دشته خونین و زندگی قبیله ای/این بار نوبت مونا حیدری بود
قاتل خیالش راحت است که مجازات نخواهد شد این را میتوان از خندههایش فهمید. شاید مثل بسیاری از این نوع قتلها توسط ولی دم، مجوز این قتل را به او دادهاند. قتلهای ناموسی / زنکشی در خوزستان ماجرای جدیدی نیست. دهههاست که این استان با این آسیب اجتماعی دست به گریبان است…/
****
پویه مددی / کانون زنان ایرانی
تصویر بی هیچ توضیح اضافه، گویای همه چیز است. مردی جوان، سری را به دست گرفته و در دست دیگر دشنه خونین. مرد میخندد و در نگاهش خبری از پشیمانی، ترس یا نگرانی نیست.
موناحیدریُ دختر اهوازی در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ توسط همسرش سر بریده شد و در خیابانها گردانده شد .مونا حیدری کودک همسر بود(در سن ۱۲ سالگی به اجبار خانواده با پسر عمویش سجاد حیدری ازدواج کردآنها یک پسر سه ساله داشتند. بر اساس اظهارات یک منبع، «مونا حیدری همواره تحت خشونت خانگی بود .
قابل تصور نیست فیلمی که در این ساعات دست به دست میشود برشی از یک اتفاق واقعی باشد. انگار صحنهای از یک فیلم جنایی است و تو هر لحظه منتظری تا کارگردان کات دهد و آن صحنه هولانگیز تمام شود.
قاتل خیالش راحت است که مجازات نخواهد شد این را میتوان از خندههایش فهمید. شاید مثل بسیاری از این نوع قتلها توسط ولی دم، مجوز این قتل را به او دادهاند. قتلهای ناموسی / زنکشی در خوزستان ماجرای جدیدی نیست. دهههاست که این استان با این آسیب اجتماعی دست به گریبان است.
متاسفانه در این سالها به جای برخورد، سعی شده با چشم پوشی و بیتوجهی با این گونهقتلها برخورد شود با اینکه به وضوح و روشنی میتوان از آن پیشگیری کرد.
اما نکته قابل توجه در قتلهای اخیر، تلاش قاتل برای نمایشی کردن ماجراست. انگار بیشتر در تلاش است تا به باقی مردم بفهماند لکه ننگ را از دامان خانواده، طایفه و قبیله پاککرده است و این این افتخار کسب شده را با باقی مردم به اشتراک بگذارد. آنچنان به کار خود ایمان دارد که حتی تصور نکرد که عمل او میتواند مورد تقبیح افکار عمومی قرار بگیرد.
زندگی قبیلهای راه و روش مختص به خود دارد. فرد، برای باقی ماندن در قبیله و حفظ اعتبارش، مجبور است تن به این جنایت دهد. در صورت امتناع، توسط افراد قبیله طرد خواهد شد.
متاسفانه عرف رایج در این منطقه با این نوع قتلها افتخارآمیز برخورد می کند. بسیاری از این قاتلین به آن میبالند و به هیچ عنوان از عملکرد خود پشیمان نیستند و حتی از چندنفر که به خاطر قتل همسر در زندان بودن شنیدم :که: اگر زنده می ماند باز هم میکشتمش.
قوانین کنونی به هیچ عنوان قدرت مقابله با این جنایتها را ندارند و حتی در مواردی خود راهی برای نجات مجرم و ترویج خشونت هستند.
زن باید کشته شود و این بدیهیترین موضوع این نوع قتلهاست و قاتل تا به هدف خود نرسد احساس آرامش ندارد.
این مشکل چطور باید حل شود:
خانه امن، قوانین حمایتی از زنان خشونت دیده و تغییر قوانین جزایی از موارد مهمیست که میتواند از تعداد این قتلها بکاهد.
آمار دقیقی از جرایم ناموسی/ زنکشی در دست نیست و در بسیاری از موارد با آن به صورت امنیتی برخورد میشود ولی فقط با نگاه شهودی به اخبار این چند سال اخیر، متوجه خواهیم شد که نه تنها از میزان این نوع قتلها کاسته نشده بلکه در میان جوانان تعداد آن رو به افزایش بود.
جوانی که امروزه با توجه به رسانههای موجود با جهان پیرامون خود ارتباط دارد اما باز هم از جهت تفکر پیرو آداب و رسومیاست که این روزها در افکار عمومی از هنجار تبدیل به ناهنجاری شده.
کاش می شد از قانونگذار پرسید که چند زن و جوان دیگر باید قربانی شوند تا به فکر تغییر قانون بیفتد؟ گردن چند زن باید بریده شود؟ تن بیسر چند زن در کنار شط رها شود تا وجدان اجتماعی تکانی به خود بدهد و خواهان تدوین قانون برای جلوگیری از این جرایم شود؟
از ساعت اعلام خبر، مدام به پشت آن در فکر می کنم به لحظهای که در تصویر ثبت نشده به قاتلی/شوهر/ پسرعمو با خونسردی تمام سر مقتول/ همسر/ دخترعموی خود را بیخ تا بیخ میبرد. آن لحظه مرگبار که آرزو می کنی که کاش برشی از فیلم ترسناک بود.
۱۹ بهمن ۱۴۰۰