زنان ایرانی به نحو روزافزونی به مقابله با قوانین محدودکننده‌ای که از سوی ایدئولوژی اسلامی تحمیل شده است، پرداخته و برای حقوق و آزادی‌های بنیادین خود تلاش کرده‌اند. اما این مبارزه‌‌ها پس از جنبش ژینا، شکلی متفاوت به خود گرفت و به بخشی از عاملیت سیاسی زنان در زندگی روزمره‌شان تبدیل شد. دیگر مقاومت محدود به خیزش علیه گفتمان‌های سیاسی یا ایدئولوژیک غالب نبود، بلکه شکلی عمیقاً فردی ـ اجتماعی به خود گرفت.

زنان ایرانی با استفاده از بدن‌های خود به‌عنوان نمادهای قدرتمندِ شورش، تلاش‌های رژیم برای کنترل هویت و سرکوب استقلال‌شان را به چالش کشیدند. این تحول ‌تنها به معنای رد مسأله‌ی حجاب اجباری در بطن مبارزه‌های مدنی زنان نبود، بلکه اعلامیه‌ای گسترده‌تر از استقلال، کرامت و اختیار بر بدنشان محسوب می‌شد. بدن زنان، که زمانی ابزاری برای کنترل و محدودیت از سوی دولت و جامعه تلقی می‌شد، اکنون به آرمانی مترقی برای مقاومت و رهایی تبدیل شده است.

در واکنش به این مقاومت، حاکمیت به خشونت‌های فیزیکی علیه زنان و اعمال محدودیت‌های جدید روی آورد. از جمله این اقدام‌ها می‌توان به تدوین قانون حجاب و عفاف، افزایش دستگیری زنان، و تلاش برای زدن انگ‌هایی چون نداشتن سلامت روانی به‌دلیل سرپیچی از قانون حجاب اشاره کرد. این سرکوب‌ها، اگرچه نشان از فشار مضاعف بر زنان داشته است، اما در عین حال بیانگر هراس حکومت از تغییرات اجتماعی بنیادینی است که زنان ایرانی در حال حاضر پیشگام آن هستند.

بدن زنان عرصه نبرد با دولت
استفاده از بدن زن به‌‌عنوان ابزاری سیاسی، سابقه‌ای طولانی در جنبش‌های زنان خاورمیانه دارد. این بدن‌ها همواره توسط نظام‌های پدرسالار به‌عنوان ابزاری برای تحت سلطه درآوردن، تحقیر و تضعیف عاملیت زنان به‌کار گرفته شده‌اند. نمونه‌ای بارز از این رویکرد را می‌توان در اعتراضات میدان تحریر مصر در سال ۲۰۱۱ مشاهده کرد، جایی که دولت با انجام «تست بکارت» تلاش کرد معترضان زن را تحقیر کرده و مبارزه‌های آن‌ها برای آزادی و برابری را سرکوب کند.

طبق گزارش دیده‌بان حقوق بشر، زنان حاضر در قیام ۲۵ ژانویه با خشونت و سرکوب گسترده‌ای روبه ‌رو شدند. با این حال، خشونتی جنسیت‌ محور به‌ طور خاص علیه حداقل ۱۸ معترض زن، از جمله «سمیرا ابراهیم» ۲۵ ساله، اعمال شد. این زنان مجبور به انجام «تست بکارت» (کشوفات العذریه) شدند، عملی که ارتش مصر آن را «اقدامی احتیاطی» برای جلوگیری از اتهام‌های تعرض جنسی توجیه کرد. یکی از ژنرال‌های شورای عالی نیروهای مسلح (SCAF) در توضیح این اقدام، قربانیان را غیرانسانی جلوه داد و ادعا کرد: «این زنان مانند دختران من و شما نیستند» (فلیشمن، ۲۰۱۲).

برای سمیرا ابراهیم، این تجربه تحقیرآمیز بدن او را به میدان نبردی برای شرمساری و کنترل تبدیل کرد. او بعدها اظهار داشت که مرگ را به تجربه چنین خشونتی ترجیح می‌داده است. این تست‌ها نه ‌تنها آسیب‌های جسمی و روانی در پی داشت، بلکه پیامی آشکار از ترس و سرکوب را منتقل می‌کرد و تلاشی آشکار برای خاموش کردن صدای زنان در جنبش بود.

این نمونه نشان می‌دهد که چگونه رژیم‌های سرکوبگر خاورمیانه همواره بدن زنان را به‌عنوان عرصه‌ای برای اعمال کنترل سیاسی و اجتماعی به‌کار گرفته‌اند. چنین اقداماتی، که با هدف سرکوب استفامت مدنی طراحی می‌شوند، بر پیوند تنگاتنگ سیاست و جنسیت در این کشورها تأکید دارند.

در ایران، مقاومت زنان علیه کنترل دولتی بر بدنشان، به ‌ویژه از طریق اعتراض به حجاب اجباری، معنای سیاسی جدیدی یافته است. فاطمه صادقی درباره نقش بدن زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری می‌گوید:

بدن زن در ایران همواره میدان نبردی میان دولت و زنان بوده است. حجاب اجباری صرفاً یک کد پوشش نیست؛ بلکه ابزاری سیاسی برای کنترل است. سرپیچی زنان ـ از طریق برداشتن حجاب و بازپس‌گیری فضاهای عمومی ـ به کنشی مقاومتی و چالشی مستقیم علیه استبداد تبدیل می‌شود.

زنان با استفاده از استراتژی‌های متنوع و خلاقانه، عرصه‌ای دگرگونه از مقاومت ایجاد کرده‌اند، که تاکنون دولت نتوانسته آن را سرکوب کند. نمونه‌هایی از این مقاومت بدنی را می‌توان در اقدام‌های آهو دریایی و رویا ذاکری، رقص نمادین دختران در خیابان، و پیاده‌روی زنان بدون حجاب اجباری مشاهده کرد. با کنار گذاشتن حجاب، پوشیدن لباس‌هایی که با هنجارهای تحمیلی رژیم مطابقت ندارد، یا حضور به شیوه‌هایی که غیرهمگون تلقی می‌شود، زنان بدن خود را به ابزاری قدرتمند برای اعتراض تبدیل کرده‌اند. لیلا ابولغد در این زمینه می‌نویسد:

وقتی بدن زنان به نماد هویت فرهنگی و سیاسی تبدیل می‌شود، مقاومت آن‌ها ـ خواه از طریق برداشتن حجاب، امتناع از پذیرش کنترل، یا ادعای استقلال ـ به کنشی عمیقاً سیاسی بدل می‌شود.

این تجسم مقاومت مدنی ـ سیاسی، نه تنها کنترل رژیم را مختل می‌کند، بلکه فضاهای عمومی را به عرصه‌هایی برای آزادی و ابراز وجود بازمی‌گرداند و از سوی دیگر روش‌های جدیدی را از بازنمایی تن زنان در جامعه‌ای که سرکوب شده‌اند را به نمایش می‌گذارد.

همبستگی تنانه‌ی زنان
از ویژگی مبارزه‌ی تن زنان و حکومت در انسجام تنانه و همبستگی میان تن زنان است. منظور از همبستگی تنانه، انسجام در قدرت به کار گیری تن برای رسیدن به یک هدف مشترک است.

زنان به‌طور پیوسته نیروهای خود را متحد کرده‌اند و قدرت اقدام جمعی را تشخیص داده‌اند. زنانی که یکدیگر را نمی‌شناسند ، اما با هدف مشترک‌، که همان مبارزه با حکومت ایدئولوژیک است، با به کاری گیری روش‌های متحد، علیه حکومت همبستگی دارند و این همبستگی از طریق کنش تن مشترکی است که حکومت قصد سرکوبش را داشته است. به عبارت بهتر، تن زنان به مثابه‌ی سلاحی جمعی‌ علیه حکومت وارد عمل شود، این همبستگی تنانه با موارد زیر توانست در جامعه و درنهایت در نهاد قدرت تاثیر دوچندان بگذارد که نام آنها را می‌توان استراتژی‌های تن گذاشت:

برداشتن حجاب در فضاهای عمومی
یکی از آشکارترین اشکال مقاومت، برداشتن حجاب اجباری در فضاهای عمومی بوده است. زنان این اقدام را به‌صورت فردی یا گروهی انجام داده‌اند و لحظه‌های قدرتمندی از نافرمانی خلق کرده‌اند. این عمل به‌‌طور مستقیم قوانین دولتی را به چالش می‌کشد و بر استقلال زنان تأکید می‌کند. برداشتن حجاب در فضاهای عمومی تنها یک نافرمانی مدنی نیست، بلکه اعتراضی است به کنترل بدن از سوی حکومت. زنان بدون آنکه به گروه‌های سیاسی خاصی متصل باشند، به‌طور فردی و با به‌کارگیری بدن خود به‌عنوان نماد اعتراض، بی‌حجابی را به تمرینی روزمره برای مقابله با قوانین سخت‌گیرانه پوشش تبدیل کرده‌اند. همچنین استفاده‌های خلاقانه زنان در پوشش، مانند رنگ‌ها، طرح‌های جدید و مدهای روز، که از چهارچوب‌های تحمیلی و برنامه‌های تبلیغی دولت در خصوص بدن زنان خارج است، به‌عنوان حربه‌ای تنانه برای مقابله با حکومت قرار گرفته است. در اینجا تنوع در پوشش به یکی از ابزارهای مقاومت زنان تبدیل شده و به‌طور روزانه با نمایاندن بدن خود و نافرمانی مدنی، زنان فضاهای عمومی را بازپس گرفته‌اند.

فعالیت در رسانه‌های اجتماعی
رسانه‌های اجتماعی به ابزاری حیاتی برای تقویت مقاومت تبدیل شده‌اند. زنان با به اشتراک گذاشتن ویدئوها و عکس‌های خود هنگام برداشتن حجاب یا اعتراض، اقدام‌های فردی را به یک حرکت جمعی تبدیل کرده‌اند. این پلتفرم‌ها همچنین به افزایش آگاهی در سطح جهانی و جلب همبستگی بین‌المللی کمک می‌کنند. درحقیقت، برای زنان ایرانی، رسانه‌های اجتماعی به میدان نبردی تبدیل شده است که در آن مالکیت بدن خود را بازپس می‌گیرند. با به اشتراک گذاشتن تصاویر، داستان‌ها و اعمال مقاومت، خواندن آواز و رقص در مکان‌های عمومی و ضبط و پخش آنها در فضای رسانه‌ای، این عرصه را علی رغم تهدیدهای موجود به تجلی بازتاب فعالیت‌هایشان تبدیل کرد‌ه‌اند و کنترل دولت بر هویت و انتخاب‌هایشان را به چالش کشیده‌اند.

استفاده از اقدام‌های روزمره به عنوان اعتراض
تن زنان و مقاومت روزمره‌شان به ویژه در بطن جامعه اهمیت زیادی دارد‌، چرا که نه تنها نشان دهنده هژمونی تلاش تن زنانه برای خارج شدن از کنترل سیاسی ـ اجتماعی است، بلکه به الگوهای تاثیر گذاری برای رد مالکیت در کل ساختار جامعه تبدیل می‌شود. همان طور که آصف بیات در این خصوص می‌گوید:

نفوذ آرام زنان ایرانی ـ از طریق نافرمانی‌های روزمره مانند برداشتن حجاب در ماشین، نادیده گرفتن قوانین پوشش اجباری، یا مقاومت در برابر تفکیک جنسیتی ـ به یک چالش آهسته اما پایدار علیه قدرت استبدادی تبدیل شده است.

می‌توان گفت که اعمال نافرمانی روزمره از طریق حضور در فضاهای عمومی به‌نوعی مقاومت در برابر قوانین پوشش اجباری تا تصاحب این عرصه‌ها، بنیان‌های کنترل ایدئولوژیک حکومت را به چالش می‌کشد. این الگوها از آن جهت قدرتمندند که اولا استمرار دارند و دوما به‌صورت روزمره تکرار می‌شوند و در دراز مدت هم بر اقشار جامعه و هم در آگاهی‌سازی نسبت به عدم وابستگی تن زنان به قیمومیت سیاسی ـ ایدئولوژیکی تاثیردوچندان دارد.

نتیجه‌گیری
مقاومت زنان ایرانی در برابر کنترل بدن و هویت‌شان، نه‌تنها یک کنش فردی، بلکه بخشی از مبارزه‌ای جمعی علیه سلطه ایدئولوژیک و اقتدارگرایی است. همان طور که بحث شد جنبش تن زنان ایرانی متفاوت‌تر از سایر کشورهای خاورمیانه است. به این ترتیب که برخلاف سایر کشورها با ویژ گی‌های متفاوتی ظاهر شده است؛ از برداشتن حجاب در خیابان‌ها تا بازنمایی بدن در رسانه‌های اجتماعی، این مقاومت شکل‌های متنوعی به خود گرفته و در عین روزمرگی، به تهدیدی پایدار علیه ساختار قدرت بدل شده است.

تجربه تاریخی نشان می‌دهد که چنین اشکال مقاومت، نه‌تنها در ایران، بلکه در سراسر خاورمیانه، راه را برای تغییرهای عمیق اجتماعی و سیاسی، هر چند به طرق مختلف هموار کرده است. همان‌گونه که در مصر، تونس و دیگر کشورهای منطقه دیده شد، سرکوب و کنترل بدن زنان اغلب به نتیجه‌ای معکوس منجر شده و به همبستگی بیشتر جنبش‌های اعتراضی انجامیده است. در ایران نیز، مقاومت زنان علیه کنترل تن و به‌دلیل بازنمایی و سرکشی این تن، به بخش مهمی از مبارزه‌ی جامعه‌ی مدنی زنان علیه ساختار سرکوبگر حاکم تبدیل شده و این سویه مترقی همچنان ادامه دارد./ زمانه

۵ اسفند ۱۴۰۳

نظرات بسته است

جستجو
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
آرشیو مطالب قدیمی
KupraAi